عکس رهبر جدید

جامعه‌شناسی تربیت اخلاقی

جامعه‌شناسی تربیت اخلاقی
تربیت اخلاقی از نگاه کارکردگرایان

 تربیت اجتماعی یکی از مهمترین اهداف و وظایف نظامهای تعلیموتربیت در همهی دورههای تاریخ بوده است. از آنجا که دورهی ابتدایی دوران شکلگیری شخصیت اجتماعی و اخلاقی کودک است، رویکرد اصلی بسیاری از نظامهای تعلیموتربیت در این دورهی تربیت اجتماعی و اخلاقی است. با وجود این بهنظر میرسد در نظام تعلیم و تربیت ایران رویکرد آموزش دانش در اولویت است و تربیت اجتماعی مورد غفلت و کمتوجهی واقع شده است. در این مقاله دیدگاههای تربیتی پارسونز بهعنوان یکی از مهمترین چهرههای جامعهشناسی کارکردگرا بررسی میشوند.

 

تربیت اخلاقی از نگاه پارسونز

پارسونز وجود جامعه را منوط به «اجماع اخلاقی1» و پذیرش مجموعه ارزشها و قواعدی در مورد آنچه درست یا نادرست است، میداند. باور به چنین اصول و قواعد مشترکی، به اعمال و کنشها مشروعیت میبخشد و آنها را از نظر اخلاقی برای افراد جامعه پذیرفتنی میکند.

این مجموعه ارزشها، قواعد و هنجارهای اخلاقی محصول نظام فرهنگی است. در واقع نظام فرهنگی با تولید مجموعهای از اهداف، آرمانها و ارزشها جهت کنشها را مشخص میکند. از نظر پارسونز، ارزشها و قواعد فرهنگی طی فرایند اجتماعی شدن از طریق نقشپذیری و کنش متقابل به اعضای جامعه منتقل و درونی میشود. کنشهای مکرری که در چارچوب ارزشها و قواعد مشترک و انتظامبخش نظام فرهنگی صورت میگیرند، الگوهای پایدار رفتاری را به وجود میآورند که به شکل نهادها تثبیت و تحکیم میشوند. نهادها در واقع سرمشقها و الگوهای مشروع و مورد انتظار رفتار هستند که راهنمای کنشها و تعامل اعضای جامعه محسوب میشوند. نهادها، کنشها را پیشبینیپذیر و امکان تعامل و مشارکتپذیری کنشگران را فراهم میکنند.

با چنین درک و دریافتی از نظر پارسونز، ارزشهای اخلاقی رفتار انسانی را از طریق الگودهی و محدودسازی راههایی که انتخاب میکند، شکل میدهند. او مجموعهای از مهمترین ارزشهای اخلاقی را شامل کوشش برای موفقیت، فعالگرایی، عاطفهی عام، خودتنظیمی، عقلانیت و کنترل محیط درونی و بیرونی میداند که حاصل ترکیب و تعامل آنها، مدل آرمانی الگوی تربیتی «اخلاق مسئولیت» را شکل میدهد. «اخلاق مسئولیت» در واقع حاکی از نوعی احساس مسئولیت بهصورت درونی و وجدانی در شخص است (چلبی،1385: 236).

در دیدگاهی نزدیک به دورکیم، پارسونز معتقداست اخلاق مسئولیت و الگوهای آرمانی تربیت اجتماعی که نظام فرهنگی آن را اشاعه و ترویج میکند، در صورتی دارای کارکرد است و میتواند کنشگران را هدایت و راهنمایی کند و از سردرگمی در دوراهیها و چندراهیهای زندگی اجتماعی برهاند که:

 اولاً بر حسب معیارهای «عام»، عینی و فراگیر باشد و نه بر پایهی معیارهای ذهنی و شخصی. به تعبیر دیگر، قواعد تربیت اجتماعی و اخلاقی باید از هرگونه تمایلات خاص‌‌گرایانه به دور باشد. این ویژگی بیشتر بر جنبهی عقلانی و منطقی اخلاق مسئولیت ناظر است.

 ثانیاً مورد «اجماع» و اتفاقنظر کنشگران باشد. به تعبیر دیگر، قواعد اخلاقی و تربیتی باید مطلوب، دلپذیر و مورد خواست همه یا اکثریت باشند؛ به نحوی که جنبهی انگیزشی داشته و با نوعی کشش و انرژی عاطفی کنشگران دنبال شوند. البته مطلوبیت و دلپذیری چنین قواعدی لزوماً از جنس سهولت، لذت یا منفعت نیست، بلکه بیشترِ مطلوبیت از خیر و لذت اخلاقی حاصل میشود. این ویژگی دومِ قواعد و الگوهای اخلاقی و تربیتی مورد نظر پارسونز، بر جنبههای عاطفی و احساسی ناظر است. پارسونز در اینجا از دوگانهگرایی عقل و احساس فراتر میرود و با دادن صفت عام و تعمیمیافته به ابعاد عاطفی و احساسی، آنها را از چارچوب تنگ وابستگیهای گروهی، قومی و قبیلهای جدا میکند و همراه با تمایلات حسابگرانه و عقلانی به تعادل میرساند.

بدین ترتیب، از دیدگاه پارسونز، اخلاق مسئولیت در عین محاسبهی عقلانی و حسابگری، با تعهد عام و نمادی همراه است. یعنی هم واجد نوعی انگیزش درونی است و هم از نوعی ضرورتهای عقلانی ناشی میشود. در واقع میتوان گفت، اخلاق مسئولیت، عقل و احساس و تکلیف و تمنا را با هم دارد. اما تعهد یا وابستگی عاطفی موجود در تمایل اخلاق مسئولیت، برعکس کنشهای سنتی، خاص و تنها به افراد نزدیک به فرد محدود نیست، بلکه نوعی تعهد و دلبستگی عام و تعمیمیافته است که همه را دوست دارد، بههمه به یک چشم نگاه میکند، حق همه را رعایت میکند و بهطور کلی در برابر همه احساس مسئولیت میکند.

 

بحران اخلاقی

پارسونز در بخش دیگر نظریهی خود، بحران اخلاقی و بیهنجاری را حاصل گسیختگی یا اختلال کامل چنین الگوهای نهادینهی نظم اخلاقی و هنجاری میداند. از نظر او وفاق و اجماع اخلاقی یا وجود پیکرهی مشترکی از قواعد هنجاری، در حالت بیهنجاری و بحران اخلاقی از بین میرود (پارسونز، 1986، نقل از آرون 1370: 72).

اما زمینهها و علل نابسامانی اخلاقی و تربیتی در جامعه چیست؟ چرا ساختارهای نهادی از ایجاد وفاق و اجماع حول ارزشها، هنجارها و نقشها میان اعضای جامعه ناتوان هستند؟ چگونه است که جامعه قادر به درک یا ایجاد ارزشها و هنجارهای اخلاقی مشترک و مورد وفاق نیست تا از بحران اخلاقی و اختلال هنجاری جلوگیری کند؟ در پاسخ به چنین سؤالاتی، پارسونز معتقد است: تغییر و تحولات و بحرانهای بزرگ اقتصادی ـ اجتماعی تعادل جامعه را برهم میزند. درنتیجهی چنین وضعیتی، قواعد و هنجارهای پیشین قادر به هدایت رفتارها نیستند و نهادها ناکارآمد و ضعیف میشوند. بدین ترتیب «بیهنجاری گسترده و فراگیری به وجود میآید که موجد اختلال کامل نظم هنجاری است» (کوزر و روزنبرگ، 1378: 403-402). وی همچنین از مفهومی با عنوان «همنوایی اجباری» با ارزشها و قواعد اخلاقی نام میبرد که بیش از آنکه داوطلبانه، درونی و آگاهانه باشد، بر فشار، اجبار و اضطرار متکی است. به همین دلیل، بسیار شکننده و ناپایدار است و با ضعف اهرمهای کنترلی، اجماع و وفاق، جای خود را به شک و تردید و نفی و انکار ارزشهای اخلاقی میدهد (احمدی، 1384: 55-54).

بهعلاوه، پارسونز معتقد است، هرگاه در جامعهای عشق به خدا و توجه به اخلاق تضعیف شود، آن جامعه با بحرانهای شدیدی مواجه میشود که چارهی حل چنین بحرانهایی فقط از طریق تأکید بر اخلاق و تقویت احساسات افراد نسبت به مقدسات و دین خواهد بود (گولدنر، 1383: 389). از سوی دیگر، پارسونز معتقد است یکی از کارکردهای انتظامبخش نهادی برای جلوگیری از اختلال و بینظمی، تعیین اولویتهای نهادیشدهی وظایف و تکالیف است. ازنظر او چنین کارکردی، بهویژه در جامعهای آزاد و با تحرک، بسیار مهم است و افراد بهناچار با وضعیتهایی روبهرو میشوند که آنها را درگیر تقاضاهای متضاد میکند و این وضعیتها، بالقوه منشأ ستیزه و تعارض اخلاقی هستند (پارسونز، 1951: 302).

در مجموع، پارسونز اخلاق اجتماعی را منبعث از فرهنگ و نظام فرهنگی میداند. برای او نظام فرهنگی در رأس خرده‌‌‌نظامهای دیگر (اقتصاد، اجتماع و سیاست) قرار دارد و سایر خردهنظامها موظف به اخذ اطلاعات از آن هستند. کارکرد این نظام نگهداشت الگوهای کنشی و رفتاری در جامعه است که خود را در اخلاق و نظام اخلاقی متجلی میکند.

با وجودی که نظریهی پارسونز در سطح کلان و ساختاری است، اما تأکید وی بر اینکه نظام فرهنگی در رأس سایر خرده‌‌نظامهای اجتماعی قرار دارد، نشاندهندهی جایگاه با اهمیت نظام فرهنگی و تربیتی در اندیشهی اوست. چراکه از دیدگاه وی، اطلاعات، ارزشها و قواعد و هنجارها، که چارچوبهای کنش اجتماعی در سطوح خرد و کلان در حوزههای مختلف زندگی اجتماعی هستند، توسط نظام فرهنگی معین و مشخص میشوند. علاوه بر این، الگوهای کنش و رفتار مطلوب و مورد قبول و اخلاق اجتماعی را نیز نظام فرهنگی و تربیتی تعیین، اشاعه و ترویج میکند. همچنین، حفظ، نگهداشت، پاسداری، انتقال و پایداری سرمشقها و الگوهای اخلاقی و رفتاری از جمله کارکردهای اساسی نظام فرهنگی اعم از مدرسه، رسانهها، مراکز علمی و فرهنگی و نهادها و مراجع و مراکز دینی و اخلاقی هستند.

بهطورکلی، پارسونز نظم و ثبات جامعه را منوط به تربیت اجتماعی و «اجماع» در مورد ارزشهای اخلاقی میداند. از چنین منظری، او نیز مشابه دورکیم اخلاق و ارزشهای اخلاقی را عنصر ذاتی جامعه میداند. اما تأکید پارسونز بر «اجماع اخلاقی» و نگاه مطلق او به جامعه بهعنوان یک کل منسجم، و بدون هرگونه مخالفت، تغایر، تعارض و تضاد، کمتر با واقعیت تطابق دارد؛ تا جایی که کارکردگرایانی چون مرتن نیز آن را نقد کردهاند.

 

 

  

پینوشت

1.Moral consensus

 

منابع

1. آرون، ریمون (1370). مراحل اساسی اندیشه در جامعه‌شناسی. ترجمه‌ی باقر پرهام.آموزش انقلاب اسلامی. تهران 2. احمدی، حبیب (1384). جامعه‌شناسی انحرافات. انتشارات سمت. تهران. 3.  چلبی، مسعود (1385). جامعه‌شناسی نظم. تشریح و تحلیل نظری نظم اجتماعی. چاپ اول. نشر نی. تهران. 4. رفیع‌پور، فرامرز (1387). آنومی یا آشفتگی اجتماعی. پژوهشی در زمینه‌ی پتانسیل آنومی در شهر تهران. انتشارات سروش. تهران. 5. شیخاوندی، داور (1384). جامعه‌شناسی انحرافات و مسائل جامعیتی ایران.  نشر قطره. تهران.  6. عبداللهی، محمد (1381). یادمان رابرت کینگ مرتن. مجله‌ی جامعه‌شناسی ایران. دوره‌ی چهارم. شماره‌ی 2. صفحه‌ی 158-131. 7. کوزر، لوئیس و روزنبرگ، برنارد (1378). نظریه‌های بنیادی جامعه‌شناختی. ترجمه‌ی فرهنگ ارشاد. نشر نی. تهران. 8. کیویستو، پیتر (1386). اندیشه‌های بنیادین در جامعه‌شناسی. ترجمه‌ی منوچهر صبوری. نشر نی. تهران. 9. گروثرز، چارلز (1383). جامعه‌شناسی مرتن. ترجمه‌ی زهره کسایی. دانشگاه علامه طباطبایی. تهران. 10. گیدنز، آنتونی (1379). جامعه‌شناسی، منوچهر صبوری. نشر نی. تهران. 11. گولدنر، آلوین (1383). بحران در جامعه‌شناسی غرب. ترجمه‌ی فریده ممتاز. شرکت سهامی انتشار. تهران.

12. Merton R.K (1949). Social Theoryanal social Structure Glencoe, I11: Free Press.

13.Merton, R.K (1968). Social Theory and Social structure. New york: Free press.

۱۱۹۱
کلیدواژه (keyword): رشد آموزش ابتدایی، مقاله،
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید