همیشه سبز / سیده حدیثه هاشمی
ناگهان صدا شدی
بین این همه سکوت
عاقبت دعای تو جوانه زد
از میان شاخه‌های در قنوت
تازیانه‌های باد
گرچه قامت تو را شکسته‌اند
باز هم پرنده‌ها
دل به آشیان مهربانی تو بسته‌اند
شاخه‌های روشنت
سوی آسمان عشق پرکشیده‌اند
تا خدا رسیده‌اند
ای همیشه سبزِ سبز!
سایه‌ات بلند
سروِ سربلند!
تو صدای روشنی / مهدی طراوتی توانا
مثل خورشیدی و ماه
آشنای روشنی
باز در گوش درخت
تو صدای روشنی
شانه‌هایت استوار
حرف‌هایت ساده بود
رو به سوی آسمان
راه تو آماده بود
نام خوبت مانده است
بر زبان اهل عشق
از نجف تا کربلا
روی دیوار دمشق
چاره کار جهان
توی دستان تو بود
شادی گل‌بوته‌ها
سهم باران تو بود
رفته‌ای اما هنوز
باغ در فکر توست
بر زبان غنچه‌ها
باز هم ذکر توست
آرزو / سمیه بابایی
پهن شد گوشه هال
سفره فصل بهار
بر سر سفره نشست
قاب عکس سردار
هرکسی با آن عکس
گفت‌وگویی می‌کرد
لحظه آخر سال
آرزویی می‌کرد
مادرم گفت که کاش
«حق نگهدار» شوی
آرزویم این است
مثل سردار شوی
سردار آفتابی / ریحانه نوری
روی نقشه تا
خط به خط جبهه را
می‌دهی نشان؛
با نگاه آفتابی‌ات
ابرهای تیره از تمام مرزها
ناپدید می‌شوند ...
جاده‌ها و رودها،
تپه‌ها و کوه‌ها
با تو هم‌قدم
به شوق خنده‌های کودکان، شهید می‌شوند!
با تو تانک و مین و موشک و فشنگ
محترم شدند؛
چون مدافع حرم شدند!
سردار دل ها / طاهره اکرمی
یا علی گفتی و رفتی
در مسیر مهربانی
کوه صبر و استقامت
شیر مرد آسمانی
دشمن از نامت هراسان
شعله دل‌ها خروشان
جاودانی، زنده هستی
ای همیشه مرد میدان
ننگ بر خواری دشمن
ننگ بر مشق سیاهش
گور خود را کنده این بار
با خطوط اشتباهش
شادمان از چیدن تو
از تو ای سردار دل‌ها
کور خوانده، کور خوانده
مرگ خود را کرده امضا
رفته‌ای و می‌خروشد
لشکری از خون پاکت
بر جهان می‌تابد آرام
آفتاب تابناکت