عکس رهبر جدید

چست و چالاک است اندر جست وجو نکته ها می بیند اما مو به مو

  فایلهای مرتبط
چست و چالاک است اندر جست وجو  نکته ها می بیند اما مو به مو
جست وجو گری کودک

اشاره
چندی پیش  درخیابان و نزدیک چهارراه جمعیتی جمع شده بودند. وجود جمعیت مانع از آن می‌شد که موضوع و علت این گردهمایی معلوم شود. آدم بود که از چهار طرف به سمت شلوغی می‌رفتند و هر لحظه جمعیت متراکم‌تر می‌شد. اگر شما در آنجا بودید دوست داشتید هرچه زودتر خودتان را به شلوغی برسانید بلکه ماجرا را از نزدیک ببینید و علت تجمع را جویا شوید. از شما چه پنهان من که خودم را سر صحنه رساندم.لابد دوست دارید بفهمید که ماجرا چه بود؟ راننده‌ای در حال سبقت گرفتن زده بود به ماشینی که راننده‌اش تازه پارک کرده بود. سپرش خورده بود به در سمت راننده. هر دو راننده دست به یقه شده بودند. عده زیادی فقط تماشاچی بودند و چند مرد هم به آن‌ها نزدیک شده بلکه بتوانند یقه‌های آن‌ها را از دست یکدیگر برهانند که پلیس سر رسید.

مقاله‌ای که در پس مشاهده ذکر شده در بالا می‌آید، همان‌طور که در عنوان آمده. درباره جست‌وجوگری است. پیش‌درآمدش با مشاهداتی از کندوکاو و میل به شناخت دنیای پیرامون در یک کودک است. بعد از آن بحثی مختصر درباره این میل و استعداد خدادادی در بشر است.

 

نمونه‌هایی از جست‌وجوگری یک کودک
در یک‌ماهگی وقتی او را بیرون می‌بردیم دوست داشت صورتش را به سمت پنجره ماشین بگردانیم تا مناظر بیرون را تماشا کند.

در چهل‌روزگی، در ماشین، وقتی گریه کرد او را به حالت ایستاده به طرف پنجره ماشین در آغوشم گذاشتم. به محض اینکه چشمش به بیرون افتاد،گریه‌اش ساکت شد و دقایقی در حالی که مردمک چشمش از راست به چپ و چپ به راست حرکت می‌کرد، ده دقیقه‌ای با اشتیاق مناظری را که از جلویش رد می شدند، از نظر گذرانید. بعد صدای گریه‌اش بلند شد. نگاهش کردم. متوجه شدم کلاهش پایین آمده و جلو دیدش را گرفته. وقتی کلاهش را به حالت اول برگرداندم، آرام شد و به مشاهداتش ادامه داد.

در چهارماهگی وقتی شب‌هنگام در ماشین بودیم، سایه ماشین‌هایی که از آنجا رد می‌شدند و روی دیوار می‌افتادند را نگاه می‌کرد و دستش را به سمت آن‌ها می‌برد تا سایه‌ها را بگیرد. در سه‌ماهگی وقتی در نی‌نی لای‌لای خود دراز کشیده بود، توپی را که نخی به آن آویزان بود، به سمت صورتش بردم. در حالی که دهانش را باز کرده بود دستش را به طرف توپ ‌برد ولی موفق به گرفتن توپ نشد.

در پنج‌ماهگی وقتی که روی لحافش دراز کشیده بود، برای دستیابی به اسباب‌بازی که سر لحافش بود روی سینه برگشت، دستش را به سمت آن دراز کرد که دستش نرسید. با چنگ زدن به لحاف و تکان دادن پاهایش، با جمع شدن لحاف موفق شد به اسباب‌بازی دست یابد.

در شش‌ماهگی به حالت سینه‌خیز به سمت جغجغه‌اش رفت. آن را از راست به چپ حرکت داد و وقتی صدای آن درآمد نگاهم کرد و خندید. بعد آن را روی زمین کشید. نگاهم کرد.گویی این دانشمند کوچک به کشف دیگری نایل شده بود و داشت کشف جدید خود را به من اعلام می‌کرد.

در هفت‌ماهگی وقتی با روروَکش به قوطی جابرنج که اندکی برنج داشت، کوبید و صدای شنگ شنگ برنج‌ها بلند شد خنده‌کنان چندین بار این کار را انجام داد تا صدای جدیدی را که بر اثر کشف جدیدش شنیده با گوش جان به خاطر بسپارد.

