عکس رهبر جدید

سخاوت خاص

  فایلهای مرتبط
سخاوت خاص
وقتی اعضای خانواده به کشف راه‌های جدید بخشندگی می‌پردازند

بعضی آدم‌ها متفاوت و خاص‌اند. بخشش و دست‌ودل‌بازی‌شان هم خاص است. آن‌ها وقتی می‌خواهند سخاوت هم کنند، سعی می‌کنند خلاقیت به خرج بدهند تا هم خودشان رغبت بیشتری برای انجام آن داشته باشند و هم  گونه‌ای جدید از سخاوتمندی را ترویج کنند. اگر سری به اداره اوقاف، کمیته امداد یا بهزیستی بزنید، با بخشش‌های جالبی روبه‌رو می‌شوید. در این زمینه باید گفت اصل خلاقیت در بخشش، امر نیکویی است؛ خصوصاً انسان‌هایی با روحیه تنوع‌طلبی که شاید انفاق هر روزه در صندوق صدقات سیرشان نمی‌کند و لذت ویژه برایشان بر جای نمی‌گذارد، خوب است با اندیشه و تأمل، خلاقیت به خرج بدهند و  راه‌های خاص و جدید و پر منفعتی برای بخشش خود شناسایی کنند. از طرفی بخشش‌های خاص، برای کودکان هم جذاب‌تر است. دوست معلمی داشتم که می‌گفت در کلاس وقتی از دانش‌آموزانم خواستم به اتفاق هم شیوه‌های نو در بخشش به کودکان را شناسایی کنیم، حدود پنجاه ایده جدید به ذهن کلاس رسید. مثلاً یکی از بچه‌ها پیشنهاد داده بود: «از این به بعد هر وقت خواستیم کتاب بخریم، دوتا برداریم و یکی‌اش را به بچه‌هایی که توانایی خرید آن را ندارند بدهم». یک نفر از راه انداختن کمپین برای کمک به کودکان اتباع خارجه در کشورمان گفته بود و یک دانش‌آموز ایده خرید چتر در فصل پرباران برای کودکان کار را مطرح کرده بود و... . نکته جالب اینجاست که دانش آموزان تمایلشان به بخشش بیشتر شده بود و بی‌قرار رسیدن فرصتی بودند که ایده‌هایشان را اجرایی کنند. اگر شما هم تمایل دارید با یک دست‌ودل‌بازی خاص کار خیر کنید و لذت ویژه ببرید، در خانه به همراه فرزندان خود در پی کشف راه‌های جدید و جالب انفاق باشید. ضمناً ادامه این مطلب که گزیده‌ای از بخشش‌های خاص در جامعه امروز ماست را هم بخوانید.

 

 

 یک‌هشتم ماشین برای آقا
از ظاهرش بر می‌آمد دغدغه‌هایش از جنس دغدغه‌های روزمره زندگی فراتر نرفته باشد. راننده کامیون همسایه‌شان را می‌گفت. می‌گفت فکر نمی‌کردم که یک راننده کامیون هم می‌تواند در نوع خودش برای ظهور امام زمان مقدمه‌چینی کند اما وقتی به بهانه مجلس روضه خانه‌مان با او هم‌صحبت شدم، جمله‌ای از او شنیدم که تمام افکارم را نقش بر آب کرد: «یک‌هشتم ماشینم را وقف سلامتی امام زمان کرده‌ام. هر سرویسی که می‌روم، دور باشد یا نزدیک، دستمزدش زیاد باشد یا کم، یک‌هشتم آن را صدقه می‌دهم برای سلامتی امام زمان(عج)».
 یک هشتم ماشین برای آقا

 

 

یک گاز هم شما بزنید
لپ‌تاپ به دست وارد اتاق شد. اتاق سمعی و بصری حسینیه که داخلش نشسته بودیم و صوت و تصویر مراسم را با سیستم کندِ از دور افتاده قرض گرفته‌شده جمع‌وجور می‌کردیم برای انتشار در فضای مجازی. لپ‌تاپش را گذاشت جلوی رویمان. گفت: «این سیب گاز زده روی لپ‌تاپ را می‌بینید؟ آوردم یک گاز هم شما بزنید. کارهای این چند روز مراسمتان که تمام شد، صدایم کنید خودم می‌آیم می‌برمش به ادامه کارهایم برسم؛ این چند روز نیازش ندارم».

 یک گاز هم شما بزنید

 



 بیداری اسلامی در بالا شهر
نه توی جنوبی‌ترین نقطه تهران، نه توی محله‌های پر پیچ‌وخمش، نه توی یک ساختمان قدیمی و فرسوده؛ اتفاقاً گشته بود و یک واحد از ساختمانی نوساز در بهترین محله‌های شمالی‌ترین نقطه تهران که شاید قیمت معامله‌اش از محدوده سواد ریاضی ما خارج باشد را پیدا کرده بود، تا کارش را انجام دهد. کارش چه بود؟ بخششی خاص برای دغدغه‌های دینی‌اش. یک آپارتمان در شمال تهران را وقف کرده بود با همین عنوان:

«کارهای جهادی فرامرزی (خارج از کشور) برای تبلیغ اسلام و بیداری اسلامی». 
 بیداری اسلامی در بالا شهر



 

 بفرمایید شیر و کیک
رسانه‌ای هم شد. مأموری که خیلی اتفاقی پشت چراغ‌قرمز یکی از تقاطع‌ها بوده و کودکی از کودکان کار شیشه خودروی او  را می‌شوید. او هم به جای پول، شیر و کیکی که سهمیه غذایی‌اش بود را در دستان کودک می‌گذارد. بعد از او کودکان دیگر هم که شاهد ماجرا بودند سمتش می‌آیند و همین اتفاق تکرار می‌شود. وقتی لبخند رضایت آن‌ها را می‌بیند، تصمیمش را برای هر روز و هر سال می‌گیرد:

«سهمیه سازمانی تغذیه من، سهم کودکان کار است».
 بفرمایید شیر و کیک



 همین درخت را دارم!
وقتی دید توان کمک مالی ندارد، در بخشش را به روی خودش نبست. به اطرافش نگاه کرد. مهم‌ترین چیزی که پیدا کرد، درخت توی حیاط خانه بود. موضوع را با هیئت‌امنای مسجد محل در میان گذاشت. رسیدگی به درخت از من، فروش میوه آن از شما و در نهایت مبالغ فروشش برای مسجد.
 همین درخت را دارم

 

 مغازه‌ای برای جایزه
فرهنگی بود و برای همین عجیب نبود که به سخاوت خود جهت فرهنگی بدهد. معلم بازنشسته‌ای که یک باب مغازه تجاری را وقف اعطای جایزه به دانش آموزان ممتاز فارغ‌التحصیل در رشته‌های متوسطه فنی و حرفه‌ای کرد. مقرر کرد که در هر سال شمسی،  اجاره‌بهای این مغازه به یکی از شاگردان ممتاز به صورت جایزه نقدی اهدا شود تا زمینه اشتغال او فراهم شود. موضوع را به آموزش‌وپرورش و تمام هنرستان‌های شهرستان ابلاغ کرد.
 مغازهای برای جایزه



 

 عراقی‌های خوش ایده
تمام این مسیر پیاده‌روی اربعین را که می‌رفتم، موکب به موکب، به این فکر می‌کردم که این‌ها چرا برای سخاوتمندی و دست‌ودل‌بازی موضوع کم نمی‌آورند؟! راستی هر کجا که قدم بر می‌داشتی، یک کار جالب و جدید می‌دیدی. یکی پاستیل نذری می‌داد، یکی آب‌نبات دست بچه‌هایی که گریه می‌کردند می‌گذاشت، یکی بین زائرها هندزفری پخش می‌کرد، یکی دستمال‌کاغذی سر راهشان می‌گذاشت. یکی منت می‌کرد مهمان خانه‌اش شوی. خلاصه که رقابت داشتند برای اینکه با ایده‌های خاص پیش ارباب خودنمایی کنند.
 عراقی های خوش ایده



     

۱۱۱۶
کلیدواژه (keyword): سخاوت
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید