ذرهبین به جای تلسکوپ!
فکر میکنم برای خیلیها تلسکوپ وسیله جذابی باشد. تلسکوپ میتواند جاهایی را نشان بدهد که خیلی خیلی دورند و حداقل با شرایط موجود امکان دسترسی به آنها وجود ندارد. تلسکوپ بزرگیها و شگفتیها را در دوردستهایی نشان میدهد که دیدنشان لذتبخش است، اما فقط میتوان دید و کار دیگری نمیتوان کرد.
در دنیای آمال و آرزوها، برای رسیدن به شرایط بهتر و بهویژه تحولخواهی برای عموم مردم و جامعه، شاید بد نباشد با تلسکوپ اوضاع را رصد کنیم و ببینیم در دوردستها چه خبر است. اما برای آنکه کاری بکنیم و تأثیری بگذاریم، شاید ذرهبین به دردمان بخورد. امروز، یافتن و دیدن مسائل با ذرهبین و برنامهریزی و اقدام برای تغییرات جزءجزء بیشتر به کار میآید. اگر شعار تغییر میدهیم و ادعا میکنیم اهل اصلاح و تحول هستیم، نمیگویم تلسکوپ را کنار بگذاریم، اما توصیه میکنم ببینیم در عمل چه کارهایی ممکن است. خوب است گاهی داستان کسانی را به یاد بیاوریم که هدفی را با آگاهی از همه موانع و مشکلات، با جدیت و مداومت و جزءجزء دنبال کردند تا بالاخره اتفاقی افتاد؛ اتفاقی که گاهی دامنه آن وسیعتر شد و واقعاً تحولی ایجاد کرد. حتماً در وجود من و شما هم زمینههایی وجود دارد که میتوانیم در حیطه کار خودمان تغییرات کوچک و بزرگی را رقم بزنیم.
من رویایی دارم!
مدیران و معلمان بسیار زیادی بودهاند که کمک کردهاند عده زیادی از دانشآموزان به جایی برسند و آرزوهایشان را محقق کنند. داستانهایی شنیدهام و شنیدهاید که با آمدن یک مدیر به مدرسهای، یا آمدن یک معلم به کلاسی، خیلی چیزها تغییر کرده و مسیر زندگی و سرنوشت بسیاری از دانشآموزان عوض شده است. مدیر و معلمی که موفق به تغییر و تحولی میشود، رؤیایی در سر دارد و به انگیزه تحقق آن تلاش میکند. بنابراین، نه بزرگی و کوچکیِ تغییر موضوع مهمی است و نه سطح و گستره تحولی که مدیر یا معلم ایجاد میکند. مهم راضینبودن به وضع موجود و میل به تغییردادن است.
تغییرات بزرگ میتوانند خیلی مهم باشند و به اتفاقات بزرگی هم دامن بزنند، اما از طرف دیگر مستلزم منابع انسانی، مالی و زمانی زیاد و خاص هستند؛ منابعی که یا جور نیستند یا بهدرستی مورد استفاده قرار نمیگیرند. در دنیای امروز هم نمیتوان منتظر ماند. تغییرات پیدرپی روی میدهند و اثربخشی هر تغییر هم ممکن است بسیار محدود باشد. خلاصه آنکه، جنس رویاهای امروز باید امروزی باشد؛ یعنی متغیر و سریع. اگر آرزو و رویایی برای آینده و تربیت داریم، همین الآن هم دیر است. اگر زمانی جبار باغچهبانی بود تا با صبر و حوصلهای برای چند دهه، بتواند آموزش جدیدی را بنیان کند، امروز باغچهبانی باید باشد که با موقعیتشناسی و حساسیت و البته با سرعت، کاری را که باید، انجام دهد.
مدرسههای امروز به مدیرانی نیاز دارند که به جای غرقشدن در تغییرات یا عقب ماندن از تحولات، در همان محدوده مدرسه، به سرعت شرایط را مطالعه کنند، دیدگاههای مشورتی بگیرند، در صورت لزوم نیازسنجی کنند، منابع را بشناسند، مشارکت ذینفعان را جلب کنند، برنامهریزی کنند و دست به اجرا بزنند.
چند یادآوری برای تغییر در مقیاس میکرو
1. یک نکته مهم در تغییرخواهی خودمان هستیم. تغییر از اندیشه و نگرش من و شما شروع میشود. بسیار دیدهام کسانی را که دم از تغییر میزنند، اما اولاً خود مسبب وضعیت نابسامان موجود بودهاند و ثانیاً هنوز همان آدم قبلی هستند با حرفهای جدید! عدهای فقط بلدند از بارِ مفهومی تغییر بهره ببرند، وگرنه، در اصل، نه اهل تغییرند و نه اجازه میدهند تغییری شکل بگیرد. بنابراین، با ثبات و اصرار در یک اندیشه قدیمی و ناکارآمد نمیتوان مدعی تغییر بود. سنجش اینکه خودمان چقدر روزآمد، خواهان تغییر و تحولخواه هستیم، همیشه کار راحتی نیست. خیلی جاها وقتی تغییر مورد انتظار رخ نمیدهد، دنبال دلایل میگردیم، غافل از اینکه دلیل اصلی موفقنبودن، اندیشه و باور خودمان بوده است.
2. یافتن نقطه کلیدی برای شروع تغییر هم بسیار مهم است. همه میگویند دنیای امروز دنیای تغییرات سریع است. همین نکته میتواند باعث سردرگمی ما بشود. گاهی آنقدر موضوع برای تغییر وجود دارد و بهقدری درباره بعضی سوژهها اطلاعرسانی و گاه بزرگنمایی میشود که فکر میکنیم اگر برای آنها کاری انجام نگیرد، امور پیش نمیرود. بنابراین، یافتن نقطه کلیدی مستلزم آن است که اولاً مراقب جوگیری باشیم و ثانیاً بررسی و مطالعهای انجام دهیم تا ببینیم مسئله اصلی و واقعی خودمان چیست.
3. آرمانگرایی و بلندپروازی خوب است، به شرطی که به شکل ترمز عمل نکند. اگر میخواهیم همه چیز جمع شود و همه شرایط و مقدمات فراهم باشد تا کاری بکنیم، بعید است اتفاقی بیفتد. اگر دیدید بزرگ فکرکردن باعث آن شده است که فقط به انتظار بنشینید و حرکتی نکنید، به بازنگری در افکار و برنامههایتان نیاز دارید.
4. گاهی وقتی از کسی میپرسیم چرا برای تغییر کاری نمیکند، از زمین و زمان توجیه میآورد که هیچ چیز فراهم نیست و امکانی برای فعالیت و تغییر وجود ندارد. بارها دیده و شنیدهاید که کسی در سختترین و محدودترین شرایط کاری کرده که همه انگشت به دهان ماندهاند، در حالیکه کسان دیگری هم بودهاند که فقط حرف زدهاند و برای کارهای نکرده، دلیل آوردهاند. بنابراین، طبق معمول، یک نکته بسیار مهم انگیزش است. آنها که کاری میکنند، لزوماً دستشان پر نیست؛ احتمالاً مغز و قلبی دارند که پر از شور و انگیزه است. آنها هم که بهانه میآورند، حتی ممکن است به امکاناتی دسترسی داشته باشند که به دلیل ضعف، انگیزه و بیرغبتی برای تلاش نمیبینند و توجهشان جلب نمیشود.
5. امروزه مد شده است همه در نقد و آسیبشناسی آفتهای حافظهپروری، نمرهگرایی، آموزشهای یکطرفه، کنکور و امثال آن، حرف بزنند. شبکههای اجتماعی و فضای مجازی پر است از نوشتهها و سخنرانیهایی در نقد و تحلیل نقاط ضعف. عدهای میگویند و مینویسند و تعداد خیلی بیشتری هم تأیید میکنند. نتیجه چیست؟ مطابق بند اول همین قسمت، خیلیهایی که میگویند، مینویسند و تأیید میکنند، خودشان هم یا نقشی کموبیش در ایجاد چنین شرایطی دارند، یا چه بسا میتوانند کاری بکنند، اما نمیکنند! اگر بهعنوان مدیر مدرسه بر این باورید که مدرسهها حافظهمحورند، حداقل در مدرسه خودتان سعی کنید شرایط اینطور نباشد! اگر روش آموزش معلمان را نقد میکنید، در مدرسهای که مدیر آن هستید، به آموزش جدی و کارآمد معلمان همت بگمارید. کسی که دردی را میشناسد، بهتر است کاری بکند، به جای آنکه فقط نقد کند و ایراد بگیرد. در همین شرایط رونق نقد و تحلیل، هستند مدیران و معلمانی که طرحی نو ریختهاند و شرایط را بهتر کردهاند.
امید به آینده
شما چه نکاتی را میتوانید به موارد فوق اضافه کنید؟
کم کم وارد قرن 15 خورشیدی و دنیای جدید میشویم. این دنیا، دنیای تغییر است، نه الزماً تغییرات بزرگ؛ تغییرات کوچکی که شاید جزءجزء به هم متصل شوند و تغییر بزرگی را رقم بزنند. شما هم میتوانید بخشی از این تغییرات باشید؛ تغییر با مسئولیت محدود!