کم و بیش در فضای مدرسه و
تعلیموتربیت با همکاران و دانشآموزانی سر و کار داریم که فعالیتهای
کاری و تحصیلی خود را به تعویق میاندازند. نمونه بارز آن هم به تعویق
انداختن مطالعه درس تا شب امتحان است. این در حالی است که دانشآموز نسبت
به داشتن امتحان در تاریخ مقرر و لزوم مطالعه برای آن کاملاً آگاه است.
گاهی هم با معلمانی مواجه میشویم که این کوتاهی و تعلل را در اغلب تصمیمات
آموزشی خود دارند؛ خواه تصمیم کوچک و نامهم باشد، خواه بزرگ و مهم.
در سطحی بالاتر، گاهی اوقات با مدیرانی آموزشی روبهرو میشویم که با وجود
خبرهبودن و آگاهی نسبت به اهمیت موضوع مورد تصمیمگیری، در اتخاذ تصمیم و
شروع یا اتمام به موقع کار خود، تعلل میورزند.
هر یک از این موارد، بنا به اهمیت موضوع و جایگاه فرد، ممکن است آسیبهایی
به نظام آموزشی وارد کند. خیلی اوقات میبینیم افرادی لایق و خوب در انجام
کارهای فردی و تیمی در مجموعههای خوشنام دچار ضعفاند و علت آن این روحیه
اهمالکاری است. در مثالهای قبل، با سه نوع پدیده اهمالکاری مواجه
هستیم. در واقع نوعی تأخیر «آگاهانه و هدفمند» برای شروع، تکمیل و اتمام یک
وظیفه یا فعالیت، در حالی که در زمان مقرر قادر به انجام آن بودهایم.
با توجه به اینکه اهمالکاری موضوعی میانرشتهای و پیچیده است و شامل
مؤلفههای شناختی، عاطفی و رفتاری میشود، و این پدیده در اغلب مجموعههای
کاری شیوع روزافزون دارد، بررسی ابعاد گوناگون آن در فضای تعلیموتربیت
میتواند کلیدی باشد برای رشد بهرهوری و خلاقیت در این فضا. در این زمینه،
شناخت اهمال از همه زوایا، بررسی علل
بهوجود آمدن آن، تأثیری که خانواده، معلم یا محیط آموزشی میتواند بر
اهمالکاری بگذارد و نتایج ناشی از اهمال هر نقش در آینده فضای آموزشی،
میتواند ما را در رسیدن به هدف کمک کند.
همچنین، در این بین، توجه به این سؤال که«آیا این اهمال میتواند در
شرایط خاص تأثیر مثبت تربیتی نیز داشته باشد»، میتواند پنجرهای جدید رو
به این موضوع باز کند که بررسی آن مجالی دیگر میطلبد.