«نقش مدیر در کارآمدی جمعی» عنوان گفتوگویی است که فصلنامه رشد مدیریت مدرسه با دکتر الهه حجازی، رئیس دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران انجام داده است. خانم حجازی دارای مدرک دکتری در رشته روانشناسی رشد میباشد.
رئیس دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران در ابتدای این گفتوگو، ضمن تأکید بر این نکته که مدیر در هر کجا که باشد، باید کارشناس خبره باشد و به همه حوزهها اشراف داشته باشد، میگوید: «مدیر مدرسه نباید فقط قوانین و مقررات را بداند بلکه باید بداند که سرکلاس درس چه میگذرد. چنین مدیری لازم است با فضای کلاس آشنا شود و بداند که نیازهای دانشآموزان و معلمان چیست و خودش هم بهعنوان کارشناس بداند که مدرسهاش باید از کدام رویکرد یادگیری و آموزشی استفاده کند؛ الان در دنیا فقط به کارآمدی فردی اعتقاد ندارند، به کارآمدی جمعی هم معتقدند. این کارآمدی جمعی را فرهنگ مدرسه تقویت میکند و فرهنگ مدرسه را هم مدیر تعیین میکند.»
وی در ادامه میافزاید: « الان در دنیا نمیآیند نظریه یادگیری رفتاری را اجرا کنند؛ از آن استفاده میکنند. به هر حال، تعامل دانشآموز و معلم است که باعث ایجاد فرصت یادگیری میشود، نه معلم به تنهایی یا دانشآموز به تنهایی.
مدیر باید این را درک کند و اگر درک نکند، به معلمش فرصت استفاده از این رویکردها را نمیدهد. مدیر باید بداند که موفقیتش در این است که کلاسش سازاگرا باشد و بچهها تعامل و مشارکت فعال داشته باشند. اگر این رویکرد را نداشته باشد، قاعدتاً معلم هم این رویکرد را در کلاس نخواهد داشت، چون میگوید انتظار مدیر از من چیز دیگری است؛ انتظار مدیر از من این است که بچهها در کلاس ساکت باشند و در پایان سال با نمرات بسیار خوب قبول شوند. ضرورت دارد مدیران ما در کلاسهای بازآموزیشان حتماً به این مسئله توجه کنند و بدانند که الان دنیا دارد به سمت کلاسهای باز میرود. مدیر در کلاسهای باز چه کار میخواهد بکند؟ در آنجا مدیر فقط برنامهریز کلان است و همه کارها را دانشآموز و معلم انجام میدهند.»
دکتر الهه حجازی در ادامه این گفتوگو، با اشاره به این نکته که یادگیری را باید به سمت یادگیری سطح بالا، عمیق، سازاگرا و سازاگرایی اجتماعی ببریم، میگوید: «متأسفانه انگیزشهایمان همان پاداش و انگیزشهای رفتاری است. انگیزشهایمان درونی نیست و بچهها را بیشتر به سمت انگیزش بیرونی هدایت میکنیم. انگیزش بیرونی هم به محض اینکه اتفاقی بیفتد، از بین میرود. ما هیچ تلاشی برای ایجاد انگیزش درونی نمیکنیم؛ یعنی نه نظام آموزشی این کار را میکند نه خانوادهها. ما در کشورمان کار پژوهشی انجام میدهیم اما متأسفانه نظریهها را بهطور عمیق نمیخوانیم. نظریههای انگیزشی که بر انگیزش درونزاد و خودتنظیمی تأکید میکنند، میگویند اول باید نیازهای بنیادی بچهها برطرف شود.
وقتی نیازهای بنیادی برطرف شد، زمینه انگیزش درونی ایجاد میشود؛ یعنی شما باید بگذارید بچهها فرصت شایستگی و موفق شدن پیدا کنند؛ احساس کنند که دوستشان دارید؛ با آنها ارتباط برقرار میکنید و به آنها استقلال و خودمختاری میدهید. اینها زمینههایی ایجاد میکنند برای اینکه او انتخابگر شود.
انتخابگری هم با عاملیت و انگیزش درونی ارتباط دارد، اما در واقعیت چه اتفاقی میافتد؟ ما همه کارهای بچهها را انجام میدهیم؛ به آنها خودمختاری و فرصت انتخاب نمیدهیم. در زمینه تحصیلی، بچهها را میسپاریم به مؤسساتی که برایشان تصمیم بگیرند. در مدرسه هم که مشاور و مدیر و معلم تصمیم میگیرند. بنابراین، دانشآموز ما اصلاً انگیزش درونی ندارد و تصمیمگیر و انتخابگر نیست.»
گفتوگو از: ابراهیم اصلانی
تنظیمکننده: لیلا صمدی
برای دریافت متن کامل این گفتوگو اینجا کلیک کنید.