پرواضح است که آینده امیدبخش و پیشرفته ملت ایران در گرو دستیابی به الگویی سازماندهنده برای جمیع عناصر مولد و ساختارهای اقتصاد، گفتمانی عمومی و مردمی، فرایندی مداوم، حرکتی مستمر، مدبرانه، همهجانبه، و الگویی از اقتصاد پیشرفته، پیشرو، مستقل، مستحکم و دانش بنیان است که با باور به تعالیم حیاتبخش و اقتدارآفرین اسلام و فرهنگ مقاومت، اتکا به روحیه حماسی و مشارکت جهادی آحاد مردم، خلاقیت، نوآوری، ریسکپذیری، امید، تلاش خالصانه و همبستگی روزافزون بین مردم پشتیبان انقلاب،و پویاییهای درونزای همه ظرفیتهای مولد دولتی و مردمی اقتصاد ملی، با خلق فرصتهای جهانی و حضور برونگرا، فعال و مؤثر در تعاملات جهانی، برای مردم ایران، رشدی پویا، امنیت، رفاه و پیشرفت پایدار توأم با عدالت و برای جهان اسلام و جامعه بشری الگویی اسلامی ـ ایرانی از رشد و شکوفایی به ارمغان میآورد. اقتصادی است در تراز ملت مستقل و عزتمند ایران، که با ابتکار عمل در برابر بحرانها، شوکها و نوسانات طبیعی اقتصاد، و تلاش خصمآلود و تحریمهای اقتصادی دشمن، آسیبناپذیر، رقابتپذیر، مقاوم، پایدار، باثبات، هوشمند، انعطافپذیر، غیرشکننده، بازدارنده، و تحریم شکن است و ضمن استفاده از جمیع منابع طبیعی و انسانی خود اجازه نمیدهد که هیچیک از فرصتها و داشتههایش، دستاویزی برای فشار دشمن شوند.
دستیابی به این امر مهم نیازمند دقت در یک نکته است و آن اینکه اقتصاد (اعم از نظامات، نهادها، ترتیبات، و رفتارهای اقتصادی) قبل از هر چیز مقولهای فرهنگی است؛ چراکه موضوعی انسانی است. ازاینرو دوگانه فرهنگ و اقتصاد را نباید یک ثنویت دانست. اقتصاد جزئی از فرهنگ هر انسان و همه هویتهای جمعی و اجتماعی وی (اعم از خانواده، سازمان و جامعه) است و کاملاً متأثر از آن و البته تأثیرگذار بر آن است. موضوعات اقتصادی چنان آمیخته و محفوف در فرهنگ و عین آن هستند که تفکیک این دو ماهیتاً ناممکن و کژتاب است.
آموزشوپرورش یکی از عمدهترین نهادهای فرهنگی رسمی کشور است که در فرهنگسازی کودکان و نوجوانان و به عبارتی نسل آینده کشور بهطور مستقیم و در فرهنگسازی خانوادهها بهطور غیرمستقیم نقش ایفا میکند. از سویی دیگر، بهمثابه یک سازمان شاید به جهت عناصر انسانی درگیر در این فرایند و مرتبط با همه دانشآموزان، معلمان و خانوادههای آنها، بزرگترین سازمان کشور باشد. به لحاظ تأثیرگذاری نیز مهمترین سازمان و نهاد جامعه سازی و جامعهپذیری محسوب میشود. ازاینرو بهعنوان یک بخش مهم از اجتماع، در هر سیاست و برنامهای باید از نقش مهم و کارکرد بیبدیل آن سؤال کرد و تجهیزات و پشتیبانی لازم برای ایفای آن نقش را نیز تمهید نمود.
اقتصاد مقاومتی بهعنوان یک کلان فرایند و کلانراهبرد گسترده از تحولات جامعه و ساختار مدیریتی و سیاستگذاری و رفتاری کشور نیز از این قاعده مستثنا نیست. درواقع، بدون ترسیم نقش آموزشوپرورش بهمثابه یک سازمان کلان، و مدرسه بهمثابه سازمانهای خرد در تغییرات و تحولات کلان اجتماعی و اقتصادی، این مهم ممکن نخواهد بود.
در یک تقسیمبندی ساده، به دو جهت میتوان و باید، آموزشوپرورش را در امر اقتصاد مقاومتی سهیم دانست.
الف) اقتصاد آموزشوپرورش
مفروض بند اول این است که آموزشوپرورش و همه ارگانها و سازمانهای وابسته به آن، ماهیتاً خود یک سازمان هستند و مشمول جمیع قواعد و اصول علمی دانشهای مدیریت و اقتصاد. کارایی ، اثربخشی ، بهرهوری و مقاومسازی این سازمان خود بخش مهمی از فرایند مقاومسازی اقتصاد ایران محسوب میشود. تخصیص بهینه منابع، بودجهریزی، تابآوری و مقاومت سازمان بهمثابه یک قطعه از پازل مقاوم بودن حاکمیت کشور، تأمین منابع مالی، مدیریت منابع انسانی، حسابداری اجتماعی، و دهها موضوع مهم در اداره قوه، نیازمند جلب مشارکت دانشگاهها و نخبگان است. دانش اقتصاد با شاخههای متنوع و متعدد تخصصی خود چارچوبهای نظری و عملی خوبی برای ارتقاء بهرهوری و کارایی مراکز تعلیم و تربیت در کشورهای پیشرفته ارائه داده است. حجم ادبیات علمی و پژوهشی در مباحث اقتصاد آموزشوپرورش، اقتصاد مدرسه، ارزیابی اقتصادی طرحها، حسابداری هزینه- فایده در تکتک عملیات آموزشی کشور، آسیبشناسی و تحلیل اشتباهات اقتصادی و مالی خرد و کلان در مجموعه نظام (ازجمله هزینهای و مصرفی دیدن نهادی که ماهیتاً نهاد سرمایهگذاری و تولید سرمایه انسانی و اجتماعی است)، لزوم ورود اقتصاددانان به آموزشوپرورش و شکلگیری رشتههای تخصصی در دانشگاهها و محورهای پژوهشی در پژوهشگاههای کشور را جدی میکند. چرخه بسته و فرض غلط اداره جمیع شئونات آموزشوپرورش با اهالی تعلیموتربیت، این نهاد را از تخصصهای متعددی چون جامعهشناس، علوم اجتماعی، متخصصان رسانه و ارتباطات، عالمان علوم تربیتی، نخبگان حوزه بینالملل، و بهویژه متخصصان اقتصادی و مالی و علوم اداری و گرایشهای علمی مدیریت تهی ساخته است. ارتقاء عملکرد آموزشوپرورش مبتنی بر کارایی، بهرهوری، حسابداری هزینه - فایده، صیانت از سرمایههای اجتماعی و انسانی، مدیریت هزینه و اصلاح الگوی مصرف و بودجهریزی، و بهبود نظام انگیزشی معلمان، رصد و پایش شاخصهای حیاتی اقتصادی سازمان و ساختار آموزشوپرورش، مدیریت دانش ضمنی و مصرّح اقتصاد این دستگاه و شکلگیری انباشت دانش تخصصی موردنیاز مدیریت کارآمد و بهرهور نهاد تعلیموتربیت کشور، و سرمایه انسانی متخصص با همکاری پژوهشگاهها و دانشگاههای وزارتخانه و سایر نهادهای حوزوی و دانشگاهی کشور از جمله راهکارهای تحول در اقتصاد آموزشوپرورش است.
در این زمینه، مطالب شنیدنی زیادی هست که مدیران و مسئولان تعلیم و تربیت کشور در ستاد و صف بدان نیازمندند.
ب) آموزشوپرورش اقتصادی
مرور سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی نیز نشان میدهد که روح حاکم بر آن، فرهنگی است و بدون تحول فرهنگی و با نگاه صرفاً اقتصادی نباید به تحقق اهداف سیاستهای مذکور امید داشت. تأکید بر «گفتمانسازی»، «سبک زندگی و الگوی مصرف اسلامی»، «روحیه مشارکت و کار جمعی»، «خلاقیت و نوآوری» و «کارآفرینی و مهارت» ازجمله مواردی هستند که در این سیاستها به صراحت به آنها اشارهشده است که پرورش و نهادینهسازی آنها در محدوده وظایف وزارت آموزشوپرورش قرار میگیرد (از جمله اشاره بند ۲۱ سیاستهای اقتصاد مقاومتی). ازاینرو، توجه ویژه به این امور در همه عناصر و فرایندهای ذیل آموزشوپرورش ضروری است. عنایت به تربیت اقتصادی در معنای وسیع آن نیز باید بهطورجدی پیگیری گردد؛ البته بهنحویکه با فلسفه تعلیموتربیت عمومی همخوان باشد. گنجاندن و تقویت سرفصلهای مرتبط با این حوزه در کتابهای درسی پایههای مختلف تحصیلی برای آشنایی با مفاهیم اولیه اقتصاد مقاومتی، یکی از راهکارهایی است که اجرایی کردن آن چندان دور از ذهن به نظر نمیرسد.
نکته مهم قابلتوجه اینکه فرهنگ اشاعه شده از طریق برنامه رسمی آشکار – یعنی کتابهای درسی، محتوای آموزشی و فعالیتهای رسمی تعریفشده- همه تأثیری نیست که مدرسه میتواند بر مخاطبان خود بگذارد. علاوه بر برنامه درسی آشکار، «برنامه درسی پنهان» (ازجمله رفتار و سلوک معلمان و اولیای مدرسه و روابط بین دانشآموزان و برنامههای فوقبرنامه) نیز تأثیر قابلتوجهی بر شکلگیری فرهنگی دانشآموزان دارد. چهبسا اثری که دانشآموزان بهویژه در سنین پایینتر از برنامه درسی پنهان در این رابطه میپذیرند، بیش از بخش رسمی و آشکار برنامههای مدرسه باشد! لذا در عین تأکید برنامه درسی آشکار بر فرهنگ همجهت با اقتصاد مقاومتی، اگر برنامه درسی پنهان با این فرهنگ همراه نیست، لااقل نباید با این سیاستها متعارض باشد. ازاینرو، وظیفه آموزشوپرورش نسبت به مقوله اقتصاد مقاومتی بهطور مضاعف سنگینتر خواهد بود.
نتیجه اینکه یک نظام آموزشی مسئول و زنده نمیتواند متناسب با اقتصاد مقاومتی عمل نکند. منظور، توجه اولیای تعلیم و تربیت کشور، چه در ستاد و چه در صف (مدارس)، به شکلگیری یا ساختن نگرشها، گرایشها و رفتارهایی است که موضوعاً اقتصادیاند. رصد و پایش یا تلاش برای شکلگیری فرهنگ اقتصادی مطلوب و طرد و حذف خردهفرهنگهای معارض با فرهنگ مطلوب اقتصادی و یا رفتارسازیهای اقتصادی، ما را به مطلوبی سوق میدهد که در آن نظام فرهنگی با تمامی منابع، نهادها و ابزارهای خودش به سراغ ساختن یک نظام مطلوب اقتصادی و همچنین شکلدهی یک نظام ادراکی خوب از آن در اذهان افراد میآید. فرهنگ کار، فرهنگ پسانداز و سرمایهگذاری، فرهنگ مصرفی، و فرهنگ مالیاتی ازجمله مواردی هستند که هم در برنامههای درسی تعلیم و تربیت رسمی عمومی و هم در سایر رسانهها و ابزارهای فرهنگی باید موردتوجه قرار گیرند. ما به شعر و داستان و کاریکاتورهایی احتیاج داریم که کودکانمان را به این سمت هدایت کند. اقتصاد کشور درست و سالم نمیشود مگر اینکه بازیگران و کنشگران عرصه اقتصاد رفتارها و نگرشهای صحیحی داشته باشند؛ بنابراین، توجه به نظام آموزشی و تربیتی در این عرصه بسیار مهم است.