عکس رهبر جدید

امتحان علوم در وقت اضافه

  فایلهای مرتبط
امتحان علوم در وقت اضافه

آقای کاظمی گوشی تلفن را کمی دورتر از گوشش میگیرد. آنطرف خط، معاون ابتدایی اداره دارد با شدت و حدت سخن میگوید و اعلام میکند همه بچههای پنجم باید فردا امتحان علوم را بدهند. آقای کاظمی صبر میکند تا خانم معاون حرفش تمام شود، اما جملههای آنطرف خط گویی نقطه ندارند؛ گزارههای دستوری را پایانی نیست؛ حتی فرصتی برای شنیدن داده نمیشود... چند بار آقای کاظمی تلاش میکند لابهلای کلمات آنطرف خط، جملهای را آغاز کند، اما همان چندبار، جمله در همان کلمه نخست «آخه...»، «ببینید...»، «باید عرض کنم...»، پایانی بیبار و بر مییابد.

خانم معاون که گویی دارد اعلامیهای را تندتند و از حفظ میخواند، پس از پایان جملاتش خداحافظی میکند و حتی منتظر پاسخ خداحافظی هم نمیشود و گوشی را زمین میگذارد. آقای کاظمی، گوشی در دست، چندثانیهای مکث میکند. چشمانش را میبندد و نفس عمیقی میکشد. آقای رسولی معاون مدرسه میپرسد: «آقای کاظمی چیزی شده؟ کی بود؟»

آقای کاظمی هنوز غرق در افکارش است. زیر لب میگوید: «فکر میکنند کارگر استخدام کردهاند. هی بشود بشود! اینطور بشود! آنطور بشود!...»

آقای رسولی احساس میکند نباید منتظر پاسخ سؤالش باشد. از آن وقتهایی است که آقای کاظمیِ آرام را کارد بزنی، خونش در نمیآید...

آقای کاظمی سلانهسلانه مثل شکستخوردهها میرود و پشت میزش مینشیند. کلافه است. کاغذی جلوی رویش گذاشته است. گویی دارد رویش چیزی مینویسد! اما نزدیک که بشوی، میبینی انگار قرار است جدولی از کلمات متقاطع تشکیل شود. واژههایی جدا از هم روی کاغذ رژه میروند: مدیر، اختیار، باید، اداره، وضع موجود، حال و روز بچهها، آقای شکرانی معلم علوم، فردا، فرصت، تصمیم، خانوادهها، بچهها، من؟ ...

کاغذ آقای کاظمی دارد پر از کلمه میشود که زنگ تفریح میخورد. انگار زنگی هم در ذهن آقای کاظمی به صدا در میآید و برقی در چشمانش روشن میشود! در ذهنش دارد به تصمیمش فکر میکند. به اینکه باید چه بکند و چه نکند. با خودش میگوید: «اگر یک بلهقربانگوی صرف باشم، مدیر بودنم ارزشی ندارد. شاید یک روبات هم بتواند این نقش را ایفا کند!» از پشت میزش بلند میشود، به دفتر معلمان میرود و از آقای شکرانی میخواهد با او به دفترش بیاید. آقای شکرانی معلم علوم بچههای کلاس پنجم است.

- «آقای شکرانی، وضعیت علوم بچهها چطور است؟ کتاب تمام شده؟»

- «آقای کاظمی، اگر یادتان باشد، بعد از عید متوجه شدیم بچهها سه فصل را خوب نفهمیدهاند. برای همین تصمیم گرفتیم روی این فصلها تمرکز کنیم. با والدین هم جلسه داشتیم و توافق کردیم در صورت لزوم کلاس علوم بچهها یک هفته بعد از تعطیلات هم ادامه پیدا کند و بعد آزمون را برگزار کنیم. الان خدا را شکر خیالم از آن سه فصل راحت شده. اما هنوز دو فصل دیگر داریم که اگر یک هفته پس از تعطیلات روزی یک ساعت هم کلاس داشته باشیم، تمام میشود. برنامهریزی کردهام که آزمون پایانی را دوشنبه نهم خرداد بگیرم.»

به اینجا که میرسد، انگار تازه متوجه چیزی شده باشد، تردید میکند و میگوید: «چیزی شده آقای کاظمی؟ ما این برنامه را با هم هماهنگ کرده بودیم و شما هم در جریان بودید. چیزی شده که دوباره میپرسید؟»

آقای کاظمی میگوید: «چیز مهمی نیست انشاءالله. امروز از اداره تماس گرفته بودند و اصرار داشتند همین فردا باید آزمون علوم پنجمیها برگزار شود. من قبلاً گفته بودم ما این تصمیم را گرفتهایم. امروز هم هر چه خواستم بگویم امکانش نیست و آزمون زودهنگام، بچهها و معلم و خانوادهها را سرخورده و نگران میکند، نشد. یعنی اجازه ندادند. اما شما نگران نباشید. همین رویه را ادامه دهید. از شما واقعاً متشکرم که یک هفته بعد از تعطیلات هم میآیید مدرسه. به هر حال، اگر منِ مدیر و شمای معلم این حد اختیار را هم نداشته باشیم که بتوانیم بر اساس ارزیابی بچهها، برای یادگیری و آزمونشان تصمیم بگیریم، برمان دارند بهتر است.»

آقای شکرانی، نفسی بهراحتی میکشد و میگوید: «خدا خیرتان بدهد. فقط بگویم من میفهمم ضربهها را تحمل میکنید و در خودتان کاهش میدهید و به ما منتقل نمیکنید. آن اضافهآمدن هم وقتی با طیب خاطر است، لذتبخش است. همین که حس میکنم بهترین تصمیم را برای بچهها گرفتهایم، کافی است برایم.»

زنگ کلاس میخورد و آقای شکرانی با خوشحالی خداحافظی میکند و به کلاس میرود.

آقای کاظمی پشت رایانهاش مینشیند و وارد سامانه میشود. بخش نوشتن نامه را باز میکند و اینگونه مینویسد:

 

با سلام و احترام

نظر به ارزیابی وضعیت دانشآموزان در درس و با مشارکت والدین و معلم دلسوز آنها، تصمیم گرفتیم روی برخی فصلهای تدریسشده در زمان مجازیبودن، تأکید بیشتری کنیم و کلاس علوم، تا یک هفته پس از تعطیلی مدرسه، همچنان برگزار شود. انشاءالله آزمون علوم کلاسهای پایه پنجم مدرسه شهید رجایی در تاریخ نهم خردادماه برگزار خواهد شد. از اینکه با تشخیص و تصمیم مشارکتی مدرسه و اینجانب بهعنوان مدیر مدرسه همراهی میفرمایید، سپاسگزارم.

امضا: سعید کاظمی

 

رویکردهای مدیریت تحتتأثیر نگاههای انسانشناختی قرار دارند و هر سبک مدیریتی ناگزیر دیدگاهی از انسان را مفروض خود قرار میدهد. رویکرد عاملیت انسان، با تأکید بر عاملیت کنشگران تربیتی، به لزوم حفظ این عاملیت و رابطه دو سویه میان ساختار و عامل تأکید دارد و مدیر و معلم را نه صرفاً متخصصی گوشبهفرمان، بلکه کنشگری فکور میبیند که با ارزیابی موقعیت و نگاه به میدان عمل از سویی و درنظرداشتن اهداف و بایدها و نبایدها از سویی دیگر، تصمیم میگیرد. در این میان، هر چه این تصمیم پشتوانه عقلانیمنطقی قویتری داشته باشد و بر بستری از تعاملها و مشارکتها روییده باشد، از اتقان و دقت بیشتری برخوردار است و به رسمیت شناختنش ضروریتر میشود.

آقای کاظمی مدیری عامل است که تصویرش از خودش، نه متخصصی گوشبهفرمان، نه بلهقربانگویی منفعل، نه مجیزگویی بیاختیار، بلکه کنشگری فعال، مسلط به میدان عمل و کارگزاری فکور است که تصمیمات اداره را با توجه به اقتضائات مدرسه و در فرایندی عقلانی ارزیابی و اجرایی میکند. این کنشگریِ فعال ممکن است گاه با تبعاتی هم همراه باشد، اما رضایتمندیِ برآمده از آن را با هیچچیز نمیتوان قیاس کرد. آقای کاظمی آرامش و لبخند آقای شکرانی، اطمینان خاطر والدین، عمق یادگیری دانشآموزان کلاس پنجم و حس مشترکی را که از تأثیرگذاری در همه آنها ایجاد شد، با هیچ تشویقنامهای عوض نخواهد کرد.

۲۴۲
کلیدواژه (keyword): رشد مدیریت مدرسه، مهارت‌ های مدیریتی، سبک مدیریت، عاملیت در مدیریت، کنشگران تربیتی، امتحان علوم در وقت اضافه، دکتر نرگس سجادیه
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید