عکس رهبر جدید

روان پزشکی در ایران باستان

روان پزشکی در ایران باستان
در مورد قدمت پزشکی نمی‌توان تاریخی تعیین کرد چرا که از تمدن‌های خیلی قدیم اطلاع زیادی در دست نیست، ولی شاید بتوان همان روزی را که آدمی درصدد رفع درد و رنج بیماری از خود برآمد شروعی بر تاریخ پزشکی و نخستین فردی را که توانست رفع درد از خود یا دیگری بنماید اولین پزشک دانست. تاریخ علم پزشکی با مسائل ماوراء طبیعی، با ساحران قبائل، جادوگران و جادوپزشکان ارتباط نزدیک دارد، زیرا بیماری در نظر انسان اولیه، نتیجه آزار روح خبیث بود که در تن آدمی جایگزین می‌شد و بیرون رفتن آن تنها به وسیله دعا و خواندن اوراد و گاه با حرکات عجیب و غریب عملی می‌شد. در نتیجه، نخستین پزشکان را می‌توان جادوگران دانست که به تسخیر ارواح و نیروهای آسمانی شهره بودند. طبق اندیشه و نگرش ایرانیان، (که در کتاب اوستا و سایر متون دینی آن‌ها منعکس شده)، درد و بیماری پدیده‌ای اهریمنی، و علت بیماری غلبه اهریمن و نیروهای اهریمنی بر وجود انسان است. در مقابل، تلاش انسان برای غلبه بر بیماری‌ها و همچنین تسلط بر این نیروهای اهریمنی منجر به پیدایش علم پزشکی گردید که امری اهورایی و مورد پسند خدای بزرگ بوده است. ایرانیان در تاریخ پزشکی جهان باستان نقش در خور و بسزایی داشته‌اند و پزشکان ایرانی از قدیم‌ترین پزشکان دوران کهن به شمار می‌آیند. ایرانیان باستان بنا بر طبقات اجتماعی‌شان به دسته‌بندی پزشکان براساس تخصص‌های آنان چون گیاه‌پزشکی، کارد پزشکی و مانتره‌درمانی (روان‌پزشکی) نائل آمده‌اند و به تنظیم و سامان‌دهی قوانین و شرایط و ضوابطی برای دست زدن به کار درمان پرداخته و این حرفه را قانون‌مند نمودند.



آغاز روان‌پزشکی

روان‌پزشکی یکی از قدیم‌ترین شاخه‌های تخصصی پزشکی است. به عبارت دیگر اگر سرآغاز پزشکی را روان‌پزشکی بدانیم، سخن گزافی نیست، زیرا بشر اولیه عامل بیماری را قوای مافوق‌الطبیعه و ارواح خبیثه می‌دانست، و برای از بین بردن آثار شوم و عواقب منحوس آن‌ها به سحر و جادو که خود جنبه تلقینی داشت متوسل می‌شد. برداشت‌ها و شناخت بشر اولیه درباره ماهیت بیماری و نحوه چاره‌جویی آن، به‌طور مسلم جنبه روانی داشته است. در ایران، از روزگاران کهن محترم‌ترین درمانگران آن‌هایی بوده‌اند که بیماران را با کلام مقدس درمان می‌کردند و درواقع مروّج سلامت تن و مبشر پاکی روان بودند. به همین دلیل این گروه از پزشکان را در زبان اوستایی «منثره پـزشـک» مـی‌نامیـدند (منثره یعنی کلام مقدس) یعنی پزشک درد آشنایی که دردمندان را با کلام مقدس درمان می‌کرده است. اما متأسفانه با توجه به بنیادی بودن این شاخه از پزشکی کمتر به این تخصص توجه شده، و منابعی که به‌طور خاص به این دانش در ایران باستان پرداخته باشد، در حد انگشتان دست هم نیست، لذا نگارنده سعی نموده در حد امکان به ادای مطالبی در این خصوص بپردازد.



روان‌پزشکی در ایران

اولین دوران رشد و اعتلای پزشکی ایران از اواسط هزاره اول قبل از میلاد، شروع شد و در زمانی که قسمت عمده خاورمیانه تحت نفوذ شاهنشاهی ایران قرار داشت به نقطه اوج خود رسید. در فرهنگ ایران، شناخت بیماری‌های روانی و رفتار غیرعادی سابقه‌ای دور و دراز دارد. اگر کلمه دیوانه را به‌عنوان اسم عام بیماری روانی و رفتار غیرعادی قبول کنیم قدمت این آشنایی تا قبل از روزگاری که اقوام هند و ایرانی با هم در یک جا زندگی می‌کردند کشیده می‌شود. کلمه دیو، در زبان سانسکریت، به معنی خداست. پس از ظهور زردشت عده‌ای از خدایان سابق آریایی که مورد قبول مذهب جدید نبودند با عنوان «دیو» از سایر خدایان جدا گردیدند. به این ترتیب کلمه دیوانه تدریجاً به بیماران روانی و دارای حالات رفتار غیرعادی اطلاق گردید که نشانگر گروه خاصی از موجودات غیرطبیعی بود. این موضوع از حیث تطبیق این قبیل رفتارها با موازین و ارزش‌های فرهنگ قومی شایان توجه است. کلمه شیدا که در زبان فارسی ادبی مترادف دیوانه است ظاهراً از زبان آرامی می‌آید و با کلمه شیطان در عربی هم‌ریشه است (محرری، ۱۳۷۳: ۳۴).

ایرانیان سده دویست تا سیصد قبل از میلاد آئین دوگانه‌پرستی داشتند، یکی اهورامزدا (هرمزد) است که جهان را آفرید و خدای خوبی‌ها، نور و روشنی است و شش فرشته که هرکدام به نوعی نماینده خوبی‌ها و مهربانی هستند او را احاطه کرده‌اند. دیگری درست نقطه مقابل اهورامزدا و به نام انگره مینو، اهریمن است که روح شیطانی داشته و منشأ تاریکی‌هاست. اهورامزدا دائماً با اهریمن و شیطان‌هایی که یار و مددکار اویند در جنگ و جدال است و رفع بیماری‌ها و علاج بیماران را بر عهده فرشته‌ای به نام «تریتا» که همتای خدایان اساطیری یونان بوده گذاشته است. در آن روزگار بیماری روانی یک نوع اهریمن‌زدگی به حساب می‌آمد (همان).

در باور ایرانیان پیش از اسلام، پزشکی بر دو بخش عمده بوده است: روان‌پزشکی و تن‌پزشکی. در روان‌پزشکی حفظ روان در برابر گناه و تطهیر روان در صورت اقدام به گناه مدنظر بوده و در تن‌پزشکی مراقبت از تن در سلامت و درمان تن به هنگام ابتلا به بیماری مورد توجه بوده است و روان‌پزشکی سه بخش اندیشه [پندار]، گفتار و کردار را شامل می‌شد (صبوری، ۱۴:۱۳۹۰).



تقسیم‌بندی جسم و روح انسان در ایران باستان

برابر یسنه ۵۵ بند ۱ (دوست‌خواه، ۱۳۸۴: ۲۱۷)، انسان از ۹ بخش تشکیل شده است که سه بخش آن مادی، سه بخش آن اثیری، و سه بخش دیگر آن روحانی است. از جمله بخش‌های روحانی باید به: ۱. بئودنگ که وظیفه آن رسانیدن پیام حواس از راه سلسله اعصاب به روح است. ۲. اوروان که روان یا نفس مُدرک باشد و ۳. فره‌وشی یا پرتوی خدایی که گوهر معنوی کیهان است (فدایی، فرهادی، ۱۳۸۰: ۱۰۰) اشاره کنیم.

در یسنه ۴۶ بند ۴ (دوست‌خواه، ۱۳۷۱: ۲۱۳) از دو اصل معنوی دیگر هم سخن رفته است: «اهو» یا شعور ناخود آگاه، احساس قلبی و وجدان «ونیا» یا احساس ادراک عوامل معنوی. در آیین زردشت انسان از جسم و روح ترکیب شده است و توصیه می‌شود مردم در جهت نیرومندی هر دو بکوشند و این باور وجود دارد که اگر جسم ضعیف شود بر روح نیز تأثیر می‌گذارد و سبب ضعف آن می‌شود (فدایی، فرهادی، ۱۰۰:۱۳۸۰).



روان‌درمانی در اوستا

در قسمت‌های مختلف اوستا بارها به بیماران روانی، نحوه برخورد و درمان آن‌ها اشاره شده است که از جمله می‌توان به دو مورد زیر اشاره نمود:



در یسن‌ها

در این قسمت اوستا دعاهایی وجود دارد که خواندن دو بار، سه بار و چهار بار از آن‌ها سفارش شده است. این دعاها برای بیرون راندن دیوها و تلقین به‌کار برده می‌شدند. این دعاها در قسمت وندیداد ذکر خواهد شد.



