عکس رهبر جدید

کی بوق زد

کی بوق زد

ماهک صدای بوق شنید. صدا از توی نقاشی‌اش بود. پرسید: «کی بوق زد؟» کسی جواب نداد. خودش را هم کشید.

ماهک گفت: «الان پیدایت می‌کنم!» این‌طرف و آن‌طرف را نگاه کرد. یک ماشین کنار خیابان ایستاده بود. جلو رفت و گفت: «تو بوق زدی؟»

ماشین گفت: «من بوق نزدم.»

 

از آن‌طرف یک ماشین می‌آمد. ماهک دست تکان داد. ماشین ایستاد.

ماهک با اخم گفت: «تو بوق زدی؟»

ماشین گفت: «من بوق نزدم.» بعد هم گاز داد و رفت. ماهک اخم کرد و گفت: «اگر کسی بوق بزند، صدای بوقش را می‌بندم!»

 

 

کی بوق زد


 

یک‌مرتبه صدای بوق شنید. بوق، بوق، بوق!

پسری سوار دوچرخه‌اش بود. جلو می‌آمد و تندتند می‌گفت: «برو کنار! بوق، بوق، بوق!»

ماهک اخم کرد و راه را بست. پسر گفت: «برو کنار! بوق، بوق، بوق!»

ماهک گفت: «بوق‌زدن ممنوع است! مریض‌ها اذیت می‌شوند. بوق نزن!»

پسر پرسید: «پس چی‌کار کنم؟»

 

 

کی بوق زد


ماهک گفت: «توی دلت بوق بزن!»

پسر خندید و گفت: «باشد توی دلم بوق می‌زنم.» آن‌وقت توی دلش بوق زد و رفت.

ماهک هم رفت.

ماهک یک تابلوی «بوق‌زدن ممنوع!» کشید و توی دلش بوق زد و خندید!

 

کی بوق زد

 

 

۱۱۳۶
کلیدواژه (keyword): رشد کودک، زمین ما، محیط زیست،
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید