این بیکاری است که از یکسو توازن و تعادل جامعه را به هم میریزد و ازسوی دیگر باعث فقر و محرومیت و ایجاد سرخوردگی و احساس بی ارزشی در فرد میشود، چرا که هر فرد با دستیابی به شغل مناسب که جدا از کسب درآمد، با ورود به جامعه، توانایی دستیابی به هویت و پایگاهی اجتماعی را پیدا میکند؛ در حالی که بیکاری باعث میشود فرد از شیوه های گوناگون جامعهپذیری که ازطریق اشتغال به وجود میآیند، بی بهره و بی نصیب بماند. بنابراین بیکاری به نوعی به حاشیهایبودن و مطرود شدن فرد میانجامد. به علاوه، با بیکاری حس اعتماد و خوداتکایی، شخص بسیار شکننده و آسیبپذیر میشود. از این رو در تعالیم دینی به شدت به داشتن کار و کسب توصیه شده است. تا جایی که در روایات، به دست آوردن درآمد حلال، واجب معرفی شده و به شدت از بیکاری و تنبلی پرهیز داده شده است (الحیاه، جلد5 : 430).
پیامبر (ص) در روایتی فرموده است: بهدنبال حلال رفتن بر هر فرد مسلمان واجب است. در روایتی دیگر آمده است، گاه پیامبر (ص) به فردی برمیخورد (که از نیرو و قوتش) در شگفت میشد. سؤال میفرمود، آیا این شخص حرفه و شغلی نیز دارد؟ اگر میگفتند او شغلی ندارد و بیکار است، میفرمود، از چشمم افتاد (همان، ص 490). آری باید به دنبال کسب حلال بود و شغل سالمی را پیشه کرد. زندگی شرافتمندانه ایجاب میکند، شخص کار را عیب نداند، نیازهای خود و خانوادهاش را با کار کردن تأمین کند و از تنبلی گریزان باشد و بداند که پروردگار متعال چنین بندهای را دوست دارد و از افراد تنپرور و بیکار بیزار است. در حدیثی آمده است: موسی (ع) گفت، پروردگارا، کدام یک از بندگانت نزد تو مغبوضترند، فرمود: آن کس که شبهنگام چون مردار است و در روز بیکار (همان، ص 492، با کمی تغییر).
قرآن در جای دیگر به صراحت فرموده است: «لیس للانسان الا ما سعی»: بهره آدمی صرفاً در کار و تلاش است (فجر، آیه 39). روشن است با تلاش و کار میتوان به روزی مقدّر دست یافت.
پیشوایان دینی ما نیز در زندگی با تلاش و فعالیت در پی روزی خویش بودهاند و از چوپانی گرفته تا خیاطی، زرهبافی و کشاورزی، هر کدام به شغلی مشغول بودهاند. اگر مفهوم «روزی مقدر است»، چیزی جز این بود، چه لزومی داشت پیامبران و امامان (ع) که بیشتر از همه به مفاهیم دینی آشنایند، برای کسب روزی تلاش کنند. بهقول سعدی علیهالرحمه:
رزق هر چند بیگمان برسد
شرط عقل است جستن از درها
(گلستان، در باب فضیلت قناعت).
بله. وقتی سیره عملی بزرگان دینی را مرور میکنیم، با این واقعیت روبهرو میشویم که همه آنها در کنار مسئولیت عظیم و سنگین هدایت و سرپرستی مردم، به اشتغال برای گذران زندگی نیز توجه داشتهاند. آنها برای تأمین مخارج زندگی خود و خانواده کار میکردند. حتی هیچیک از آنها (بهرغم وجود کسانی که حاضر بودند با افتخار برای آنها و به جای آنها کار کنند و گاه نیز با وجود داشتن امکانات کافی و داشتن منابع مالی لازم)، باز هم از کار و تلاش غافل نبودند.
به هر حال، نباید گذاشت راحتطلبی باعث فرار از تلاش و کار شود. درست است که کارکردن زحمت دارد، اما بیکاری نیز خستهکننده و فسادآور است.
باید خستگی کار را به جان خرید. به قول امام علی (ع): اگر شغل خستگی و رنج دارد، بیکاری مدام نیز مایه فساد و تباهی است. (نهجالبلاغه/1243؛ «عبده» 3/232). بدانیم، باید به دنبال شغل دوید. گاه باید سفر کرد و رنج غربت را در کسب و کار تجربه کرد. این چیزی است که مورد رضایت و پسند خداوند است.