هنوز وقت ناهار نشده بود.
مادرِ مینا صدایش زد: «دخترم، بیا با هم میوه بخوریم.»
مینا با خوشحالی رفت تا اوّل دستهایش را بشوید.
صدای شالاپشولوپ آب توی دستشویی پیچید. وقتی مینا به اتاق برگشت، مامان اخم کرده بود.
مینا پرسید: «مامان، شما ناراحتی؟» مامان گفت: «عزیز دلم، این چه صدایی بود که از دستشویی میآمد؟ آب که برای بازی کردن نیست! هدر میشود. اگر آب نباشد، هیچکدام از ما، حیوانات و گیاهان، زنده نمیمانیم!»
مینا سرش را پایین انداخت و آهسته گفت: «ببخشید.»
مادر، مینا را کنار خودش نشاند و گفت: «دختر قشنگم! ما باید از نعمتهای خدا بهدرستی استفاده کنیم.»
موقع مسواکزدن بهتر است از یک لیوان آب استفاده کنیم.
وقتی دستهایمان را میشوییم، شیر آب را ببندیم.
با اسباببازیهای آبپاش بازی نکنیم.
موقع حمّامکردن، دوش آب را از اوّل تا آخر باز نگذاریم.
وقتی دیدیم یکی از شیرهای خانه چکّه میکند، با کمک بزرگترها آن را درست کنیم.
اگر آب لیوان زیاد بود، آن را دور نریزیم. میتوانیم آب اضافی لیوان را داخل گلدانها بریزیم.