عکس رهبر جدید
۰
سبد خرید شما خالی است.

یک هفته بی خبری

  فایلهای مرتبط
یک هفته بی خبری
دبستان پسرانه‌ی دو نوبته‌ی عبداللهی (۲) مدرسه‌ای دولتی است در ناحیه‌ی ۲ از استان قم. آقای داود رضایی مدیر آن است. مدرسه در نوبت عصر ۳۲۵ دانش‌آموز دارد و ۱۰ کلاس درس. جمعیت تقریبی هر کلاس ۳۳ نفر است. آقای رضا هوشنگی‌سلطان‌پور آموزگار پایه‌ی سوم است و در کلاسش ۳۴ دانش‌آموز دارد.

کرونا در زندگی هر کس تأثیری به جا گذاشت. در زندگی ما معلمان نیز غوغایی به پا کرد. خاطرات کروناییمان با غم، شادی، اشک و لبخند همراه بود. در اواخر سال 13۹۸و شروع سال جدید، من دچار بیماری کرونا شدم. حدود ده روز با مرگ دستوپنجه نرم میکردم تا اینکه کمکم و پس از گذشت چند هفته حالم بهبود یافت و به کلاس بازگشتم. با شروع دوبارهی کلاسهای برخط، متوجه شدم یکی از دانشآموزانم به نام محمدامین در کلاسها حاضر نمیشود و تکلیفی نمیفرستد. مدام از پدر و مادرش دلیل غیبت فرزندشان را پیگیری میکردم، اما جوابم تنها سکوت بود. به پیامهایم پاسخی داده نمیشد. نگران شدم و با مدیر مدرسه تماس گرفتم. از دلواپسیام در مورد محمدامین و انجامنشدن تکالیفش گفتم. مدیر مدرسه هم از دست آنها گله داشت که چرا حتی جواب تماسهای او را نمیدهند. تازه از بستر بیماری برخاسته بودم و دائم نگران بودم مبادا برای شاگردم یا خانوادهاش نیز اتفاقی افتاده باشد یا دچار کرونا شده باشند و من خبر نداشته باشم!

بعد از گذراندن یک هفته با غصه و دلشوره‌‌ی زیاد، گوشی تلفنم زنگ خورد. خدای من! محمدامین بود! با ترسولرز گوشی را جواب دادم. منتظر خبر بد بودم. ناگهان صدای شیرین محمدامین، با همان لهجهی محلی، در گوشم پیچید: «آقا معلم، ببخشید. من رفته بودم سفر و کتابهایم را نبرده بودم. خجالت میکشیدم به شما زنگ بزنم. حال که اصرار دارید من درس بخوانم، میشود سؤالهای همهی درسها را تکبهتک برای من بفرستید تا من بخوانم و بعد برای شما بفرستم؟»

فکر کنم حالت انفجار و صورت کجشده از خشمم از پشت تلفن هم معلوم بود، زیرا محمدامین زود خداحافظی و گوشی را قطع کرد. کمی که آرامتر شدم، خدا را بابت سلامتی دانشآموزم شکر کردم. حتی از اینکه دلشورههایم پایان یافته و به غصه تبدیل نشده بود، خوشحال هم بودم، اما از بابت بیدقتی و بیتوجهی برخی از اولیا غصهدار شدم.

هر چه بود، من معلم بودم و تمام دغدغهام آموزش شاگردانم بود. فردای آن روز با مدیر مدرسه تماس گرفتم و خبر پیداشدن محمدامین و سلامت او را دادم. ایشان هم از پیگیریهای من تشکر کرد. از این برخورد پدر و مادر محمدامین بسیار ناراحت بودم، اما هر طور بود با خودم کنار آمدم و سؤالها را درسبهدرس برای شاگردم فرستادم و کمک کردم دوباره با کلاس همراه شود.

 

۲۷۱
کلیدواژه (keyword): رشد آموزش ابتدایی،تجربه ها،دبستان پسرانه دو نوبته عبداللهی،داود رضایی،یک هفته بی خبری، رضا هوشنگی سلطان پور،
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید