عکس رهبر جدید
۰
سبد خرید شما خالی است.

بوم بوم

بوم بوم

وقتی پسر کوچکی بودم، بابایم اسب میفروخت. من با اسبها دوست بودم، ولی یکی از آنها خیلی وحشی بود. اسمش را «بوم بوم» گذاشته بودم. چون وقتی پاهایش را محکم به زمین میکوبید، صدای بوم بوم میداد.

خیلی دلم میخواست با او دوست شوم، ولی بوم بوم خطرناک بود. روزی یک مرد سبزپوش آمد تا اسب بخرد. بابا بومبوم را برایش آورد. بوم بوم در برابر مرد سبزپوش آرام بود. اصلاً پا نمیکوبید. بابا که دید بوم بوم آرام است، آن را نفروخت.

مرد سبز پوش داشت میرفت. اسب ما دوباره وحشی شد. بابا دنبال مرد سبز پوش دوید و گفت: «میتوانید این اسب را بخرید، ولی خیلی نا آرام است.»

مرد گفت: «میدانم.» او با مهربانی بوم بوم را نوازش کرد. بعد آن را خرید و با خودش برد.

من برای بوم بوم خوش حال بودم. بعدها فهمیدم آن آقا امام حسن عسکری(ع)، امام یازدهم بود. با خودم گفتم، حتماً بوم بوم هم فهمیده بود چه آقای مهربانی میخواهد صاحبش شود و برای همین آرام شده بود.

 

 

۵۰۴
کلیدواژه (keyword): رشد کودک، حرف های گل گلی،مهربانی با حیوانات،امام حسن عسکری،امام یازدهم،
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید