عکس رهبر جدید

نگاهی به مرثیه‌سرایی در دوره قاجاریه

نگاهی به مرثیه‌سرایی در دوره قاجاریه

مقدمه
در میان مردان نامی تاریخ، تنها کسی که شهرتش گوی سبقت را از همگان ربوده و فداکاری بی‌نظیرش عقول انسانی را حیران و مبهوت ساخته، حسین‌بن‌علی علیهما‌السلام است. شهیدی که تمام مردم دنیا در برابر عظمت روح آن حضرت و قیام عاشورایی ‌اش سر تسلیم و خضوع فرود آورده‌اند. قیامی چنان بزرگ و بی‌نظیر و خارق‌العاده که چشم روزگار مانندش را تاکنون ندیده و تا ابد نیز نخواهد دید. لذا نام زیبای حسین (ع) پس از گذشت قرن‌ها همچنان بر سر زبان‌هاست و ذکر مصائب و فداکاری‌هایش دل‌های شنوندگان را در تپش می‌افکند.

نگاه سیاسی و مبارزاتی و اصلاح‌طلبانه به قیام عاشورا، از دیرباز بین اهل اندیشه و قلم کم‌و‌بیش بوده است؛ چرا که خود سیدالشهداء، خروج خویش را برای مبارزه با ظلم و بدعت و جهت احیای قرآن و به قصد امر‌به‌معروف و نهی‌از‌منکر و اصلاح امت معرفی کرده است. در کنار شاعرانی که با سروده‌های پرسوز و نوحه‌های جان‌گداز خویش، تنها به بُعد عاطفی و نوحه‌گری و مرثیه‌ بر جسم چاک‌چاک و لب عطشان سید‌الشهداء (ع) می‌پرداختند، شاعرانی هم بودند که در آن حادثه، بُعد انقلابی و اندیشه‌های سیاسی و الهام‌بخشی‌های اجتماعی و مبارزاتی آن حضرت را مورد توجه قرار می‌دادند.

آنچه یک مبارزه و حرکت را ماندگار، مؤثر، حرکت‌آفرین، مصون از تحریف می‌سازد «تبیین» آن است؛ یعنی رساندن پیام خون و ترسیم فلسفه نهضت و مقابله با فریب‌ها و تبلیغات دروغین و تحریف چهره‌ واقعی یک حماسه.

اگر در نهضت عاشورا این بُعد از حرکت، که به‌صورت خطابه‌های پرشور امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) جلوه کرد، وجود نداشت و مکمل خون شهدای کربلا نمی‌شد و به تبعش مراثی و واگویه‌های علما و شعرا و فضلا نبودند، بی‌شک این حماسه نه ماندگار می‌‌شد و نه دور از تحریف می‌ماند.

غرض از تحریر این مقاله، بیان مختصری از حالات و سروده‌های متنوع مرثیه‌سرایان قبل از قاجاریه و در دوره قاجاریه است (شخصی، مذهبی، سیاسی). این قبیل شاعران با سرودن اشعار مرثیه‌ای خود، دو هدف مهم و سیاسی یعنی«جاودانگی» و «عظمت» را مد‌نظر داشته‌‌اند.

 

مرثیه‌سرایی و حادثه عاشورا
تبلور این نوع شعر و بالندگی آن، پیوندی تنگاتنگ با تاریخ فرهنگ عزاداری و نوحه‌سرایی دارد. به گواهی تاریخ و روایات، خیام مصیبت و تعزیت سید‌ شهیدان، حضرت حسین‌بن‌علی (ع) از هزاران سال پیش از ولادتش برپا بود.

اما نخستین شمع اشک و ماتم او در حیات این جهانی‌اش را جد بزرگوارش حضرت خاتم‌الأنبیاء (ص) بر افروخت، آن هنگام که قنداق نوزاد را به دست مبارک پیامبر دادند، ایشان اندوهگین شد و گریه سر داد. امیرالمؤمنین (ع) نیز در مسیر صفین و عبور از ارض کربلا آب دیده فرو ریخت و همراهان هم از گریه او گریستند (مقرم، ۱۳۸۲: ۲۶-۲۷) و حضرت صدیقه طاهره (س) گریست. آن زمان که سروش وحی شهادت فرزندش را خبر دادند. حضرت حسن مجتبی (ع)، نیز گریست آن‌گاه که در بستر شهادت خود خطاب به حسین (ع) فرمود: «لام یوم کیومک یا اباعبداله» (مجلسی، ج ۴۵: ۲۱۸).

شد در جهان حسین و حسن را جگر کباب
این را ز آب خوردن و آن را ز منع آب
(فدایی مازندرانی، ۱۳۷۷: ۳۲)

این قبیل اشک و عزا زمینه‌ساز آن شد تا پس از شهادت ابا‌عبدالله (ع) و در خون غلتیدن یاران وفادارش، نهال فرهنگ سوگواری و مرثیه در کربلا غرس و سپس با آب دیده حضرات معصومین (ع) و شیعیان و دوستدارانشان آبیاری شود.

درّ درج عصمت و طهارت، زینب (س) نخستین قافله‌سالار کاروان اشک و سوز و آه است. نهال فرهنگ سوگ و عزا به دست همت این بانوی بزرگ نشانده شد و آبیاری گردید. لحظات پس از شهادت و گذشتن از قتلگاه شهداء، راه و شهر کوفه، مسیر و اقامت در شام، مجلس کفر و ظلم، اربعین حسینی در کربلا و بازگشت کاروان به شهر مدینه آکنده از صحنه‌هایی است که زینب (س) به همراه بانوان اهل حرم، فغان را قرین اشک روان کرده و توسن کلام پرتلاطم و آشوب خود را در پهنه سینه‌ها و اندیشه‌ها رانده، به‌طوری که آه حسرت به پا خاسته و اشک از دیده‌ها جاری شده است.

حیات گهربار حضرت علی‌‌ابن حسین (ع) لبریز از لحظات به سوگ نشستن و اشک سوزان ریختن است. تاریخ گواه این حقیقت است که حضرت سجاد (ع) با دیدن هر صحنه از ذبح و قربانی شدن، به خاک می‌نشست و اشک و آه سوزان را به یاد سالار شهیدان، همنشین سینه شرح شرحه خویش می‌‌فرمود و حضرت علی‌ابن موسی‌الرضا (ع)، علناً به برپایی مجالس عزاداری می‌پرداخت و با سیاهپوش کردن سرای و منزل خویش، چراغ پرنور واقعه کربلا را فروغی دیگر می‌بخشید.

یکایک معصومین‌ (ع) در تبلیغ فرهنگ عزاداری لحظه‌ای درنگ نمی‌کردند و در راه رسیدن به این هدف عزمی راسخ داشتند تا  جایی که آن را مقوّم و جزء لاینفک دین و دیانت و طریق تولی و تبری معرفی کردند.

ادبیات عاشورا، میوه نوبر و ثمره نورس شاخسار نوحه و عزاست. زنان بنی‌هاشم، قرین خون‌های گرم و روان و سرهای بر نیزه و سنان، سوز و گداز خویش را به آهنگ موزون شهر تسلی می‌بخشیدند و زمزم چشم را با زمزمه نظم می‌آمیختند.

شاعران دل‌سپرده بسیاری را نیز می‌توان نام برد که در صدر اسلام و پس از آن، ره‌یافته بارگاه ولایت و امامت شده و بر طبق آموزه‌های پیشوایان، هنر خویش را وسیله این تقرب قرار داده‌اند (کرمانی، ۱۳۷۶: ۴۱).

 

سوگ در عاشورا
روز عاشورا برای اهل بیت علیهم‌السلام روز غم و اندوه و مصیبت بود. فجایع روز عاشورا به اندازه‌ای جانگداز است که دل‌ها را آب می‌کند و اشک‌ها را بدون اختیار جاری می‌‌سازد. در آن روز فریاد و شیون بلند است و ناله‌های دردناک از هر سو به گوش می‌رسد.

روز عاشورا گروهی خاک بر سر می‌ریزند و دسته‌ای بر سینه خود می‌زنند و گروهی چهره می‌خراشند و دسته‌ای دست به دل نهاده و با دست دیگر محکم بر سر و سینه می‌زنند. مردم را مانند افراد مست مشاهده می‌کنی که حرکات غیر عادی دارند، در صورتی‌که آنان مست نیستند، شدت مصیبت و اندوه به اندازه‌ای زیاد است که انسان را از حالت طبیعی بیرون کرده است و اگر پرده طبیعت از جلوی دیدگان انسان برداشته شود می‌بیند که در آسمان‌ها و بهشت، فرشتگان و حورالعین نیز در غم و اندوه هستند و برای پیشوایان هدایت ناله و فریاد می‌زنند.

هیچ مانعی ندارد که انسان در روز عاشورا این اعمال غیر عادی از وی سر زند، زیرا در این روز نور رسالت و برق خلافت خاموش شد و تاج امامت واژگون گردید. در این روز پیغمبر و پاره تن زهرا مرتضی و برادر مهربان حسن مجتبی و حجت خداوند در روی زمین به شهادت رسید. حسین (ع) آیت ذخیره پروردگار و وسیله رحمت خداوند است و امانتی است که مردم به حفظ آن موظف‌اند و واقعه‌ای است که انسان به سبب آن آزمایش می‌گردد.

مردم در مصیبت امام حسین (ع) با گریه کردن و عزا گرفتن وظیفه بزرگی انجام نمی‌دهند و مصائب بالاتر از این است که انسان با گریه کردن بتواند به وظیفه خود عمل کند. اگر قلب انسان تکه‌تکه گردد و جان آدمی از فرط اندوه از بدن بیرون رود و برای آن حادثه عظیم و بزرگ، انسان خود را فدا سازد هنوز حق‌ مطلب را ادا نکرده است.

«بر دوستان سید‌الشهداء (ع) لازم است که بر حضرت رسول (ص) تأسی کنند. آن حضرت هنگام شنیدن مصیبت فرزندش گریه کرد. دوستان باید برای سید‌الشهداء (ع) مجلس عزا تشکیل دهند و دستور دهند کسانی‌که در منزل‌اند گریه کنند و همدیگر را به مصیبت سید‌الشهدا تسلیت بگویند.

عبدالله‌بن‌منان بر حضرت صادق (ع) در روز عاشورا وارد شد، مشاهده کرد که حضرت رنگش تغییر کرده و آثار اندوه در چهره‌اش نمایان است و اشک از دیدگانش جاری است و مانند مروارید بر گونه‌های شریفش می‌ریزد. پرسید چرا گریه می‌کنید، ای فرزند رسول خدا؟ حضرت صادق (ع)‌ فرمود: مگر غلفت داری و نمی‌دانی که حسین در این روز به شهادت رسید. سپس امر کرد که او نیز مانند مصیبت دیدگان سینه خود را باز کند و بازوهای خود را بالا دهد و پابرهنه گردد و روزه بگیرد و لکن بعد از عصر افطار کند تا روزه‌اش کامل نشود و افطارش هم با مقداری آب باشد. در هنگام عصر مصیبت آل محمد زیاد می‌شد و بعد از آن فرمود اگر رسول خدا زنده بود به او تسلیت می‌گفت.

موسی‌بن‌جعفر (ع) در دهه اول محرم هرگز خندان دیده نمی‌شد و همواره محزون بود و روز دهم روز حزن مصیبت او بود.

حضرت رضا (ع) نیز فرمود بر مانند حسین باید گریه‌کنندگان بگریند. این روز دیدگان ما را زخم کرد و عزیزان ما را در کربلا ذلیل نمود. در زیارات ناحیه آمده است که حضرت حجت (ع) می‌فرماید: ای سیدالشهداء من شب و روز بر تو گریه می‌کنم و اگر اشک نداشته باشم خون خواهم گریست». (عطاردی، ۱۳۶۸: ۲۷۰).

 

تعزیه و تاریخچه شکل‌گیری آن در عصر قاجار
تعزیه در لغت به معنی سوگواری (تغزیت)، بر پای داشتن یادبود عزیزان از دست رفته، تسلیت، امر کردن به صبر و پرسیدن از خویشاوندان مرده است. ولی در اصطلاح به‌گونه‌ای از نمایش مذهبی منظوم گفته می‌شود که آن را عده‌ای از اهل ذوق و کارآشنا در مناسبت‌های مذهبی و به‌صورت غالب در جریان سوگواری‌های ماه محرم، برای با‌شکوه نشان دادن آن واقعه یا به نیت آمرزیده شدن مردگان، آرزوی بهره‌مندی از شفاعت اولیای خدا در روز رستاخیز، تشفّی ‌خاطر، بازیافت تندرستی و برای نشان دادن ارادت و اخلاص خود به اولیا، به ویژه به اهل بیت پیامبر علیهم‌السلام، با رعایت آداب و رسوم خاص اجرا می‌کردند.

تاریخچه و تاریخ پیدایش تعزیه به‌صورت دقیق پیدا نیست. برخی با باور به ایرانی بودن این نمایش آئینی، پاگیری آن را به ایران پیش از اسلام به پیشینه سه‌هزار‌ساله سوگواری بر مرگ پهلوان مظلوم داستان‌های ملی ایران، سیاوش (سوگ سیاوش)، نسبت داده و این آیین‌ را مایه و زمینه‌ساز شکل‌گیری آن دانسته‌اند.

برخی دیگر با استناد به گزارش‌هایی پیدایش آن را مشخصاً از ایران بعد از اسلام و مستقیماً پس از ماجرای کربلا و شهادت امام حسین (ع) و یارانش می‌دانند.

از این دوره اخیر آگاهیم که سوگواری برای شهیدان کربلا از سوی دوستداران آل علی (ع) در آشکار و نهان- از آن رو که نبی‌الله روز دهم محرم را روز پیروزی خود می‌شمرد- در عراق، ایران و برخی از مناطق شیعه‌نشین انجام می‌گرفت؛ چنانکه ابوحنیفه دینوری، ادیب، دانشمند و تاریخ‌نگار عرب، در کتاب خود «اخبار الطوال» از سوگواری برای خاندان علی (ع) به روزگار امویان خبر می‌دهد.

اما شکل رسمی و آشکار این سوگواری، به روایت ابن‌اثیر، برای نخستین‌ بار به روزگار حمکرانی دودمان ایرانی‌مذهب آل‌بویه صورت گرفت؛ و آنچنان بود که معز‌الدوله احمد‌‌بن‌ بویه در دهم محرم سال ۳۵۲ق «در بغداد به مردم دستور داد که برای حسین علی دکان‌هایشان را ببندند و بازارها را تعطیل کنند و خرید و فروش نکنند و نوحه بخوانند و در شهر بگردند، سیلی به‌صورت بزنند و مردم چنین کنند...» (براون ۱۳۶۹، ج۱: ۲۱۲).

دیلمان در سوگواری‌های خود بر سینه می‌زدند و نمد سیاه بر گردن می‌آویختند. این مراسم و حتی جلسات و وعظ و باز گفتن واقعه کربلا تا اوایل سلطنت طغرل سلجوقی آزادانه برقرار بود. اما از آن پس تا تأسیس دودمان صفوی، سوگواری برای شهیدان کربلا بر اثر فشار حکمرانان سنی مذهبِ متعصب بیشتر در نهان صورت می‌گرفت و هرگاه موقعیت مناسبی پیش می‌آمد، از آن جمله در دوران حکومت سلطان محمد خدابنده، شیعیان در برگزاری مراسم سوگواری و بزرگداشت خاندان پیامبر (ص) بسیار تلاش می‌کردند.

اما سوگواری‌ها در این فاصله تاریخی سبک و سیاق یگانه‌ای نداشت و در این میان گونه‌های دیگری در تعزیه پدید آمد. که از آن جمله‌اند: مناقب‌خوانی شیعیان در برابر فضایل‌خوانی سنیان، پرده‌داری یا پرده‌خوانی که هر دو گونه‌ای از نقالی مذهبی به شمار می‌روند. همچنین مقتل‌نویسی، نوحه‌خوانی و مرثیه‌خوانی و مهم‌تر از همه روضه‌خوانی.

شکل‌گیری تعزیه در قالب نمایش را، به‌صورت تکامل یافته، می‌توان در عصر قاجار دید. این حرکت هنرمندانه با پشتیبانی‌های مستقیم و غیرمستقیم شاهزادگان و حکومتگران قاجار، شتابان راه رشد پویید و در دوره ناصرالدین‌شاه به اوج خود رسید؛ چنانکه این دوره را عصر طلایی تعزیه نام نهاده‌اند.

بدین‌سان، تعزیه که پیش از آن در حیاط کاروان‌سراها، بازارها و گاهی در منازل شخصی اجرا می‌شد، اینک در اماکن باز یا سربسته و حسینیه‌ها در می‌آمد.

معروف‌ترین و مجلل‌ترین این تکایا یا به تعبیری نمایش‌نامه‌ها، تکیه دولت بود، که در همین دوره به دستور ناصر‌الدین‌شاه و با مباشرت دوستعلی‌خان معیر‌الممالک- گویا به تأثیر از البرت‌ هال لندن و در اصل به سنت اجرای نمایش‌های بزرگ- به سال ۱۳۰۴ ق ساخته شد. ولی هنوز ساختمانش تکمیل نشده بود که بر اثر مخالفت‌هایی چند با این نیت، تنها به تعزیه‌خوانی اختصاص یافت.

در کنار عوامل داخلی، عواملی خارجی نیز در پیشرفت و تحول تعزیه دخالتی مؤثر داشته‌اند، از آن جمله‌اند: آمدن سفیری از فرنگ به ایران در روزگار کریم‌خان زند که با توصیف تئاترهای غم‌انگیز کشور خود، وی را به اجرای نمایش‌های همانند آن در ایران ترغیب نمود؛ سفر کارگزاران و سران دولت ایران به روسیه در عصر فتحعلی‌شاه، که پس از دیدن مجالس نمایش و تئاتر آنجا مصمم شدند شبیه آن را در ایران اجرا کنند.

دویست تا سیصد مکان برای مراسم تعزیه، اعم از تکیه و حسینیه و میدان، وجود داشت که هر کدام دویست تا سیصد نفر را در خود جای دادند.

در اواخر دوره ناصرالدین ‌شاه رفته‌رفته تعزیه از حالت سوگواری محض بیرون آمد و جنبه تفنّنی و تفریحی به خود گرفت. تعزیه مضحک و تعزیه زنانه از همین دوره‌اند (ملک‌پور، ۱۳۷۸، ج۱: ۲۴).

پس از ناصر‌الدین‌شاه رفته‌رفته اهمیت خود را از دست داد. در دوره محمد‌علی‌شاه و احمد‌شاه نیز تعزیه، به دلیل دگرگونی‌های اجتماعی و سیاسی، از حمایت اشراف محروم گردید.

 

اقسام  مراثی در دوره‌ قاجاریه
الف) مراثی شخصی و خانوادگی

این نوع از مراثی، پراحساس‌ترین و شورانگیز‌ترین گونه رثا در ادب فارسی است و بدون تردید از نظر ارزش هنری و ادبی نیز به واسطه قومی بودن زمینه عاطفی آن، برترین نوع مراثی را تشکیل می‌دهد.

یکی از پژوهندگان ادب فارسی درباره مراثی شخصی می‌نویسد: «از مراثی دیگر،  واجد ارزش بیشتری است و قدرت زیادی در برانگیختن احساسات و تشحیذ ذهن و جلب رقّت و عاطفه خواننده دارد؛ چه شاعر در سرودن آن به فرمان دل رفته و تأثرات و تألمات حقیقی خود را شرح داده است. در صورتی‌که در سرودن مراثی غالباً رعایت تشریفات ظاهره و رسوم متداوله را کرده و به تکلف، خویشتن را مغموم و اندوهگین نشان داده است و پیداست که میان این سخن و آن سخن تفاوت از زمین تا آسمان است». (مؤتمنی، ۱۳۳۲: ۵۰).

مراثی شخص غالباً شامل اشعاری است که شاعر در مرگ زن و فرزند یا شخص دیگری از خانواده خود می‌سراید و البته می‌توان مرثیه‌هایی را، که شاعران برای یاران نزدیک خود سروده‌اند، نیز در این قسم قرار داد. در مراثی شخصی، شاعر در محدوده ماجراهاست و احیاناً خود ناظر بسیاری از جنبه‌های آن است، لذا تصویر‌سازی و صحنه‌پردازی آن قوی است. به هر حال صاحب‌نظران، مراثی خانوادگی را از نظر صداقت در ردیف مراثی مذهبی قرار داده‌اند (زرین‌کوب، ۱۳۲۶: ۱۷۱).

اگرچه در مراثی خانوادگی شاعر از مرگ یکی از عزیزان خود سخن می‌گوید ولی باید بپذیریم که چون از تردید‌ناپذیرترین حقیقت زندگی‌اش پرده بر می‌دارد و تجربه‌ای تلخ را در لباس شعر متجلی می‌کند که دیگران آن را حسن کرده‌اند و یا آنکه سرانجام حس خواهند کرد، لذا هر کسی را به اندیشه وا می‌دارد و همدردان را متأثر می‌کند. در این موضع، کلام شاعر ممکن است سال‌ها مایه ترنم مصیبت‌زدگان شود و در باطن، تسلیتی مؤثر برای آن‌ها باشد. شاعر در این گونه مراثی، اگرچه غم خود را جاودانه می‌کند، اما تسلیتی جاودانه نیز می‌بخشد.

شاعران مدیحه‌سرا و ناظمان مُغلق‌گوی که تصنع کلامشان آنان را از عامه مردم دور کرده است، در مراثی شخصی مجال گفت‌وگوی بی‌پرده با توده مردم می‌یابند. در این قسم از اشعارست که شاعران با مخاطب‌های نادیده و ناشناخته همدرد می‌شوند و قلب‌ها را تسخیر می‌کنند، از این رو به جرئت می‌توان گفت که مراثی شخصی، جاودانه‌های شعر کلاسیک فارسی هستند.

در مرثیه شخصی اگرچه شاعر، کلامی انفسی دارد و در افق بسته‌ای می‌اندیشد و از اندوه خود سخن می‌گوید اما آنجا که سخنش آشناست هزاران مشتاق پیدا می‌کند.

این نوع مراثی در اشعار شاعران در دوره قاجار بیشتر به چشم می‌خورد. مرحوم داوری شیرازی در هجران برادرش چنین می‌گوید. (داوری، ۱۷۰: ۱۳۱):

تو در سفر غریبی و من در وطن غریب
ما هر دو آشنا، تو غریبی و من غریب
غربت شود وطن چو عزیزان سفر کنند
یا رب کسی مباد چو من در وطن غریب
یار وطن تو بودی و من بی‌ تو مانده‌ام
در شهر و در ولایت و در انجمن غریب...

مرحوم حاج علی‌اکبر نواب شیرازی متخلص به بِسمل در سوگ فرزندش به نام «صدرا» چنین مرثیه می‌گوید (نواب، ۱۳۷۱: ۵۴):

بستند پای ما و شکستند بال ما
سنگ است آن دلی که نسوزد به حال ما
ما خود چو شمع از غم هجر تو سوختیم
حاجت نَبُد به سعی بسی از زوال ما
در زیر بار غم همه یکسو کشیده سر
یارب کجاست طوطی شیرین‌مقال ما
مائیم وگوشه غم و فکر و خیال دوست
شادی دهر نگذرد اندر خیال ما

گونه‌ای از این نوع مراثی در قالب ذکر ماده تاریخ در این دوره از شاعران دیده می‌شود که تاریخ وفات اشخاص نزدیک و دوستان خود را بیان می‌کنند. در این دوره مرثیه‌سرایانی همچون هاتف اصفهانی، صباحی بیدگلی، محیط قمی و آذر بیگدلی به خوبی از عهده این کار برآمده‌اند.

از این حیث ماده تاریخ‌ها، که به‌صورت مراثی هستند، در دیوان اشعار هاتف اصفهانی به‌صورت فراوان وجود دارد و می‌توان گفت که هاتف از عهده این کار بیشتر از اقران خود برآمده است. هاتف در خصوص رحلت همسرش، همچنین حاجی محمد‌صادق روشن‌ضمیر، یوسف میرزا، حاجی‌نبی، مشتاق اصفهانی، محمد‌علی نوجوانی، خان احمد‌بیک، میرزا شریف احمد، میرعبدالله و میرزا مهدی، که هر کدام یا از خانواده خودش بودند یا از دوستان نزدیک و دربار حکومتی عصر خود، به‌منظور بزرگداشت آن‌ها و برای اینکه اندوه و تألمات روحی و روانی خود را آشکار سازد و یاد و خاطره آن عزیزان نیز از ذهن‌ها دور نماند و تاریخ وفاتشان به فراموشی نرود، مرثیه‌سرایی کرده است. محیط قمی در تاریخ رحلت همسرش فاطمه سروده است (معصومی ۱۳۸۳ :‌۴۴۰).

دریغ و درد که دور سپهر، فاطمه را
به کام ریخت به ناکام شربتِ فُرقت
هزار حیف از این مایه عِفاف که بود
طراز قامت رعنایش، کسوتِ عصمت
دل از متاع جهان کند ازان به آسانی
که داشت دوش و برش زیب و زینتِ عفت
از این سرای پر آشوب، جان آگاهش
ملول گشت و روان شد به خلوتِ جنت
چو سوی بزم جنان شد ز بزم همنفسان
چه باکش از غم دوری و کربت و غربت
غرض چو کرد از این گلستان پر خس و خار
به سوی گلشن جنت، عزیمت و رحلت
رقم زده است به تاریخ رحلتش «هاتف»
«مکان فاطمه بادا به ساحتِ جنت»

 

ب) مراثی مذهبی و فلسفی
منظور از مراثی مذهبی، آن دسته از مراثی است که در واقعه کربلا و شهادت امامان و رحلت معصومین علیهم‌السلام به وسیله شعرای شیعه سروده شده است. این‌گونه مراثی به جهت اینکه هیچ‌گونه چشم‌‌داشتی از سرودن آن‌ها متصور نیست از احساس و صداقت فراوانی برخوردار است. در ادبیات فارسی، مراثی مذهبی،  جدید‌ترین نوع مرثیه‌سرایی دانسته شده است. با توجه به اینکه بیشتر از چند قرن نیست که مذهب شیعه در ایران رواج کلی یافته است، نمی‌توان در ادبیات فارسی تا قرن هشتم، نمونه‌های چشمگیر و قابل‌توجهی از مراثی مذهبی را نشان داد.

این سخن بدین معنا نیست که شعرای شیعه قبل از قرن هشتم وجود نداشته و یا مراثی مذهبی نسروده‌اند، بلکه کیفیت زمان و سخت‌گیری‌ها نسبت به اهل تشیع به صورتی بوده که این‌گونه اشعار ظاهر نشده یا پاره‌ای از آن‌ها ضایع گردیده است. اگر شیعیان آزادی عمل داشتند و می‌توانستند سروده‌های خود را در این باب آشکار سازند و ضبط نمایند، شاید اکنون شاهد مجموعه عظیمی از این مراثی بودیم.

تقریباً می‌توان گفت تمامی شاعرانی که مرثیه‌سرایی نموده‌اند به نوعی یا به این‌گونه مراثی (مذهبی) پرداخته یا صرفاً از این نوع مراثی الهام گرفته‌اند. در میان شاعران مرثیه‌سرای این دوره، که علاوه بر انواع مرثی به مراثی مذهبی و عاشورایی پرداخته‌اند، می‌توان قاآنی، رفعت سمنانی، داوری شیرازی، صباحی بید‌گلی، وصال شیرازی، محیط قمی و حاج علی‌اکبر نواب شیرازی (بسمل) را نام برد.

مشتاق اصفهانی در قصیده نود و نُه بیتی به مطلع:

محفل‌افروز جهان باز در ایوان حَمَل
عَلَم شعشعه افروخت چو زرین مشعل

به مدح پیامبر اکرم (ص) پرداخت (مشتاق، ۱۳۶۳: ۸۷) و در دو قصیده به مطلع‌های:

از بس که ماند، در آن طُرّه‌ام ز کار انگشت
چو شانه نیست کفم را به اختیار انگشت
ای زرافشان پنجه‌ات پیوسته همچون آفتاب
وی دل و دست تو از جود و کرم، بحر و سحاب

علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) را ستود (همان: ۱۲۱ و ۱۲۴)

صباحی بید‌گلی نیز در قصیده‌ای با مطلع:

شباهنگام چون بنهفت رخ این لاله حَمرا
شکفت از چشم انجم صد هزاران نرگس شهلا

به منقبت و رثای پیامبر اکرم (ص) پرداخته است (معصومی، ۱۳۸۳: ۴۷) و در قصایدی با مطلع‌های:

کرد از عهد جوانی یاد، زال روزگار
ساخت نو پیرانه سر، پیرایه پیرار و پار
چو سحر زد برین بلند رواق
خسرو شرق، رایتِ اِشراق

حضرت علی (ع) را ثنا گفته است (همان، ۷۴ و ۱۰۳)  و

ترکیب‌بند مفصلی با مطلع:

افتاد شامگه به کنار افق نگون
خور، چون سر بریده از این تشت واژگون
در رثای حضرت حسین‌بن‌علی (ع) و شهیدان کربلا سروده است (همان:‌۱۶۰)

مرثیه‌سرایی در شعر شعرای عهد قاجار بسیار رایج گردید و شاید سبب آن توجه خاص ناصر‌الدین‌شاه به تعزیه‌‌سرایی و تعزیه‌خوانی بود و به همین منظور «تکیه دولت» را بنا نهاد. از میان این دسته شاعران وصال شیرازی به پیروی از محتشم کاشانی ترکیب‌بندها و ترجیع‌بندهای زیبایی سروده است. سروش اصفهانی هم اشعاری در این زمینه دارد که البته به پای مراثی وصال نمی‌رسد (همان: ۷۸):

آه از دمی که دختر زهرا به روی خاک
افتاده دید آن تن مجروح چاک‌چاک
از تاب رفت و از شتر افتاد بر زمین
چون نور آفتاب که افتد به روی خاک
در بر کشید آن تن و از سوز دل کشید
آهی که شعله‌اش ز سَمَک رفت تا سَماک
گفت ای به خون تپیده نه هنگام خفتن است
برخیز کاهل بیت تو افتاده در هلاک
بخت تو خوش که خفته‌ای، ای یار هم‌سفر
 و آسوده‌ای ز ناله دل‌های دردناک
آه این منم فگار و تویی خفته بر زمین
یا لیتَ مُتّ قبلَک وَالیوم ما اراک
بر خویشتن بگریم و بر کودکانِ عور
 یا این سر بریده و این جسم چاک‌چاک
و آنگه پی شکایت آن قوم نابکار
رو کرد سوی مرقد جدّ بزرگوار...

از گروه دوم، که در این دوره صرفاً مراثی مذهبی و عاشورایی سروده‌اند می‌توان نیر تبریزی و عمان سامانی را نام برد. نیر صاحب «آتشکده» و عمان صاحب «گنجینئ‌الاسرار» ‌است و در آن‌ها به شرح واقعه کربلا می‌پردازند.

 

مراثی سیاسی و اجتماعی
اشعار سیاسی اجتماعی در قالب شکوائیه نوعی از مرثیه به‌شمار ‌می‌رود. این نوع شعر بیشتر متعلق به دوره مورد بحث‌ ماست. روشنفکران ایرانی از اواخر دوره صفوی تا حدی با تفکر و زندگی اروپائیان آشنا شده بودند و این آشنایی بیشتر از طریق هند بود.

از نخستین کسانی که حداقل در آثار خود به طرز حکومت و شیوه زندگانی اروپائیان توجه کرده، حزین لاهیجی است. وی از شاعران مشهور اواخر عهد صفوی به‌شمار می‌رود. بعد از او عبدالطیف شوشتری در «تحفئ‌العالم» از زندگی مردم انگلستان سخن می‌گوید. او اثر خود را که در اوایل دوره قاجار تألیف کرده بود، در هندوستان منتشر ساخت. بحث او در خصوص فراماسونری و برابری همه در مقابل قانون بود.

در اواخر دوره‌ قاجار کسانی مانند میرزا فتحعلی آخوند‌زاده به ادبیات کهن ایران و سبک مداحی و ستایشگری شاعران حمله کردند و با نوشتن چند شعر، مرثیه و نمایشنامه، به انتقاد‌های شدید سیاسی پرداختند. در شاعرانی مانند ادیب‌المالک فراهانی، شیبانی، سید ‌اشرف، دهخدا و بهار، که می‌توان آن‌ها را پیشگامان اشعار سیاسی دانست، این تفکر شکل گرفت و موضوعی اجتماعی و سیاسی شد و البته در تحریک و تقویت روحیه مردم و تسریع کار مشروطیت هم بسیار تأثیر گذاشت.

موضوعاتی که بیشتر در این دسته اشعار مورد توجه قرار گرفتند عبارت بودند از وطن، آزادی، قانون، علم به معنای اروپایی آن، برابری زن و مرد، مبارزه با خرافات و عدل و انصاف.

پیش‌قراول این مرثیه یغمای جندقی بود که با هجویات و طنزهای نیش‌دار خود راه نوینی را در شعر آغاز نمود. این روش با فاصله‌‌ای اندک به شاعران پیشتاز انقلاب مشروطیت رسید. یغما قالب مستزاد را با تصنیف‌های مردم در هم آمیخت و قالب تازه‌ای برای مرثیه آفرید که بعدها شعرای انقلاب مشروطیت از آن استفاده نمودند (آرین‌پور، ۱۳۸۲، ج۱: ۱۳۵):

شِکوه از چرخ ستمگر چه کنم گر نکنم
چه کنم گر نکنم
گله از گردش اختر چه کنم گر نکنم
چه کنم گر نکنم
غم عباس بلاکش چه کشم گر نکشم
چ کشم گر نکشم
ناله بر حسرت اکبر چه کنم گر نکنم
چه کنم گر نکنم
رنج ناکامی قاسم چه برم گر نبرم
چه برم گر نبرم
یاد محرومی اصغر چه کنم گر نکنم
چه کنم گر نکنم

 

نتیجه
در دوره قاجار که همزمان با ظهور و فعالیت انجمن دوم و سوم بازگشت ادبی بود، شاعران با تشکیل انجمن‌های ادبی و با حمایت پادشاهان این دوره موجب رستاخیز ادبی در ایران شدند. از طرف دیگر، ضمن احیای سنت‌ها و سبک‌های قُدما با سرودن اشعار مرثیه‌ای از شاعرانی همچون محتشم کاشانی، که در دوره‌ صفوی مرثیه‌سرایی را به اوج خود رسانیده بودند، پیروی کردند.

در این دوره تعزیه در قالب نمایشی به صورت تکامل‌یافته شکل گرفت و برای اولین بار محل‌هایی برای عزاداری و اجرای تعزیه به نام تکیه تأسیس گردید و با شرکت دادن زنان در این تکیه‌ها برای تماشای عزاداری‌ها به آن‌ها ارزش و اهمیت خاصی داده شد و از این جهت، نسبت به دوره‌های قبل، آگاهی و شناخت مردم نسبت به اعتقادات دینی و مذهب تشیع قوی‌تر گردید.

مرثیه‌سرایان با سرودن اشعار مرثیه‌ای خود، ضمن بزرگداشت مخاطب، اندوه و تألمات روحی و روانی خود را آشکار می‌ساختند و موجب می‌شدند که یاد و خاطره عزیزانشان از ذهن‌ها دور نماند و همچنین در این دوره اشعار مراثی برای تاریخ فوت (ماده تاریخ) رواج یافت. این‌گونه اشعار در اشعار اکثریت مرثیه‌سرایان دیده می‌شود.

نیر با آتشکده و عمان با گنجینئ‌الاسرار به‌عنوان مرثیه‌سرایان مذهبی و دینی در این دوره شاخص بودند و نقش مهمی را در تبیین و واقع‌نگری فلسفه عاشورا بر عهده داشتند. در اواخر این دوره مرثیه‌سرایانی همچون ادیب‌الممالک فراهانی، سید ‌اشرف، دهخدا، بهار، شیبانی و ... با الهام از نوع مرثیه‌های مستزاد یغمای جندقی، موضوعاتی همچون وطن، آزادی، قانون، عدالت و انصاف را در اشعار خود طرح کردند و به مخالفت با استبداد مظفر‌الدین شاه برخاستند و تأثیر خود را در انقلاب مشروطیت پررنگ‌تر کردند.



منابع و مأخذ
۱. آرین‌پور، یحیی، ۱۳۸۲، از صبا تا نیما، چاپ هشتم، ۲ ج، انتشارات زوار.
۲. امامی، نصر‌الله، ۱۳۶۹، مرثیه‌سرایی در ادبیات فارسی ایران (تا پایان قرن هشتم)، چاپ اول، انتشارات جهاد دانشگاهی.
۳. داوری، محمد، ۱۳۷۰، دیوان اشعار، به اهتمام دکتر نورانی وصال، چاپ اول، انتشارات وصال.
۴. زرین‌کوب، عبدالحسین، ۱۳۴۶، شعر بی‌دروغ و شعر بی‌نقاب، تهران.
۵. عطاردی، عزیز‌اله، ۱۳۶۸، چهره‌ خونین حسین، چاپ سوم، انتشارات جهان.
۶. فدایی مازندرانی، محمد، ۱۳۷۷، دیوان اشعار، تصحیح فریدون اکبری، چاپ اول، قم، انتشارات سازمان اوقاف و امور خیریه.
۷. کرمانی (مترجم)، رحمت‌الله، ۱۳۷۶، شرح مراثی علامه بحر‌العلوم، با تحقیق حسین درگاهی، چاپ اول، قم، انتشارات اسوه.
۸. مجلسی، محمد‌باقر، ۱۴۰۴، بحار‌الانوار، ۴۵ج، بیروت، مؤسسئ الوفاء.
۹. مشتاق، سید‌علی، ۱۳۶۳، دیوان اشعار، به اهتمام حسین مکی، چاپ دوم، انتشارات علمی.
۱۰. معصومی، رضا، ۱۳۸۳، هفت شهر عشق (شامل هفت دیوان)، چاپ چهارم، تهران، انتشارات حافظ نوین.
۱۱. مقرم، عبدالرزاق، ۱۳۸۲، سالار کربلا، ترجمه مرتضی فهیم کرمانی، چاپ سوم، قم، انتشارات سید‌الشهداء.
۱۲. ملک‌پور، جمشید، ۱۳۷۸، ادبیات نمایشی ایران، ۱ج، تهران، انتشارات توس.
۱۳. مؤتمنی، زین‌العابدین، ۱۳۳۲، شعر و ادب فارسی، تهران .
۱۴. نواب شیرازی، علی‌اکبر، ۱۳۷۱، تذکرئ‌ دلگشا، تصحیح و تهیه دکتر منصور رستگار، چاپ اول، انتشارات نوید شیراز.

 

۵۶۱۶
کلیدواژه (keyword): آموزشی,تحلیلی,
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید