جیب خالی / منیره دشتی
اَبر سیاه گُنده
نشسته تو آسمون
چه فایده توی جیباش
نداره برف و بارون
ابر عزیز ببخشید
میشه بری خونهتون!؟
بریزی توی جیبات
برفای ریز و بارون
دست مامان / مریم هاشم پور
دست مامان آش میپزه
دست مامان تابم میده
دست مامان مهربونه
تشنه بشم آبم میده
هرجا باشم میاد کمک
دکمههامو باز میکنه
دست مامان درد نکنه
که موهامو ناز میکنه
سایه بازی / صامره حبیبی
امروز سایهام را
توی حیاط دیدم
همراه او نشستم
همراه او دویدم
یک بار روبهرویم
یک بار پشت سر بود
از رفتوآمد من
انگار باخبر بود
خورشید رفت و با خود
همبازی مرا برد
با ابر تیره قهرم
چون بازیام به هم خورد
ماهیگیر / مریم زرافشان
در کتابم خوانده بودم
غاز، ماهیگیر خوبی است
کار او را دیدم امروز
نمرهاش را میدهم بیست
روی آبِ صافِ برکه
مثل قایق میخورَد تاب
باز هم ماهی گرفته
او بدون تور و قلّاب