عکس رهبر جدید

با خود عهد بستم

  فایلهای مرتبط

 

 

امسال حدود سه ماه از شروع سال تحصیلی گذشته بود که متوجه شدم دو نفر از دانشآموزانم دیرآموز هستند. مدیر مدرسه را در جریان امر گذاشتم. ایشان گفتند این مشکل در پرونده تحصیلیشان قید شده است. خانوادههای دانشآموزانم را به مدرسه دعوت کردم و خواستم بیشتر از گذشته و جدیتر پیگیر وضعیت درسی فرزندانشان باشند.

یکی از این دو دانشآموز بیشتر در شناخت حروف مشکل داشت و در درسهایی مانند ریاضی، علوم و قرآن در سطح خوبی قرار داشت. به پدرش گفتم، دخترتان را به مرکز اختلال یادگیری معرفی میکنم تا در درسهایش پیشرفت کند. پدرش در جوابم گفت، به این کار احتیاجی نیست. خانم معلم! من نه وقت پیگیری این کارها را دارم و نه حوصله آن را. خودم هم قبول دارم که دخترم عقبمانده ذهنی است. با شنیدن این واژهها، ناخواسته اشک از چشمانم جاری شد و برای دختر کوچولو دلم سوخت. با خودم عهد بستم که همه تلاش و سعی خودم را به کار بگیرم تا پدرش از واژههایی که به کار برد پشیمان شود. مادرش را به مدرسه فراخواندم و از ایشان خواستم با کمک آرد و نمک، شکلهای حروف را در بیاورد و تمرینها را انجام بدهد. خودم هم از تجربههای همکاران دیگر استفاده کردم تا به او کمک کنم. حالا این دانشآموز جزو بهترینهای کلاس من است. از اینکه توانستهام قدمی هر چند کوچک برای پیشرفتش بردارم، خیلی خوشحالم. بماند که وقتی دستش را برای جواب دادن سؤال بالا میبرد، حس خوشایندِ مفید بودن دارم!

 

 

 

 

 

٭ معلم، مریوان، استان کردستان

 

۱۱۲۹
کلیدواژه (keyword): خاطره، دانش آموز دیرآموز،
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید