عکس رهبر جدید

آغوش معلم

آغوش معلم
خانم فریور دانشور، متولد ۱۳۳۱، آموزگار بازنشسته در استان کرمان و دانش‌آموخته‌ی دانش‌سرای تربیت معلم سیرجان هستند. ایشان همکاری خود را با آموزش‌وپرورش از سال ۱۳۴۹ آغاز کردند و بعد از ۱۷ سال تدریس در پایه‌های متفاوت، بقیهی سال‌های خدمتشان را در سِمت مدیر مدرسه گذرانده‌اند. دنیای سرشار از عشق و علاقه‌ی بی‌حدومرز به معلمی و ارتباط صمیمی با بچه‌ها باعث شده است رشته‌ی آموزگاری را انتخاب کنند. از نظر ایشان هیچ‌چیز نمی‌تواند جای نگاه‌های حق‌شناس و قلب آکنده از مهر فرشته‌های معصوم را که با عشق به معلم خود نگاه می‌کنند بگیرد و همین موضوع باعث شده است پس از بازنشستگی مدرسه‌ای را تأسیس و مجدد مشغول به خدمت شوند. به پیشنهاد یکی از مخاطبان مجله، گفت‌وگویی را با خانم فریور دانشور که به ارتباط خوب و صمیمی با دانش‌آموزانش شناخته شده است، آغاز کردیم.

چطور شد شغل معلمی را انتخاب کردید؟ از انتخابتان راضی هستید؟

بنده از کودکی به معلمی و امر آموزش بسیار علاقهمند بودم. با وجود اینکه از دانشآموزانِ بسیار توانمند دوران تحصیلم بودم و به رشتهی پزشکی نیز علاقه داشتم، بلافاصله در زمان انتخاب رشته به انتخاب معلمی روی آوردم و از آن به بعد با عشق و علاقه در این زمینه مشغول به کار هستم و از انتخابم خیلی راضیام؛ چون هیچچیز نمیتواند جای نگاههای حقشناس و قلب آکنده از مهر فرشتههای معصومی را که با عشق و علاقه به معلم نگاه میکنند بگیرد.

 

بیشترین تدریس شما در چه پایهای بوده است؟

تقریباً در بیشتر پایهها تدریس کردهام. بیش از هر چیز به آموزش ریاضی علاقه داشتم؛ اما بیشترین سالهای تدریسم را در پایههای پنجم و ششم ابتدایی گذراندم. از سال 1367 نیز در شهر کرمان تا زمان بازنشستگی مدیر دبستان دولتی بودم.

 

کار با بچهها را چطور میبینید؟ ارتباط شما با دانشآموزان و همکارانتان چگونه بود؟

باید معلم باشی تا بتوانی احساسی را که در لحظهی آموزش و یادگیری به معلم دست میدهد توصیف کنی. در دنیا هیچچیز به اندازهی دانشآموزی کوچک که معلمش را در آغوش میگیرد و بوسه بر دستانش میزند برابری نمیکند. شاید یک پزشک که بیماری را از مرگ نجات میدهد بتواند حس معلم را درک کند. تأثیری که یک معلم روی آینده دارد فقط یک تأثیر آنی و زودگذر نیست؛ بلکه نتایج آتی را هم در بر دارد. اگر یک معلم خوب کار کند، با دور باطل مواجه نمیشود و روزبهروز کیفیت در جامعه بالا میرود. کیفیت که بالا برود، کیفیت همهی جامعه ارتقا پیدا میکند. اگر جامعهای موفق است، دلیل بر عملکرد صحیح معلمان و مدیران آموزشی آن جامعه است.

چه حسی والاتر از اینکه احساس کنید میتوانید با حضور در جمع فرشتههایی معصوم در آیندهی جامعهتان مؤثر باشید. اینکه دانشآموزانِ علاقهمند و قدرشناس حتی بعد از گذشت سالها از شما تشکر میکنند و قدرشناسی خود را بر زبان میآورند، موجب میشود احساس کنم مؤثر بودهام؛ زیرا معلمی که بر قلب دانشآموزان حکومت کند همواره ارتباط بسیار لذتبخش و دوجانبهای را با دانشآموزان خواهد داشت. معلم شاهد شیطنتها و خندههای کودکان است. هر لحظه‌‌ی زندگیاش با فیلمنامهی جدیدی که نوشتهی بچههاست میگذرد. هیچ لذتی مثل لحظات شاد، معلمی نیست و البته در میان تمام لحظههای شاد، لحظاتی هست که معلم شریک غم و اندوه بچهها خواهد بود. لحظاتی که خود را موظف به پیگیری و حل مشکل دانشآموز میبیند. ورود به حیطهی مشکلات دانشآموزان آرامش را از چشمان معلم خواهد ربود؛ اما آن زمان که به لطف خدا گرهای گشوده شود، هیچ زبانی یارای وصف حس خوب آن لحظه نخواهد بود.

در زمان مدیریتم همواره فرصت برای ارائهی ایدهها وجود داشت. همکارانم میتوانستند، با آرامش و بدون نگرانی، نقدها و پیشنهادهای خود را ارائه دهند و حتی در جلسات غیرمستقیم از روشهای بارش فکری هم استفاده میکردیم که موجب میشد افراد خودشان را مصدر تصمیمات احساس کنند و فقط تابع دستورالعملها نباشند. با توجه به سوابق تدریسی که در پایههای مختلف تحصیلی داشتهام، همواره ارزیابی از کلاسها را بهگونهای انجام میدادم که ضمن حفظ حرمت معلم، نقاط ضعف را هم شناسایی کنم و برای رفع آن نقاط قدم بردارم.بنابراین همکارانم مرا در کنار خودشان احساس میکردند.

 

آیا در دوران تدریس ایدهی خاصی برای تدریس در کلاس درس داشتید؟

برای آموزش در دوران تدریس ایدهی خاصی نداشتم. به قیافهی معصوم دانشآموزانم در هر سنی که بودند نگاه میکردم، با خودم میگفتم باید دانشآموزی از کلاس من خارج شود که بتواند در آینده با مشکلاتِ سر راهش مبارزه کند و از میدان مشکلات و سختیها به در ‌‌نشود. میخواستم آنها سازندهی راهی بهسوی آیندهای درخشان باشند. آنچنان آنها را غرق در شخصیت و مسئولیت میکردم که هر کدامشان بهتنهایی میتوانست یک کلاس را مدیریت کند. هیچگاه در کلاس شیطنتهای بیجا نداشتند و من هم همواره پشتیبان شاگردانم بودهام.

 

متوجه شدیم بعد از بازنشستگی مجتمعی آموزشی تأسیس کردهاید. بفرمایید این مجتمع از چه سالی تأسیس شده و در چه دورهای فعالیت دارد؟ فعالیت شما چگونه است؟

مـن طبـق آییننــامهی کشـوری در شهریورماه سال ۱۳۷۷ بازنشسته شدم. زمانی که اولیا باخبر شدند، بلافاصله امکانات افتتاح  مدرسهای غیردولتی در دورهی ابتدایی را برایم فراهم کردند. با تلاشهای زیاد مدرسه آماده شد. بعد از بازنشستگی قصد ادامهی کار نداشتم؛ اما این اقدام والدین شعلهی عشق مرا به امر آموزش روشنتر و پرفروغتر کرد. همچنان با عشق مشغول به فعالیت هستیم و حدود هزار دانشآموز را تحت پوشش آموزشی داریم.

از آن زمان تا بهاکنون مجتمع آموزشی دخترانه در حال فعالیت است و از سال ۱۳۹۷ هم پیشدبستان و ابتدایی پسرانه نیز فعال شده است. هدف از راهاندازی این مجموعه فراهم‌‌آوردن آموزشی باکیفیت برای دانشآموزان بود. در برنامهی آموزشی و درسی هم مبنای تربیت را بر شخصیت کامل بنا نهادیم. تحول و توسعهای یکپارچه و منسجم در زمینههای اخلاقی، عاطفی و جسمانی همواره مورد توجهم بوده است.

توجه نسبت به عواطف و احساسات مراجعان باعث تعلقخاطر خانوادهها به مجموعهی ما میشد، تا جایی که بدون استفاده از تبلیغات نمایشی و فقط با بهوجودآمدن حس رضایتمندی آموزشی و پرورشی در خانوادههای دانشآموزان نام مدرسه بهعنوان یکی از مدرسههای تراز اول استان مطرح شد.

 

برنامهی شما برای آینده چیست؟

هدف ما پرورش نسلی توانمند است که بتواند در آیندهی نهچندان دور موجبات سربلندی سرزمین عزیزمان ایران را فراهم آورد. همانطور که میدانید انسان‌‌ها با توجه به فطرت الهی خودشان گرایش به رشد دارند. ما سعی میکنیم روش رفتاری و آموزشی را بهگونهای بر فطرت انسانی منطبق کنیم که از مسیری که دانشآموز در آن حرکت میکند لذت ببرد و با علاقه در این مسیر گام بردارد. از دیدگاه ما اکثر انسانها موجوداتی توانمند و فعالاند، بهشرط آنکه شرایط آنها را خوب تشخیص بدهیم و برنامهای متناسب با روحیهی آنها ارائه دهیم تا در هیاهوی جامعه راه را از بیراهه تشخیص دهند و با بصیرت و آگاهی مسیرشان را انتخاب و برای ورود به جامعهی بزرگتر آمادگی پیدا کنند.

 

اگر خاطرهی جالبی از زمان تدریس دارید بفرمایید؟

تمام دوران تحصیلم سرشار از خاطرات خوش بوده است، حتی اگر این خاطرات با اشک همراه شده باشند. یک سال تصمیم گرفتیم، بهجای جوایز معمول، جوایزی معنوی برای بچهها در نظر بگیریم. چند مورد را روی کاغذ نوشتیم و کنار کمد جوایز قرار دادیم؛ مثلاً با کسی که دوست دارم، به قهوهسرا (کافی‌‌شاپ) بروم؛ با دوستم به شهربازی بروم و ... در نهایت، خانم دانشور را در آغوش بگیرم. خیلی جالب بود که بیشتر دانشآموزان گزینهی آخر را انتخاب کرده بودند.

 

بفرمایید از طرف چه کسانی حمایت شدهاید و از چه کسانی تشکر میکنید؟

در وهلهی اول این همراهی از طرف خدا بوده و من خدا را همواره همراه خودم میبینم. همچنین افراد خانوادهام که اگر صبوری آنها نبود، بیتردید ادامهی مسیر غیرممکن میشد.

در مرحلهی بعد لطف والدینی که همواره مشوق من در ادامهدادن این راه سخت بودند و در پایان همکارانم که با تمام اخلاص و عشق در طیکردن این مسیر با من همراهی میکنند. از این فرصت استفاده میکنم که از این عزیزان صادقانه تشکر کنم.

چند وقت پیش یکی از همکاران به من میگفت: «دانشور، خدا را شکر که توانستی اینقدر موفق باشی» و من در جواب گفتم: «اگر با تمام وجود و با عشق و برای خدا و با وجدان کار کنی، هیچ موضوعی جلودار تو نخواهد بود.»

۵۱۹
کلیدواژه (keyword): رشد آموزش ابتدایی، آموزگار باتجربه، آغوش معلم، فریور دانشور،مریم شهرآبادی
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید