در این نمایش سه کودک بازی میکنند.
یک نفر چراغ راهنمایی و رانندگی میشود. نقّاشی سیب قرمز را در یک دست دارد. یعنی چراغ قرمز است. در دست دیگر هم نقّاشی هندوانهی سبز را دارد. یعنی چراغ سبز است.
او به نوبت نقّاشیها را بالا و پایین میکند:
یعنی چراغ سبز شد. چراغ قرمز شد.
دو نفر هم خودرو (با راننده) هستند.
چراغ سبز و قرمز میشود. دو خودرو میآیند و به هم میخورند.
خودروی آبی: «چرا به من زدی؟»
خودروی بنفش: «من نزدم. خودت زدی.»
خودروی آبی: «چراغ سبز بود. باید میرفتم.»
خودروی بنفش: «چراغ قرمز بود. نباید میرفتی!»
چراغ سبز و قرمز میشود. خودروهای آبی و بنفش هر دو برای خودشان قدم میزنند و بلندبلند فکر میکنند: «باهاش دعوا کنم؟ دعوا کنم؟ دعوا کنم؟»
بچّههای تماشاچی: « بوق، بوق، بوق! راه را باز کنید.»
خودروهای آبی و بنفش روبهروی هم میایستند.
خودروی آبی: «حالا چیکار کنیم؟ میخواهی باهم دعوا کنیم؟»
خودروی بنفش: « دعوا کنیم؟! نه دعوا نکنیم. باز هم فکر کنیم.»
دو خودرو دوباره راه میروند و بلندبلند فکر میکنند: «دعوا نکنیم، چیکار کنیم؟ آهان فهمیدم. آشتی میکنیم. آشتی میکنیم.»
بچّههای تماشاچی: «بوق! بوق! بوق! چراغ راهنمایی و رانندگی را درست کنید.»
دو خودرو روبهروی هم میایستند. به چراغ راهنمایی که سبز میشود، لبخند میزنند.
خودروی بنفش: «آشتی میکنیم. آشتی؟ آشتی؟»
خودروی آبی: «آشتی! آشتی!»
صدای بوق، بوق، بوق بچّهها قطع میشود. دو خودرو با خوشحالی برای هم دست تکان میدهند. از کنار هم رد میشوند و میروند.
والدین محترم و مربّیان عزیز، بعد از خواندن نمایشنامه برای بچّهها، اجازه دهید آنها بر اساس آنچه خودشان از خواندن ما درک کردهاند، نمایش را بهصورت بداهه اجرا کنند.
۷
کلیدواژه (keyword):
رشد کودک، نمایش، بوق بوق بوق،نمایشنامه کودکانه،آموزش قوانین رانندگی به کودکان،مجید راستی