خدای خوبم سلام!
خدایا من امروز هدیههای زیادی دارم. حتماً خودت میبینی و میدانی.
من در ماه رمضان با گنجشکها حسابی دوست شدم. آخر میدانی، من چند روز روزهی کلّهگنجشکی گرفته بودم! یعنی روزهی خیلی کوچولو! اندازهی کلّهی گنجشک!
خدا جانم امروز عید فطر است. ما امروز را جشن گرفتهایم.
مامانبزرگ به من هدیه داده و برایم یک بسته شکلات آورده است. دایی هم کتاب آورده! خاله غذایی را که دوست دارم پخته و آورده است. عمو توی راه است. شاید او برایم اسباببازی بیاورد.
خدایا من میخواهم یک کار خوب انجام بدهم. میخواهم با کمک مامان چند تا از هدیههایم را به بچّههای دیگر بدهم. اینطوری آنها هم در روز عید خوشحال میشوند.
گنجشکها دارند پشت پنجره جیکجیک میکنند. حتماً گنجشکها هم به خاطر عید خوشحالاند. برایشان دانه میریزم. اینطوری جشنمان قشنگتر میشود.