توسعه روزافزون و شتابناک
فناوریهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی در کنار عواملی چون تبدیل جامعه صنعتی
به جامعه اطلاعاتی، تغییر در نیازهای نسل جدید جامعه و اهمیت نقش منابع
انسانی، تغییر پارادایمها، و گسترش نسلهای جدید فناوریهای نوظهور، همه
تأثیر شگرفی در امر آموزش و پژوهش داشتهاند. همین امر نظامهای آموزشی و
پژوهشی را ناگزیر به انجام اصلاحات و تغییرات در نظام آموزشی گذشته، تلاش
برای اتخاذ سیاستها و راهبردهای همسو با تحولات فناورانه، و بهرهگیری از
فناوریها، روشها و پلتفرمهای نوین در امر آموزش و یادگیری میکند.
در جامعه دانشبنیان و فضای دیجیتال، خلاقیت با تفکر رایانشی معنا پیدا
کرده است که رویکردی نو برای حل مسائل پیچیده جهان امروز به روش گام به گام
به شمار میرود. تفکر رایانشی و نوآوری از پیشنیازهای زندگی جدید و بازار
کنونی کسب و کار محسوب میشود.
در فضای دیجیتال، آموزش که در الگوی کلاسیک بر سهگانه معلم، دانشآموز و
کتاب استوار بوده است، در هم میشکند و همه عناصر معطوف به یادگیری، از
جمله تولید و مصرف محتوا، در فضایی از تعامل و تبادل و به اشتراکگذاری
دانش و تجربه شکل میگیرد و گسترش مییابد. در این چارچوب، آموزش دیجیتال
که ترکیبی از آموزش برخط، یادگیری الکترونیکی و یادگیری ترکیبی است،
علاوهبر تحول در روش آموزش، اهداف، ساختار و محتوای دانش و بهطور مشخص
تولید منابع آموزشی، سازمان و مدیریت آموزش و محیط و فضای آموزشی را هم
دگرگون میکند.
تصور بسیط و اولیه این بود که آموزش برخط فقط تغییر بستر آموزش از فضای
فیزیکی به فضای مجازی است. در حالی که آموزش برخط اهداف، محتوا، روشهای
تدریس، ارزیابی و نوع ارتباط معلم با دانشآموز و دانشآموز با معلم،
مدیریت و برنامهریزی آموزشی و جهت سرمایهگذاری آموزشی را به نحو بنیادی
تغییر میدهد. بنابراین ما با یک «ترانسفورمیشن» و«دگرگونی اساسی» در آموزش
مواجه هستیم.
تحول و جهش آموزش از چرخش فناوری در عصر جدید ریشه میگیرد. فناوری در عصر
اطلاعات نه ابزاری منفعل و در خدمت انسان که خود بازیگر و فعال میدان شده
است. فناوریهای نوین بسیار فراتر از وسیله، به یک فرهنگ و محیطی تبدیل
شدهاند که الگوها، عادتها، رفتارها و افکار ما را شکل میدهند. بستری
هستند که آموزش و پژوهش، کار و تجارت، تفریح و فراغت، و حتی دوستی، عشق،
ازدواج و تشکیل خانواده در آن جریان پیدا میکند.
از چنین منظری گسترش نسلهای جدید فناوریهای نوظهور تأثیر شگرفی در امر
آموزش و پژوهش دارد و به شکل بنیادی همه اجزای نظامهای آموزشی را دگرگون
میکند. از اهداف، برنامهها، محتوا و منابع گرفته تا روشهای آموزش و
ارزیابی، مدیریت، سازمان، محیط و فضای آموزش، و نوع مناسبات و تعاملات
فراگیرندگان و کارگزاران، همه و همه در چنین سپهری متحول و دگرگون میشوند.
به نوعی که میتوان ادعا کرد: فناوری که خود مخلوق آموزش بوده، در عصر
جدید خالق آموزش شده است. فناوری که ابزاری منفعل در دستان کارگزاران آموزش
بوده، به بازیگر فعال میدان آموزش و پژوهش تبدیل شده است.
با وجود این، نظامهای متمرکز آموزشی و برخی سیاستگذاران و کارگزاران
آموزش در مقابل چنین تحولی مقاومت میکنند و به فناوریهای نوین چندان روی
خوش نشان نمیدهند. آموزش برخط را حاشیهای میدانند و حداکثر بهعنوان
مکمل و محیط ثانوی آموزش و پژوهش میپذیرند. چنین مقاومتی از یکسو ریشه در
تسلط پارادایم عصر صنعت بر نظام آموزشی دارد که بر آموزش متمرکز و منابع و
محتوای یکسان برای تربیت نیروی چرخهای صنعت و بروکراسی تأکید میکند. از
سوی دیگر به سرمایهگذاریهای وسیع این نظامها در توسعه فیزیکی مدارس و
مراکز آموزش حضوری متنمحور، فقدان زیرساختهای لازم برای ورود به عصر
دیجیتال و نداشتن دانش و مهارتهای لازم برای آموزش مجازی برمیگردد.
اما با وجود چنین مقاومتهایی، سرعت و شتاب توسعه فناوریهای نوین در حوزه
آموزش و پژوهش و نقش و کارکردهای مفید و گرهگشایی آن از مشکلات درهمتنیده
و پیچیده نظامهای آموزشی چنان است که آنها را به انجام اصلاحات و
تغییرات، تلاش برای اتخاذ سیاستها و راهبردهای همسو با تحولات فناورانه، و
بهرهگیری از فناوریها، روشها و پلتفرمهای نوین در امر آموزش و یادگیری
وادار میکند.
از چنین منظری، تغییر پارادایم آموزشی، به معنی گذر از مدرسه و یادگیری
معمول به معکوس است که شامل طراحی فرایندهای آموزشی و یادگیری در فضای
رایانش ابری، تقویت رویکردهای تلفیقی و ترکیبی، بینرشتهای و
میانرشتهای، حرکت در جهت برنامههای آموزشی منعطف، تولید و تدوین منابع
باز آموزشی، بهکارگیری رباتها بهعنوان دستیاران آموزشی، ایجاد منابع
آموزشی دسترسپذیر و قابل بازیابی در شکلهای دیجیتال، مشارکتپذیری
یادگیرندگان و یاددهندگان از طریق فناوری هوش مصنوعی، گذر از منابع
متنمحور به سمت الگوها، ایدهها و ارتبـاطات نوین توسعهدهنده دانش،
بهکارگیری ظرفیتهای واقعیت افزوده و پلتفرمها و نرمافزارهای در مدیریت
یادگیری فناورانه، گسترش یادگیری جمعی، یکپارچگی برنامههای آموزشی، بهبود
سطح دانش و مهارت کاربران، شخصیسازی آموزش و افزایش ارتباط مدرسان و
کاربران با یکدیگر میشود و باید بهطور جدی در دستور کار سیاستگذاران و
برنامهریزان نظام آموزشی کشور قرار گیرد.
امّا از سوی دیگر آموزش مجازی در همان حال که یک «راهحل» برای مسائل و
مشکلات آموزشی و همراهی با عصر اطلاعات است، خود به یک «مسئله» آموزش هم
تبدیل شده و به مسائل و مشکلاتی دامن زده است. از آن جمله است هضمشدن
آموزش در فناوری و پیروی از آن به جای راهبری فناوری توسط آموزش. به تعبیر
دیگر، تکنیک مخلوق آموزش به خالق آموزش تبدیل میشود و فناوری که توسط
انسان ساخته شده است، برای انسان تکلیف مشخص میکند. «انسان مقهور ماشین و
فناوری» میشود که حاصل آن میتواند «انسانزدایی از آموزش» باشد.
علاوهبر این، از بین رفتن اجتماع آموزش و یادگیری، حذف آموزش ضمنی و تبادل
گرم پیام و اطلاعات، اسیر تکنیکشدن تعاملات، و اشباع کاذب و غرقشدن در
اطلاعات پراکنده بدون درک و دریافت معنا، از جمله مسائل و مشکلات جدیدی
هستند که توسعه آموزش مجازی و برخط میتواند به دنبال داشته باشد. اما این
سرشت پیچیده، «ژانوسی» (دارای دو چهره رو به پیش و رو به پس) و متعارض
دنیای نوین است که مزیتها را با مخاطرات و راهحلها را با مشکلات جدید
همراه میکند؛ به نحوی که جای راهحلها و مشکلات میتواند عوض شود و
راهحلها میتوانند آغاز مسائل جدیدی باشند. به این ترتیب زندگی سراسر حل
مسئله خواهد بود.
چنین درک و دریافت پیچیدهای از دنیای نوین و عصر اطلاعات مسیر توسعه
نظامهای آموزشی را هموار میکند. نظامهای آموزشی با درک عمیق این چهره
دوگانه و پیچیده عصر جدید، باید هم از فناوریهای نوین و نوظهور برای تحول
نظام موجود استقبال کنند و هم به نقد عواقب و مخاطرات آن بپردازند.