در یشت‌ها

در هرمزد یشت بند ۱ـ۴ آمده است: «پرسید زردشت از اهورامزدا [که:] کدام سخن از پاک مانتره [منتره] بزرگوارتر است که سراینده را زور و نیرو افزاید؟ که در دل و نفس وی آشکار شود؟ کدام نیرومندترین، پـاکی‌افـزاینـده‌تریـن، تـن‌درسـتی‌بـخش‌تریـن، چاره‌بخش‌ترین، انگره مینو و دُرج زادترین است؟ اهورامزدا فرمود: «ای اسپیتمان زردشت! نام من و سخن مقدس من نیرومندترین، پاکی‌افزاینده‌ترین، تن‌درست‌بخش‌ترین، چاره‌بخش‌ترین انگره مینو و دُرج‌زداترین است. کسی که نام مرا زمزمه کند، و سخن مانتره را زمزمه کند مانند جشون پشت، زره پیش سینه، به ضد انگره مینوی نابکار به‌کار رود نه درد به وی رسد نه آسیب، قدرت این سخن چنان است که گویی هزار مرد یک مرد را نگهبانی کنند» (دوست‌خواه، ۱۳۷۱: ۲۶۸).

بنابر گواهی بندهای فوق، هنگامی که یونانیان از آپولون، خدای دارو و درمان، و بابلی‌ها و آشوریان، از بت‌ها و الهه‌ها، درمان می‌جستند و برخی مانند کلدانیان با اوهام و خرافات دست به دامان جادوگران شدند، ایرانیان اهورامزدا را بئشه‌زه یعنی «آسیب‌زدا»، و بئشه زیوتمه یعنی «درمان‌بخش‌ترین» و پشوتنا یعنی «نگهدارتن» می‌خواندند و در هنگام بیماری در اثر باور از وی درمان می‌خواستند و باور داشتند زمزمه سخن مانتره از همه برتر است (نجم‌آبادی، ۸۰:۱۳۷۶ و۸۱).

در بند ۹۳ آبان یشت، به افراد بی‌شعور و مصروع اشاره شده و حضور آن‌ها در مراسم خاص مذهبی منع گردیده است (دوست‌خواه، ۳۱۴:۱۳۷۱).

در بند ۸ اردیبهشت یشت، از دو دیو به نام‌های دیو تَرومَتی (غول نفرت و غرور) و دیو پَیری مَتی (دیو وهم و اندیشه فاسد و یا وسواس) نام برده شده است. در همین بند از نتایج بیماری‌زای چشم بدزنندگان و پریان جادوگر سخن رفته و مورد تقبیح و نفرین قرار گرفته‌اند (همان:‌‌‌۲۸۹).

در بند ۶ اردیبهشت یشت، از چهار نوع طبیب نام برده شده که عبارتند از منتره‌پزشک (پزشکی که با کلام مقدس بیماران را درمان کند). کارد پزشک (جراح)، پزشک عمومی و گیاه‌پزشک. درمان‌بخش‌ترِ درمان‌بخشان کسی است که با کلام مقدس شفا دهد (همان: ۲۸۸).

در اردیبهشت یشت، بند ۷ـ۹، آمده است: «ای بیماری‌ها نابود شوید. ای مرگ نابود شو. ای آسیب‌رسانندگان نابود شوید. ای پتیارگان نابود شوید. آی آزاررسانندگان نابود شوید. ای تب نابود شو. ای پلیدترین تب نابود شو. ای مایه درد و رنج و بیماری نابود شو. ای ترومتی نابود شو. ای پَیری میتی نابود شو. ای بد نظر نابود شو. ای جهی‌کار نابود شو. ای باد طرف شمال، ای بادی که از سوی پلیدی‌ها می‌آیی نابود شو». این بندها تمامی نفرین‌هایی است که بر پلیدی‌ها نثار می‌شود که در نظر ایرانیان باستان نوعی تلقین و رسیدن به آرامش را تداعی می‌کرد (همان:۲۹۰).



وندیداد

در فصل ۱۰ وندیداد (دارمستتر، ۱۳۸۴: ۱۹۵) کاملاً به مانتره و کلام مانتره پرداخته شده است. در بند اول تا پنجم این فصل آمده است: زردشت از اهورامزدا می‌پرسد که چگونه می‌تواند با دروج ناسو۱ که از جسد مرده به زنده منتقل می‌شود مبارزه کند؟ اهورامزدا در پاسخ می‌گوید که آواز گات‌ها را با صدای بلند دو بار، سه بار، چهار بار بخواند. در ادامه از گات‌ها می‌پرسد که کدامند؛ و اهورامزدا در بند ۴ تمامی دعاهایی را که باید دو بار خوانده شود برمی‌شمرد. این دعاها بدین شرح‌اند: اهیه یسا ... اورانم (یسنه ۲۷ بند ۲). هومه تانم ... مهی (یسنا ۲۷ بند ۲) ـ اشا یه ات سره ... مهی (یسنا ۳۰ بند ۸) ـ یته تووی ... اهوره (یسنا ۳۹ بند ۴). هومم توه ... هودستم (یسنا ۴۱ بند ۳) ـ تووی استتراسکه ... اهوره (یسنا ۴۱ بند ۳) ـ اوشته اهمه ای ... مننهو (یسنا ۴۳ بند ۱) ـ اسپنته مینو ... اهوره (یسنا ۴۷ بند ۱) ـ و هوخشترم ... ورشنی (یسنا ۵۱ بند ۱) ـ وهیشته ایشتیش ... شیو تنه که (یسنا ۵۳ بند ۱) (دارمستتر، همان).

در بند ۵، در ادامه خواندن دعاهای اشاره شده، به ذکر دعایی دیگر می‌پردازد که: «من اهریمن را از این خانه، از این برزن، از این بخش و از این کشور بیرون می‌اندازم و حتی از تن مردی یا زنی که به جسد مرده آلوده شده بیرون می‌اندازم و از تن رئیس خانه، رئیس برزن، رئیس بخش، رئیس کشور و از تن همه مردم نیک بیرون می‌اندازم (دارمستتر، ۱۳۸۴: ۱۹۴ و ۱۹۵).

در بندهای ۷ به بعد از این فصل، اهورامزدا به ذکر دعاهایی که دو بار خوانده می‌شوند و به آن‌ها کلام بیشمروت و دعاهایی که سه بار خوانده می‌شوند و به آن‌ها کلام تریشمروت و در نهایت کلام کاتریشمروت دعایی که باید چهار بار خوانده اشاره می‌کند (همان، ۱۹۶ ـ ۱۹۸).

دعاهایی که باید سه بار خوانده شوند در وندیداد این‌گونه ذکر شده‌اند:

اشم وهو (یسنا ۲۷ بند ۴) ـ یه سه ویشتو ... پتی (یسنا ۳۳ بند ۱۱) ـ همخشتروتم ... وهیشته (یسنا ۲۴ بند ۳۵) وزوزه ش ... وهیو (یسنا ۵۳ بند ۹) (همان: ۱۹۴ ـ ۱۹۵).

و دعاهایی که باید چهار بار خوانده شوند شامل: یته اهووریه ... (یسنا ۲۷ بند ۱۳) ـ مزدا آتمویی ... دائو آهوم (یسنا ۳۶ بند ۱۵) ـ آاَاِریه مه ایشیو ... ـ مسه ته مزدا (یسنا ۵۴ بند ۱) (همان، ۱۹۷).

بیشترین مطلب این فصل وندیداد در بند ۲۰ موجود است؛ آنجا که زردشت از اهورامزدا می‌پرسد و دعا می‌کند: «یته اهو وریه ـ میل و اراده خداوند دستور خیر و نیکی است.

کمنه مزدا ـ کدام حمایت‌گر و پشتیبان [را] برای من عطا نمودی، ای مزدا در وقتی که مرد بد بخواهد مرا گرفتار دشمنی خود سازد؟

که ورترم جهه ـ کدام فیروزمند است که دین مزدا و ای اسفندارمذ، از کسی که مزاحمت ما را فراهم می‌دارد محافظت کن و دروج دیوآسا را تباه ساز (همان: ۱۹۹).

این بند به جهت دعای درخواست محافظت نوعی امنیت و به جهت نفرین دیوان مزاحم نوعی آرامش را القا می‌کند. این همان هدف درمان مانتره است که در میان مردم باستان از همه درمان‌ها برتر بوده است.



مانتره در دیدِ آریایی

آریایی‌ها تصور می‌کردند که در برخی واژه‌های گفتاری نیرویی نهفته است که خدایان را به همراهی می‌کشاند و انسان را توانا می‌سازد که بر دردها و آسیب‌ها پیروز شود. بنابراین مانتره ترفندی کارساز و نیرومند بود، ولی مدتی بعد کم‌کم به خرافات روی آوردند. مانتره می‌تواند برخی از افراد را که دارای توانایی ویژه هستند به هر کاری توانا ساخته و با سخن مانتره، مینوی ایریمن (ائیریه مه ایشیو) را از خود خشنود سازد (خدابخشی، ۱۳۷۶: ۸۰).



ابسرواسیون

در میان زردشتیان هنوز روش درمان با مانتره رواج دارد. این‌گونه درمان که به حقیقت باید آن را «درمان مذهبی» نامید بدین‌گونه اجرا می‌شود: بیمار را شست‌وشو داده صمغ‌ها و گیاهان ویژه، مانند صندل، کندر و عود را در مجمری روی آتش می‌‌ریزند و سراینده مانتره با گفتار زیر و بم با یک آهنگ ویژه موسیقیایی این تلقین و نیایش را برای بیمار می‌سراید. بیماران در پایان این مراسم یک نوع حالت شعف و امیدواری در خود حس می‌نمایند (همان: ۸۳).



روان‌درمانی در ایران باستان

روان‌درمانی بیماران از همان آغاز روزگار ساسانی در بیمارستان‌ها به شیوه‌های علمی انجام می‌گرفت. در بخش مجزایی از بیمارستان‌های ساسانی و به‌ویژه مرکز جندی‌شاپور، روان‌شناسان (منثره پزشکان) حضور و فعالیت داشتند تا بدان‌جا که در زمان شاپور دوم در جندی‌شاپور علاوه بر گیاه‌درمانی (پزشک داخلی) کارد ـ پزشکی (جراحی)، داروسازی و ...، مانتره‌پزشکی (روان‌پزشکی) نیز آموزش داده می‌شد (احمدزاده، ۱۳۷۸: ۸).

از این‌رو پزشکان جندی‌شاپور علاوه بر بیماری‌های جسمی از بیماری‌های روانی نیز آگاه بودند و به درستی بیماری‌های روانی و چگونگی درمان آن‌ها را می‌شناختند. در مراکز درمانی سرزمین ایران برای درمان بیماران از جمله بیماران روانی در کنار تمام تدابیر، اتاق موسیقی نیز در نظر گرفته شده بود که می‌توانست برای بیمارستان‌های سده‌های بعدی سرمشق باشد
به طوری که بعدها هنگامی که پزشکان جندی‌شاپور به دارالخلافه اسلامی نقل مکان نموده و اقدام به ساخت بیمارستان‌هایی در حوزه حکومت اسلامی نمودند. در بیمارستان بغداد که پزشکان ایرانی ریاست آن را بر عهده داشتند و از گردانندگان آن بودند نهرهایی جاری بود که صدای آب در آن‌ها باعث آرامش روانی بیماران می‌شد (الگود، ۱۳۶۹: ۱۱۴).

ایرانیان باستان بیماری را ناشی از یورش اندیشه پلید (انگره مینو = ترس، نفرت، رشک، اندوه) به ذهن بیمار می‌دانسته‌اند. انگره مینو نیروی اهریمنی جداکننده انسان از وحدت الهی است. اهریمن دائماً به سینه انسان‌ها راه می‌یافته و باعث به وجود آمدن افکار اهریمنی چون ترس و نومیدی و اندوه در دل می‌شده، این افکار به کمک بهمن و اندیشه نیک و سپنتامینو از دل برون می‌شدند. مزدیسنان با نیروی ذهن از ورود این همه ترس و ناامیدی بیماری‌زا به ناخودآگاه خویش جلوگیری می‌کردند.

مانتره‌پزشکان بر این باور بودند که هرگونه بیماری و اندوه از ورود این‌گونه گفتارهای اهریمنی به درون ذهن پدید می‌آید. آنان گفتارهای مقدس یا هرگونه گفتار مناسب را به بیمار یاد می‌دادند تا او به خود القا کند، بنابراین ناخودآگاه انسان این پیام‌ها را دریافت می‌کرد و این پیام‌ها به یک فرمان تبدیل می‌شد. این پزشکان به کمک نیروی ایمان و بالا بردن امید و اعتمادبه‌نفس و بیدار کردن و خالص کردن ذهن ناخودآگاه توانمند و شگفت‌انگیز، بیماران را درمان می‌کردند. افرادی که بر پایه ایمان به باورهای مذهبی از بزرگان دینی شفا می‌گرفتند، ناخودآگاه ذهن خفته شفابخش خود را بیدار کرده بودند. در این روش بسیاری از بیماری‌های لاعلاج درمان می‌شد.



مانتره از دید امروز

امروزه مانتره‌پزشکی از نظر علمی ثابت شده و روزبه‌روز گسترده می‌شود. این قرن عصر بیداری ذهن خفته و جادوگر انسان است. اندیشیدن منفی به یک پدیده، آن را در ذهن پرورش داده و آن را تبدیل به یک فرمان در ناخودآگاه می‌کند. اندیشیدن به بیماری، خود موجب بیماری می‌شود. اندیشیدن به هر چیز که انسان آن را نمی‌خواهد، آن چیز را پدید می‌آورد. احساس ناامنی، لکنت زبان، ناراحتی ستون مهره‌ها، گوارش، غش و ناراحتی اعصاب از احساس ترس پدید می‌آیند. احساس انواع خشم، نیز گوش‌درد، لارنژیت، گلودرد، سنگ کلیه، جوش، کورک، دمل، سوختگی، ناراحتی فک و کبد و گوارشی را پدید می‌آورد.

با ریشه‌یابی این رفتارها و القای جملاتی به ذهن ناخودآگاه، می‌توان این بیماری‌ها را درمان کرد. درمانگران، بسیاری از واژه‌های مناسب برای درمان را از کتاب‌های دینی همه ادیان بیرون می‌کشند. مانتره‌پزشکی نیز از چنین روشی در درمان بیماری‌ها بهره می‌گرفت. مانتره‌پزشکی درمان به کمک بهمن (نیک اندیشیدن) و تقویت ذهن ناخودآگاه است. ذهن ناخودآگاه فرمانبردار دستورهایی است که لحظه به لحظه به او داده می‌شود.



پی‌نوشت

۱. دروج ناسو را می‌توان همان میکروب دانست که از مرده به زنده و از بیمار به سالم منتقل می‌شود.



منابع

۱. احمدزاده، علی؛ پیشینه دانشگاه جندی‌شاپور، مجله علمی پزشکی، دوره ۷، شماره۱، بهار ۱۳۷۸.

۲. خدابخشی، سهراب؛ پزشکی در ایران باستان، فروهر، تهران: ۱۳۷۶.

۳. دارمستتر، جیمز؛ مجموعه قوانین زردشت (وندیداد اوستا)، ترجمه موسی جوان، تهران: دنیای کتاب، ۱۳۸۴.

۴. دوست‌خواه، جلیل؛ اوستا، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۷۱.

۵. دینکرد سوم، ترجمه فریدون فضیلت، ج ۲، تهران: بی‌جا، ۱۳۸۴.

۶. صبوری هلستانی، نرگس‌بانو؛ پزشکی به روایت کتاب سوم دینکرد، تهران: مرکز دایرئ‌المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۰.

۷. فدایی، فرید؛ فرهادی، یداله؛ درمان‌های روانی در ایران باستان، اولین همایش بین‌المللی نقش دین در بهداشت روان، فروردین، بی‌جا، ۱۳۸۰.

۸. الگود، سریل؛ تاریخ پزشکی ایران و سرزمین‌های خلافت شرقی، ترجمه باهر فرقانی، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۱.

۹. محرری، محمدرضا؛ نگرشی بر تاریخ روان‌پزشکی و تاریخچه روان‌پزشکی در ایران، مجله اندیشه و رفتار، ش ۲ و ۳، ۱۳۷۳.

۱۰. نجم‌آبادی، محمود؛ تاریخ طب ایران، ج ۱، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه، ۱۳۷۱.

۱۱. هی، لوئیز؛ شفای زندگی، ترجمه گیتی خوشدل، تهران: نشر پیکان، ۱۳۷۶.







در ایران، از روزگاران کهن محترم‌ترین درمانگران آن‌هایی بوده‌اند که بیماران را با کلام مقدس درمان می‌کردند و درواقع مروّج سلامت تن و مبشر پاکی روان بودند. به همین دلیل این گروه از پزشکان را در زبان اوستایی «منثره پزشک» می‌نامیدند



۲۲۹۲
کلیدواژه (keyword): ایران باستان،روان پزشکی در ایران باستان،روان پزشکی، ایران باستان،مانتره‌ درمانی،
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید