عکس رهبر جدید

صاف بایست!

  فایلهای مرتبط
صاف بایست!

چسبولانکا نشسته بود گوشه ی میز. فکر می کرد: «درست یک ماه است هیچ کار غلطی نکرده ام.»

یک دفعه صدایی شنید. خط کش را دید که صاف نشسته بود روی کاغذ تا مداد به کمکش خط صاف بکشد. چسبولانکا گفت: «وای که چقدر از صاف نشستن بدم می آید!»

فوری پرید پشت میز، چسبید و قایم شد و گفت: «آهای خط کش! من ویروس کجی ام. یا کج باش، یا خودم می آ یم تا کج شوی.»

خط کش گفت: «باشه بیا، ببینم کج بشوم، چه شکلی می شوم!»

چسبولانکا گفت: «فقط چشم هایت را ببند! اگر من را ببینی، از ترس می شکنی.»

خطکش گفت: «به من می گویند خط کشِ نترس! بیا ببینمت. اگر ترسیدم، کج می شوم.»

چسبولانکا هول شد و گفت: «ما ویروس ها خیلی ریزیم، دیده نمی شویم.»

خطکش هاهاها خندید و گفت: «تو که گفتی وقتی ببینمت از ترس می شکنم!» چسبولانکا این بار خیلی هول کرد. از هول چسبش باز شد. از پشت میز چالاپی افتاد زمین. هیچی نگفت. فقط چَسبَک چَسبَک در رفت.

 

 

۶۸۱
کلیدواژه (keyword): رشد کودک، چی بهتره؟
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید