عکس رهبر جدید

حق هم جواری

  فایلهای مرتبط
حق هم جواری

 

 

در حدیث آمده [است] که هر که به خدای و روز قیامت ایمان دارد، گو همسایه خود را گرامی دارد. گرامی داشتن آن است که بدان مقدار که مقدور باشد، نفع بدو رساند و ضررخود و ضرر دیگران از او باز دارد و اگر درویش و بینوا بُوَد، پیوسته از احوال وی استفسار نماید.

آوردهاند که درویشی در همسایگی توانگری خانه داشت. روزی کودکی از خانه توانگر به خانه درویش آمد. دید که آن درویش با عیال و اطفال خود طعام میخورد. آن کودک زمانی ایستاد و میل طعام داشت. کسی او را مردمی نکرد. [به او اعتنا نکرد] و گریانگریان بازگشت و به خانه خود آمد. پدر و مادر از گریه او متألّم [ناراحت] شدند و سبب پرسیدند. گفت به خانه همسایه رفتم و ایشان طعام میخوردند و مرا ندادند.

پدرش فرمود [دستور داد] تا طعامهای گوناگون حاضر کردند. او چنانچه [چنانکه] طریقه کودکان بدخو باشد، میگریست و میگفت: مرا از آن طعام که در خانه همسایه میخوردند میباید داد. پدر درماند و به درِ خانه همسایه آمد و او را بیرون طلبید و گفت: ای درویش، چرا باید که از تو به ما رنجی رسد؟ درویش گفت: حاشا که از من رنجی به شما برسد!

توانگر گفت: «رنجی از این بدتر چه باشد که پسر من به خانه تو آید، تو با کسان خود طعام بخوری و او را ندهی تا گریهکنان بازگردد و حالا به هیچ چیز آرام نمیگیرد و طعام شما میطلبد.»

درویش زمانی سر در پیش افکند و [سپس] گفت: ای خواجه، در ضمن این [ماجرا] سرّی است؛ از من مپرس که پرده من دریده میشود:

ای که بر مرکب تازنده سواری، هشدار

که خرِ لاغرِ وامانده دراین آب و گِل است

آتش از خانه همسایه درویش مخواه

کانچه بر روزن او میگذرد، دودِ دل است

خواجه مبالغه [اَصرار] کرد که سرّ خود را بازگوی. گفت: بدان که آن طعام که میخوردیم بر ما حلال بود و بر پسر شما حرام؛ نخواستیم که طعام حرام بدو دهیم. خواجه گفت: سبحانالله! طعامی هست در شرع که بر یکی حلال باشد و بر دیگری حرام؟

درویش گفت: در قرآن نخواندهای که «فَمَن اضْطُرَّ فی مَخْمَصَئٍ ... [مائده/3]:

هر که درماند به بیچارگی و تنگدستی، مُردار بر او حلال است و بر آنکه درمانده نباشد، حرام؟

بدان که سه روز بود که عیال و اطفال من طعام نخورده بودند و به هیچ نوع چاره آن نتوانستم کرد.

امروز در فلان ویرانه درازگوشی مُرده دیدم. قدری گوشت از وی [آن] ببریدم و آوردم و طعامی پختیم و میخوردیم که کودک شما درآمد. صورت حال این بود که به سمع شما رسید.

تو را شب به عیش و طرب میرود

چه دانی که بر ما چه شب میرود

خواجه که این سخن بشنید، بسیار بگریست و گفت: واویلاه، اگر حضرت خداوند تعالی در روز قیامت با من عتاب کند که در همسایگی تو چنین صورتی بود و تو از حال همسایه بیخبر بودی، چه جواب دهم؟

پس، دست درویش بگرفت و به خانه آورد و از نقد و متاعی که داشت یک نیمه به وی داد. شبانه حضرت رسالت ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ را در واقعه [خواب] دید که او را میگویند: ای خواجه، بدان شفقت که با همسایه کردی گناهانت آمرزیده شد و در مال تو برکت پدید آمد و فردا در بهشت همنشین من خواهی بود.

دستگیری گر کنی همسایه درویش را

با پیمبر در جنان همسایه بینی خویش را

(صفحه 152 کتاب اخلاق محسنی، تألیف ملاحسین کاشفی سبزواری، متوفا به سال وفات 910 هجری).

۱۰۴۲
کلیدواژه (keyword): حق هم جواری
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید