عکس رهبر جدید

امیر خستگی ناپذیر

  فایلهای مرتبط
امیر خستگی ناپذیر
درشت و تنومند با سیمایی گشوده، اهل ورزش و کشتی. همه کسانی که درباره وی نوشته‌اند، به زیرکی و هوش فوق‌العاده و نیروی فکری‌اش اشاره کرده‌اند. واتسون، نویسنده انگلیسی درباره امیرکبیر می‌گوید: «در میان همه رجال اخیر مشرق زمین و زمام‌داران ایران که نامشان در تاریخ جدید ثبت شده است، میرزا تقی‌خان امیرنظام بی‌همتاست. تمام وقت به گشودن مشکلات دل می‌سپرد و خسته نمی‌شد.»

«من چهل سال است بعد از امیرکبیر، خواستم از چوب آدم بتراشم، نتوانستم.»

ناصرالدین ‌شاه خطاب به مظفرالدین‌ شاه

 

رشت و تنومند با سیمایی گشوده، اهل ورزش و کشتی. همه کسانی که درباره وی نوشته‌اند، به زیرکی و هوش فوق‌العاده و نیروی فکری‌اش اشاره کرده‌اند. واتسون، نویسنده انگلیسی درباره امیرکبیر می‌گوید: «در میان همه رجال اخیر مشرق زمین و زمام‌داران ایران که نامشان در تاریخ جدید ثبت شده است، میرزا تقی‌خان امیرنظام بی‌همتاست. تمام وقت به گشودن مشکلات دل می‌سپرد و خسته نمی‌شد.»

 

 

دارالفنون

دارالفنون در تاریخ یکشنبه ششم دی‌ماه ۱۲۳۰، تقریباً ۱۳ روز قبل از قتل امیرکبیر، تأسیس شد. اگرچه امیرکبیر مغز متفکر تأسیس مدرسه دارالفنون بود، ولی افتتاحیه مدرسه بدون حضور او و با حضور آقاخان نوری، صدراعظم جدید و خیانت‌کار، برگزار شد. مدرسه با ۳۰ دانش‌آموز کار خود را شروع کرد. از آنجا که امیرکبیر با کشورهای روسیه و انگلیس میانه خوبی نداشت، بیشتر معلم‌ها را از اتریش، آلمان و فرانسه استخدام کرد.

 

دکتر پولاک اتریشی به فرمان امیرکبیر مأمور بود تا از کشورش معلمانی را برای تدریس در مدرسه دارالفنون همراه خود بیاورد. او که به محض ورود به ایران متوجه تبعید امیرکبیر به کاشان و بعد قتلش شد، درباره کشته‌شدن امیرکبیر جمله معروفی دارد: «پول‌هایی که به امیر می‌دادند و نمی‌گرفت، همگی خرج کشتنش شدند.» او در این جمله کوتاه از موضوع مهمی پرده برمی‌دارد که در متون تاریخی هم بارها ذکر شده است؛ اینکه امیرکبیر دشمن رشوه‌خواری بود و دشمنانش این را برنمی‌تافتند.

 

دارالفنون به آزمایشگاه‌های فیزیک، شیمی و داروسازی، چاپخانه، کتابخانه، و سفره‌خانه یا غذاخوری مجهز بود. همچنین، در یکی از اتاق‌های آن، دو اسکلت برای آموزش دانشجویان پزشکی نگهداری می‌شد. این مدرسه جدید به ابتکار امیرکبیر، صدراعظم ایران، در زمان ناصرالدین‌شاه تأسیس شد. محل آن هم خیابان ناصری یا همان ناصرخسرو است. در ورودی مدرسه ابتدا در خیابان الماسی قرار داشت و بعدها به خیابان ناصرخسرو انتقال یافت.

 

۸۰ سال پس از فعالیت دارالفنون و در سال ۱۳۰۸ش (1348 ق) به دستور اعتمادالدوله، وزیر وقت، ساختمان مدرسه تخریب شد و ساختمان فعلی با نقشه‌ مهندسی روسی ساخته شد. ساختمان کنونی سی و دو کلاس درس دارد: «‌دوازده کلاس در دو طبقه ضلع شرقی و به همان اندازه در ضلع غربی، و هشت کلاس در دو طبقه ضلع شمالی. در سال ۱۳۱۷ مدرسه‌های حقوق و طب از دارالفنون جدا شدند و مدرسه از حالت دانشگاهی خارج و به دبیرستان تبدیل شد. دارالفنون تا سال 1362 به کار خود به‌عنوان دبیرستان ادامه داد، ولی بعد از آن تغییر کاربری یافت و به مرکز تربیت‌معلم تبدیل شد. پس از مدتی هم به مرکز آموزش ضمن‌خدمت آموزش‌وپرورش تغییر کاربری داد، تا اینکه در سال ۱۳۶۸ به عنوان میراث ملی ثبت شد.

 

 

وقایع اتفاقیه

بیشتر امیرکبیر را با دارالفنون می‌شناسند، در حالی که تأسیس دارالفنون، تنها، یکی از اقدامات مهم و ملی او بود. انتشار نشریه «وقایع اتفاقیه» یکی دیگر از اقدامات وی محسوب می‌شود. امیرکبیر اندیشه بین‌المللی داشت.

شاه تیله‌ای را که در دست داشت، بالا گرفت و در حالی که از پشت آن به نور شکسته چلچراغ نگاه می‌کرد، گفت: «فایده این کار چیست؟» امیر که با کاغذهای توی دستش خودش را باد می‌زد گفت: «فایده کدام کار؟ تیله بازی شما یا روزنامه چاپ‌کردن من؟» ناصرالدین‌شاه خندید؛ خنده‌ای پرصدا و طولانی. شاه تیله رنگی‌اش را سر جایش گذاشت و گفت: «این ملت گرسنه است، بی‌سواد است. نه فرهنگ دارد، نه هنر، نه صنعت، نه تجارت. حالا این ملت گرسنه بی‌سواد و بی‌هنر، روزنامه می‌خواهد چه کار کند؟»

امیر آهی کشید و گفت: «هر چه بلا و مصیبت داریم، از جهل و بی‌سوادی است. هر چه دود خرافه و شایعه است، از آتش نادانی برمی‌خیزد. ممالک مترقی در کشورشان روزنامه دارند. روزنامه باعث اعلام خبرهای مهم و دادن آگاهی به عموم است.»

اولین شماره «وقایع اتفاقیه» روز جمعه پنجم ربیع‌الثانی 1267 منتشر شد. وقایع اتفاقیه هفته‌نامه‌ بود و به شیوه چاپ سنگی منتشر می‌شد. قیمت آن هم نیم‌ریال(ده‌شاهی) بود.

 

 

احداث کارخانه

امیرکبیر می‌گفت: «تا کی باید خارجی‌ها تولید کنند و ما مصرف کنیم؟ تا کی باید جنس وارد کنیم و به جایش سکه‌های طلا بدهیم؟» به او می‌گفتند: «آخر ما نه کارخانه داریم و نه استادکار ماهر!» امیر می‌گفت: «مگر ما چلاقیم؟ هم کارخانه می‌سازیم و هم استادکار ماهر تربیت می‌کنیم. با این کار هم برای خودمان شغل ایجاد می‌کنیم و هم زیر بار خارجی‌ها نمی‌رویم.»

به دستور امیرکبیر، دو کارخانه قند و شکرسازی در خوزستان و مازندران ساخته شدند و به دنبال آن کارخانه‌های دیگر.

 

 

 

امیر خستگی ناپذیر

 

منابع:

داستانهایی از زندگی امیرکبیر، محمود حکیمی، انتشارات فرهنگ اسلامی

امیرکبیر، علی اکبر ولایتی، انتشارات امیرکبیر

امیرکبیر، فرهاد حسنزاده، انتشارات مدرسه

 

 

۵۳۲
کلیدواژه (keyword): رشد جوان، ثبت احوال، امیرکبیر،
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید