عکس رهبر جدید

به یک شرط یک ریال بده یک میلیون بگیر: قسمت اول

  فایلهای مرتبط
به یک شرط یک ریال بده یک میلیون بگیر: قسمت اول

کسی نمی‌داند، این داستان کجا و کی اتفاق افتاده است. حتی احتمال زیادی دارد که هرگز اتفاق نیفتاده باشد، ولی خواه داستان واقعی باشد یا ساختگی، ارزش شنیدن را دارد.

ثروتمند میلیونری با خوش‌حالی فوق‌العاده‌ای از مسافرت برگشت. در راه اتفاق بسیار جالبی افتاده بود که می‌توانست سود زیادی برای او داشته باشد. وقتی به خانه رسید، آن را برای افراد خانواده‌اش تعریف کرد:

شانس بزرگی به ما رو کرده است. در راه مرد ناشناسی به من برخورد کرد که با او معامله سودآوری انجام دادم؛ معامله‌ای که هوش از سر آدم به در می‌برد.

مرد به من این طور پیشنهاد کرد: «ما باهم قراری می‌گذاریم. تا یک ماه من هر روز یک میلیون تومان پول به شما می‌دهم. در عوض، چیزی که از شما می‌خواهم خیلی ناچیز است. روز اول در مقابل یک میلیون تومان (به‌واقع باورکردنی نیست) تنها یک ریال باید به من بپردازید.»

من به گوش‌های خودم اعتماد نمی‌کردم و خیال می‌کردم که اشتباهی می‌شنوم، پرسیدم: «فقط یک ریال؟»

گفت: «بله فقط یک ریال. روز دوم در مقابل یک میلیون تومان دو ریال می‌خواهم.»

من که به هیجان آمده بودم، پرسیدم: «خب بعد؟»

او گفت: «بعد در مقابل یک میلیون تومان سوم 4 ریال، روز چهارم 8 ریال، روز پنجم 16 ریال و به همین ترتیب هر روز دو برابر روز قبل، به من خواهی پرداخت.»

من پرسیدم: «بعد چی؟»

گفت: «هیچ! بعد معامله ما تمام خواهد شد. فقط باید به قول خودت وفا کنی. من هر صبح یک میلیون تومان برای شما می‌آورم و شما همان مبلغی که با هم قرار گذاشته‌ایم به من خواهی پرداخت و قبل از آنکه ماه تمام شود، هیچ کدام حق به هم زدن معامله را نداریم.»

ببینید یک میلیون تومان در مقابل یک ریال! اگر به‌راستی پول‌ها تقلبی نباشند، باید نسبت به عقل این مرد شک کرد. ولی وقتی که کار سودآوری به انسان رو می‌کند، تردید نباید کرد. به او گفتم: «من به شما مرتباً خواهم پرداخت، شما هم نباید کلکی در کـارتان باشد. پول‌ها را درست و صحیح بپردازید.»

او گفت: «از جانب من نگـران نباشید، فـردا صبح خدمت خواهم رسید.»

من فقط از یک چیز می‌ترسم؛ اینکه پول‌ها را ندهد. نکند سر عقل بیاید و از معامله پشیمان شود. تا فردا معلوم می‌شود.

یک روز گذشت. صبح زود صدای در آمد. این همان مرد ناشناسی بود که در راه با صاحب‌خانه دیدار کرده بود.

مرد گفت: «پول‌ها حاضر است، من سهم خودم را آورده‌ام» و وارد اتاق شد و دسته‌دسته پول‌ها را زمین گذاشت؛ کامل و بدون هیچ تقلبی. درست یک میلیون تومان. او گفت: «من به قول خودم عمل کردم. شما هم سهم خودتان را بپردازید.»

صاحب‌خانه یک سکه یک ریالی روی میز گذاشت و با نگرانی به مرد نظر انداخت. مرد تردیدی به خود راه نداد، سکه را برداشت، برانداز کرد، با دست امتحان نمود و سپس آن را در خورجین خود انداخت و گفت: «فردا همین موقع می‌آیم، منتظرم باش. فراموش نکنی که برای فردا دو ریال ذخیره کنی.»

مرد پول‌دار باورش نمی‌شد. یک میلیون تومان از آسمان افتاده بود! دوباره پول‌ها را شمرد و اطمینان پیدا کرد که هیچ کدام تقلبی نیست.

فردا صبح، دوباره در زده شد. مرد عجیب داستان، پول‌ها را آورده بود. یک میلیون تومان شمرد و به جای آن دو ریال دریافت کرد و از در خارج شد. فقط گفت: «مواظب باشید که برای فردا باید 4 ریال تهیه کنید.»

مرد میلیونر قصه ما در پوست خود نمی‌گنجید. یک میلیون تومان پول مجانی دوم هم به دست او رسیده بود. روز سوم هم مرد ناشناس آمد و سومین قسط یک میلیونی خود را به ازای 4 ریال پرداخت کرد. روز پنجم فرا رسید و یک میلیون تومان با 16 ریال مبادله شد و روز ششم با 32 ریال.

بعد از گذشت هفت روز، مرد هفت میلیون تومان پول گرفته بود، در حالی که در برابر آن، چیز با ارزشی نپرداخته بود:

ریال 127=64+32+16+8+4+2+1

او ذوق‌زده شده بود و چون مرد حریص و طمع‌کاری بود، فقط از این ناراحت بود که چرا قرارداد را تنها برای یک ماه بسته است. البته از این ترس داشت، مبادا طرف معامله متوجه شود و قرارداد را به‌هم بزند. ولی مرد ناشناس هر روز صبح می‌آمد و یک میلیون تومان را تحویل می‌داد و به جای آن سهم خودش را می‌گرفت.

روز هشتم              128 ریال

روز نهم                 256 ریال

روز دهم                512 ریال

روز یازدهم           1024 ریال

روز دوازدهم         2048 ریال

روز سیزدهم         4096 ریال

روز چهاردهم        8192 ریال

مرد پول‌دار با علاقه این پول‌ها را می‌پرداخت. آخر او تا حالا 14 میلیون تومان پول گرفته بود و به جای آن کمی بیشتر از 1500 تومان پرداخته بود. ولی خوش‌حالی او خیلی طول نکشید. او متوجه شد، این مهمان عجیب، خیلی هم نادان نیست و این معامله آن طورها که در اول کار به نظر می‌رسید، پرفایده نیست.

وقتی که 15 روز گذشت، در پرداخت مرد پول‌دار، دیگر رقم چند ریالی نبود، بلکه رقم یک هزار و ششصد تومان شده بود. علاوه بر آن، این پرداخت‌ها به‌سرعت بالا می‌رفت. در حقیقت مرد پول‌دار در چند روز بعدی این پول‌ها را پرداخت:

روز پانزدهم           16384 ریال

روز شانزدهم          32768 ریال

روز هفدهم            65536 ریال

روز هیجدهم        131072 ریال

روز نوزدهم          262144 ریال

 
با وجود این هنوز گمان نمی‌کرد که در این معامله ضرر بکند. اگر چه تا به حال بیش از 50 هزار تومان پرداخته بود، ولی در عوض 19 میلیون تومان گرفته بود. ولی به‌سرعت پرداخت او بالا می‌رفت. این پرداخت‌های بعدی او بودند:

روز بیستم                  524288 ریال

روز بیست ویکم         1048576 ریال

روز بیست و دوم        2097152 ریال
 

بله! پرداختی او در روز بیست و دوم در حدود 209 هزار تومان شده بود. حالا از شما عزیزان می‌خواهم جاهای خای زیر را کامل کنید تا متوجه عمق فاجعه و بلایی که بر سر مرد پول‌دار داستان آمده است، بشوید.

روز بیست و سوم .................

روز بیست و چهارم .............

روز بیست و پنجم ...............

روز بیست و ششم ...............

روز بیست و هفتم ...............

 
عزیزان قسمت دوم این داستان یا بهتر است بگویم قسمت دوم این مسئله ریاضی را در شماره بعدی مجله خواهم آورد. در آنجا به نتیجه عجیبی خواهیم رسید، ولی شما منتظر آن زمان نباشید که حاضر و آماده از موضوع مطلع شوید. چون شیرینی کار در این است که در این فرصت خودتان کارهای زیر را انجام دهید:

- مقدار پول پرداختی مرد پول‌دار را تا روز سی‌ام حساب کنید.

- مجموع پول‌هایی که او در یک ماه به مرد ناشناس پرداخته است، حساب کنید و آن را با 30 میلیون تومانی که از او گرفته است، مقایسه کنید.

 

منبع:

پرلمان، یاکوو ایسیدوروویچ (1373). ریاضیات زنده. ترجمه پرویز شهریاری. نشر میترا. تهران.


۳۵۹
کلیدواژه (keyword): رشد برهان متوسطه اول،ریاضی و کاربرد،به یک شرط یک ریال بده یک میلیون بگیر،عباس قلعه پوراقدم،
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید