زنبور کارگر / زهرا داوری
با ویز ویز پَر زد
در باغ و کوه و صَحرا
هی شَهد و شیره آوَرد
از غُنچهها و گُلها
یکعالمه عسل ساخت
از صبح توی کندو
کاش استراحتی داشت
زنبورِ ویز ویزو
هدیه ی مجازی / منیره هاشمی
روز معلّم آمد
من هدیهای ندارم
در صَفحهی کلاسم
یک نامه میگُذارم
تصویری از گُلی زَرد
با چند جُملهسازی
کِی میرسد به دستش
این هدیهی مَجازی؟
هواپیمای کوچک / مریم زرنشان
با دوتا گِردی و دَه خط
یک هواپیما کِشیدم
خوب آن را رنگ کردم
بعد دورش را بُریدم
مادرم با تِکّه ای نخ
وَصل کرد آن را به اِیوان
فوتهایم روشنش کرد
دور میزد چَرخ چَرخان
خانه ی بزرگ تر / حسن حسینی
کِرمه خونهش گیلاس بود
اونی که دلش میخواست بود
بزرگ شدن بچّههاش
دید که کوچیک شده جاش
میرفت و باز بَرمیگشت
دنبال یه جای بزرگتر میگشت
یکدفعه دید یه سیب روی زمینه
گفت: «جونمی خونهی من همینه!»