وقتی با چهار دست و پا راه افتاد دیگر همه جای خانه برایش جذاب بود. او در خانه راه می‌افتاد و سعی می‌کرد هر چیزی را از کشوها تا کمدها تا اشیایی که در دیدرسش بودند به دست بگیرد، آن را به دهانش ببرد تا آن را شناسایی کند. قوطی‌ها، بطری‌ها را روی زمین می‌غلتاند و چهاردست‌و‌پا به دنبالشان می‌رفت و غلتیدن آن‌ها را با دقت نگاه می‌کرد و وقتی به مانعی برمی‌خوردند که حرکتشان متوقف می‌شد آن‌ها را در دست می‌گرفت و با چشم و دست و چشیدن آن‌ها در کندوکاو در آن‌ها غور می‌کرد. اگرتسبیحی‌، کتابی، خودکاری یا هر چیز دیگری را در دست داشتیم چهاردست وپا، شتابان به سمتمان می‌آمد، آن را می‌کشید تا بگیرد و ببیند و لمس کند و در دهانش گذارد.گاه آن را پرت می‌کرد تا صدایی که از آن برمی‌خاست و یا شکلی جدید که به خود می‌گرفت را ببیند و تجربه کند. به دنبالش راه می‌افتاد تا بار دیگر آن را به دست گیرد و مورد مداقه قرار دهد. باز پرتش می‌کرد و یک بار دیگر به صدایی که ایجاد شده با دقت بیشتری گوش می‌کرد.

وقتی راه افتاد روی نوک انگشتان  پای خود می‌ایستاد، دستش را تا آنجا که می‌شد، دراز می‌کرد تا اشیایی که بالا بودند را به دست بیاورد. آن‌ها را با لامسه و چشیدن شناسایی کند. بعد یاد گرفت که اگر از چهارپایه، یا یک کتاب، یک قابلمه و یا...استفاده کند، دسترسی به چیزهای بالادستش زودتر میسر می‌شود و می‌تواند اشیای روی طاقچه‌ها، کمدها، میز و.... را راحت‌تر به دست آورد و جواب سؤال ذهنی خود را پیدا کند. معمولاً اولین چیزی را که تشنه به دست آوردنش بود گوشی همراه بود. در هر فرصتی، آن را از روی میز اُپن آشپزخانه یا هرجای دیگر برمی‌داشت. کم‌کم یاد گرفته بود گوشی را به گوشه‌ای ببرد که کسی نتواند او را ببیند و مدت‌ها با لمس صفحه آن و گشت‌وگذار در آیکون‌های مختلف آن عطش جست‌وجوگری خود را درباره چیزی که او را از داشتنش منع می‌کنند، رفع کند.

در یازده‌ماهگی صدف‌ها و سنگ‌هایی را که از ساحل دریا آورده بودم و در قوطی پلاستیکی نگه داشته بودم بارها و بارها از بطری بیرون می‌آورد، نگاهشان می‌کرد و به دهانش می‌گذاشت و دوباره در بطری قرار می‌داد. بعد از اینکه چند تای آن‌ها را در بطری می‌گذاشت و بطری را برمی‌گرداند، آن‌ها را بیرون می‌ریخت و سرخوش از شناخت هرچه بیشتری که از صدف‌ها و سنگ‌ها پیدا کرده بود، لبخند می‌زد.

وقتی زبانش به جمله و عبارت باز شد، جست‌وجوگری او به شکل پرسشگری نمود پیدا کرد. در دوسالگی با پرسش این چیه؟ به شناخت اشیای دور و اطرافش نایل می‌شد. از دو و نیم‌سالگی به بعد چراها و پرسش‌های پیگیر او شروع شد تا درباره همه‌چیز شناخت بیشتری پیدا کند. یک نمونه از این گونه پرسشگری را که در یک مکالمه تلفنی من با او صورت گرفته، در زیر می‌آورم.

کودک: الان کجایی؟

من: خونه‌ام.

- چرا خونه‌ای؟

- خوب خونه‌ام دیگه

- چرا خونه‌ای دیگه.

- برای اینکه می‌خوام کارهایم را انجام دهم.

-چرا می‌خوای کارهایت را انجام بدی؟

- اگه من کارهایم را انجام ندم پس کی کارها را بکند؟

- الان چیکار می‌کنی؟

- دارم کتاب می‌خونم.

-چرا کتاب می‌خونی؟

-می‌خوام ببینم تو این کتاب چی نوشته.

- چرا می‌خوای ببینی که چی نوشته؟

- برای اینکه می‌خوام یاد بگیرم.

- چرا می‌خوای یاد بگیری؟

- برای اینکه همه چی را بدونم.

- چرا می‌خوای همه چی را بدونی؟

چون آدم‌ها خوبه که همه چی را بدونند.

هزارها نمونه از این دست کارها، بررسی‌ها، کندوکاو‌ها و جست‌وجوگری‌ها را می‌توان در هر کودکی مشاهده کرد.

 

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری
چند نمونه از مشاهداتی که در قبل ذکر شد مربوط به رفتارهای جست‌وجوگرانه کودکی  است از دوره نوزادی تا حدود سه‌سالگی. طبعاً این موارد و بیشتر از آن‌ها برای هر کسی که با کودک سروکار دارد رویت شده است.

کودک با چشم وگوش دنیای اطرافش را جست‌وجو می‌کند و مشتاق است که ببیند در پیرامونش چه می‌گذرد، او هنوز دنیای اطرافش را نمی‌شناسد، تجربه‌ای نسبت به آن‌ها ندارد و همه چیز برایش جدید است. برای همین، او تشنه دیدن مناظر و اشیا و شنیدن صداهای پیرامونش است. درواقع، همه جا، همه چیز و همه کس برای او سوژه یادگیری است. وقتی توانایی این را پیدا کرد که دستش را به سمت اشیا و چیزهای نزدیکش دراز کند، علاوه بر حس بینایی و شنوایی از حس لامسه و چشایی‌اش نیز کمک می‌گیرد تا به جنبه‌های بیشتری از شناخت آن‌ها دست یابد. هنگامی که توانایی حرکت کردن را پیدا می‌کند، به اشیای دورتر از خود دست می‌یابد. او چهاردست‌وپا و بعد با راه رفتن روی دو پا، دوردست‌ترها را جست‌وجو می‌کند. در اینجا دامنه بیشتری از حس جست‌وجوگری در او نمایان می‌شود.

در آن هنگام، اسباب‌بازی‌ها و اشیای دیگر را پرت می‌کند چون می‌خواهد بفهمد در برخورد آن‌ها با زمین چه اتفاقی روی می‌دهد، آن‌ها چه بردی دارند، چه صدایی از خودشان بروز می‌دهند و کلاً چه تغییراتی در آن‌ها ایجاد می‌شود. علاوه بر آن، اشیا را بر هم می‌کوبد تا ببیند از برخورد آن‌ها با یکدیگر چه صدایی تولید می‌شود. او شیفته دانستن نتیجه حاصل از این برخوردهاست، زیرا او مانند ما بزرگترها نیست که در طول زندگی‌مان، بارها چنین تجربه‌هایی را خواسته یا ناخواسته به دست آورده‌ایم .حتی چند بار این کارها را تکرار می‌کند تا تجربه‌اش را عمیق‌تر کند.

بر کسی پوشیده نیست که این کارها را همه آدم‌ها در طفولیت خود انجام داده‌اند. ما هم انجام داده‌ایم. اگر بارها هم سرمان داد کشیده‌اند و دعوایمان کرده‌اند ولی چون ارضای کنجکاویمان، یافتن پاسخ برای سؤال‌هایمان برایمان مهم‌تر بوده، همه داد و فریادها را به جان خریده‌ایم.

با بروز توانایی گفتار درکودک که برقراری ارتباط وی با دیگران بیشتر می‌شود، همچنین با طرح سؤال‌های چیستی و چرایی از بزرگترها، به شناخت بیشتری از پیرامونش دست می‌یابد.

به هر حال انسان از تولد تا پیری حتی تا لحظه مرگ به دنبال کشف و دانستن است. داستان معروف ابوریحان بیرونی را حتماً شنیده‌اید که او در حالی که در بستر بیماری و روبه‌قبله بود باز از عیادت‌کننده‌اش که مردی فاضل بود می‌خواست پاسخ سؤالش را دریافت کند.با چنین گرایش و استعداد ذاتی است که انسان  به دنبال علم‌آموزی می‌رود و این ابزار قوی  است که بشر را به کمال می‌رساند.

این حس، دانشمندان و محققان را در زمینه‌های مختلف علمی به این کار وا داشته تا سالیان مدیدی را بدون خستگی، به جست‌وجو بپردازند، فرضیه بسازند، آن‌ها را آزمایش کنند و راه‌های مختلف را پی گیرند تا به کشف یک حقیقت علمی  نایل شوند. منجمان سالیان سال تلسکوپ‌هایشان رو به فراسوی زمین بوده و درباره کهکشان‌ها به تحقیق وجست‌وجو پرداخته‌اند. سال‌هاست که زیست‌شناسان، فیزیک‌دانان و شیمی‌دانان به دنبال کشف پدیده‌ها و قوانین حاکم برجهان طبیعی‌اند و همواره از تفحص و جست‌وجو از پای ننشسته‌اند.پزشکان، روانکاوان، جامعه‌شناسان و دیگر افرادی که موضوع رشته علمی‌شان به انسان مرتبط بوده، به طوری مشغول جست‌وجو و کشف جنبه‌های مختلف ناشناخته انسان و محیط زندگی او اعم از جسم و ذهن او، نحوه کارکرد مغز او، تأثیر انسان بر طبیعت و بر یکدیگر بوده‌اند.

عارفان و سالکان نیز برای کسب معرفت به خود و خدای خود به جست‌وجوگری در درون خود می‌پردازند و با سفر در دنیای درونی خود سعی دارند بتوانند به خودشناسی وخداشناسی برسند زیرا به باور اهل معرفت در وجود انسان جهانی نهفته است. به عبارتی کل هستی در وجود انسان متجلی است. ولی تاکنون انسان بیشتر از اینکه به دنبال کشف و شناخت گنجینه‌های درون خود باشد بیشتر بیرون از خود را جست‌وجو می‌کرده است.

به هرحال این استعداد ذاتی و خدادادی است و نیازی به ایجاد چنین حسی درکودک نیست. تنها کار ما این است که این آتش جست‌وجوگری در کودک را شعله‌ور نگه داریم. مبادا کم‌حوصلگی ما بزرگ‌ترها باعث خاموشی و سرکوب این حس گردد.

۶۲۷
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید