عکس رهبر جدید

قرآن را با هدف آموزش کلمه به کلمه ترجمه کرده ام

قرآن را با هدف آموزش کلمه به کلمه ترجمه کرده ام
گفت و گوی فصلنامه رشد آموزش قرآن و معارف اسلامی با حجت الاسلام دکتر علی شیروانی هرندی

 

اشاره

معروف است که با ترجمه آیتالله مهدی الهی قمشهای از قرآن کریم براساس زبان فارسی معیار، برگردان کلام خدا به زبان فارسی وارد مرحلهای تازه شد. به همین دلیل کار وی را نقطه عطفی در ترجمه قرآن کریم دانستهاند. ترجمه مرحوم الهی قمشهای (1318 هـ . ق ـ 1352 هـ . ش) که در حقیقت ترجمه تفسیری است، راهی را گشود که مترجمان دیگر آن را دنبال کردند. این شیوه ترجمه، به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بسیار مورد توجه قرار گرفت و ترجمه کلمه به کلمه (تحت اللفظ) را ـ البته نه بهطور کامل ـ به حاشیه برد.

«سازمان دارالقرآن الکریم» در کتاب «گذری بر 30 سال تلاش جهادی در حوزه نظارت بر چاپ و نشر قرآن کریم» ، چاپ سال 1394، نام هفت مترجم را آورده است که قرآن کریم را کلمه به کلمه یا تحتاللفظی به فارسی در آوردهاند:

محمود اشرفی تبریزی (م. 1313/ ف. 1372)

عبدالله خاموشهروی (م. 1334/ ـ )

مهدی محمودیان (م. 1342/ ـ)

عباس مصباحزاده (م. 1311/ ـ)

محمدکاظم معزی(م. 1298/ف. 1348)

محمود یاسری (م. 1306/ ـ)

غلامرضا یاسیپور(م. 1322/ ـ)

و البته این اواخر ترجمه شیخالهند که آقای محمدعلی کوشا آن را به فارسی برگردانده است.

 

 

مقدمه

در حالی که طی همین مدت، حدود 50 ترجمه فارسی از قرآن به صورت «جمله به جمله» و با معیار قرار دادن دستور زبان فارسی چاپ و منتشر شده است.

تا اینکه در بهار سال 1397،«انتشارات دارالعلم» چاپ اول ترجمه کلمه به کلمه (تحتاللفظ) از علی شیروانی هرندی را روانه بازار کرد. این قرآن که براساس خط مشهور به کم علامت در 604 صفحه تدوین شده، در هر صفحه 15 سطر از آیات قرآن را آورده است. هر صفحه از آغاز یک آیه شروع و به پایان آیه ختم میشود.

شیروانی متولد سال 1341 در تهران است. تحصیلکرده حوزه علمیه و دانشگاه تا دوره دکتری است. وی آثار متعددی در زمینه درسهای حوزوی تألیف و آثاری نیز به فارسی ترجمه کرده است. شیروانی هرندی در حوزه پژوهشگری فعال است.

«نهجالبلاغه»، «صحیفه سجادیه» و «نهجالفصاحه» را نیز به فارسی در آورده است.

با توجه به روش ترجمه «کلمه به کلمه» قرآن کریم که میتواند برای آموزش و یادگیری معادلهای فارسی واژههای قرآنی و راه بردن به مفهوم کلام وحی کمککننده باشد، بر آن شدیم که با آقای شیروانی با هدف معرفی ترجمه وی گفتوگو کنیم. این گفتوگو در قم در «پژوهشگاه حوزه و دانشگاه» انجام شد. انشاءالله مورد توجه مخاطبان مجله رشد آموزش قرآن و معارف اسلامی قرار بگیرد.

 

خوشحالیم که خدمت یکی از مترجمان قرآن کریم رسیدهایم. برای آشنایی خودمان و دبیران قرآن و معارف اسلامی که مخاطبان اصلی مجله رشد هستند، نکاتی را که لازم میدانید درباره خودتان بفرمایید.

بسماللهالرحمنالرحیم. بنده هم خیلی خوشحالم که در خدمت دوستانی هستم که مجله مفید «رشد آموزش قرآن و معارف اسلامی» را آماده و منتشر میکنند. حرف زدن درباره خودم آسان نیست.

بنده هم طلبهای بیش نیستم. از زمانی که در مدرسه در دوره راهنمایی بودم. به علوم و معارف حوزوی علاقهمند شدم و در کنار درس مدرسه، مقدمات علوم حوزوی را بهصورت خودجوش میخواندم.

پس از گرفتن دیپلم، بهصورت رسمی طلبه شدم. اما تا آن زمان چهار پایه درسهای حوزوی را کامل خوانده بودم. بههمین دلیل در امتحان ورودی حوزه علمیه با وضعیت خوب قبول شدم و دوره پنجم درسهای حوزه را آغاز کردم.

 بهدلیل علاقه وافرم، در دوره راهنمایی چند جزء قرآن کریم را حفظ کرده بودم. لذا زمینه انس با قرآن کریم در دوره نوجوانی با من بود. حتی متن عربی «تفسیرالمیزان» و «تفسیر صافی» را داشتم.

وقتی برای ادامه تحصیل از تهران به قم آمدم، همزمان تحصیل دانشگاهی را دنبال کردم و در سال 1372 از «دانشگاه تربیت مدرس» تهران فارغالتحصیل شدم.

36 سالی میشود که در قم سکونت دارم.تاکنون فقط اشتغال علمی داشتهام؛ بهصورت تحصیل یا تدریس یا تألیف یا ترجمه متون علمی یا دینی.

از جمله ترجمه نهجالبلاغه، ترجمه صحیفه سجادیه و آخرین آنها ترجمه تحتاللفظی قرآن کریم است. شکر خدا، از آثار نوشتاری و بهویژه ترجمههای بنده استقبال خوبی کردهاند که در صدر آنها، ترجمه نهجالبلاغه است که در شمارگان وسیعی (100 هزار نسخه) توسط ناشران متفاوت چاپ و توزیع شده است.

 

اصالت شما از شیروان است؟

خیر! در سال 1341 در تهران متولد شدم و اسم کاملم، علی شیروانی هرندی است. ولی والدینم اهل هرند اصفهاناند.

 

فرمودید که از دوره نوجوانی با قرآن انس پیدا کردید. برای ترجمه قرآن کریم تجربه قبلی هم داشتید؟

در دوره راهنمایی و در دبیرستان، ضمن علاقه و انس با قرآن و مفاهیم آن، به تفاسیر هم مراجعه میکردم؛ به ویژه علاقه خاصی به ترجمه آن داشتم. زیرا فهمیده بودم که ترجمهای خوب از قرآن بسیار اهمیت دارد و برای مخاطب، یک ترجمه خوب چقدر تأثیر مفید در فهم فحوای کلام خداوند تبارک و تعالی دارد. گاهی یک ترجمه خوب از یک آیه، عصاره چند صفحه از تفسیر است. البته ترجمه دقیق، رسا و قابل اعتماد کار بسیار دشواری است. بزرگانی از مرحوم آقای مطهری نقل میکردند که ایشان فرمودند: زمانی تصمیم به ترجمه قرآن کریم گرفتم و  کار را شروع کردم، ولی ادامه ندادم. زیرا به این نتیجه رسیدم که ابتدا باید یک دوره قرآن را تفسیر کنم و بعد به ترجمه بپردازم.

 

ترجمه قرآن كریم آیا سخت است؟

ترجمه قرآن کاری سهل و ممتنع است، زیرا ترجمه دقیق و قابل اعتماد باید بر اجتهاد در فهم معانی آیات قرآن کریم مبتنی باشد. به همین دلیل، علیرغم ترجمههای خوبی که افراد کردهاند، نمیتوانیم بگوییم فلان ترجمه صد در صد کامل است و به ترجمه جدید نیازی نیست. راه همچنان برای ترجمههای جدید باز است.

 

آیا سابقه ترجمه سورههای قرآن را بهصورت جداگانه داشتهاید؟

ترجمهها تاکنون با اهداف متفاوت انجام شدهاند. بنده از قدیم همواره دغدغه یک کار قرآنی را داشتم. کتابی با عنوان «تفسیر سوره انفال» را منتشر کردم. همچنین از سالها پیش تفسیر قرآن را تدریس میکردم. ضمن اینکه قبل از این کارها، در درسهای تفسیر استادان، بهویژه در کلاس تفسیر حضرت آیتالله جوادی آملی، شرکت میکردم.

زمانی تصمیم گرفتم تفسیری دو جلدی از قرآن کریم آماده کنم. تفسیر دو جزء قرآن کریم را هم نوشتم، ولی آنچه نوشته بودم مرا راضی نکرد. لذا از این کار منصرف شدم. اما همچنان ترجمههای قرآن کریم، مثل ترجمه مرحوم فولادوند، یا آقای مجتبوی و دیگران را رصد میکردم، ضمن اینکه نقدهای این حوزه را هم میخواندم.

با این حال احساس میکردم، اگر بخواهم کاری بهصورت متداول در چهار دهه اخیر ـ ترجمه معنایی مفهومی ـ انجام بدهم که همه در یک قالباند، به آنچه میخواستم، نرسیدهام. زیرا بنده علاقهمند به ترجمه «تحتاللفظ» بودم که این ترجمهها نبودند. اگر هم میخواستم به روال متداول قرآن را ترجمه کنم، ممکن بود مزیت چشمگیری نسبت به کار دیگران نداشته باشد. لذا تصمیم گرفتم، کار تازهای در قالب و چارچوب برگردان «تحتاللفظی» انجام دهم. با دوستان هم که مشورت کردم، این کار را اقدام خوبی ارزیابی کردند که با استقبال مواجه خواهد شد.

 

فکر میکنید کارتان جدید است؟

میگفتند این کار به نیاز اجتماعی هم پاسخ میدهد.

خودم فکر میکنم، ترجمه بنده کار تازه و مفیدی است. و به نیاز علاقهمندان هم پاسخ میگوید.

 

از آغاز تا پایان این کار چقدر زمان برد؟

این کار عقبهای دارد که به بیش از 20 سال پیش برمیگردد و آن هم فراهم شدن پیشنیازهای علمی و مهارتی است. ولی کار ترجمه را از دو سال قبل شروع کردم.

 

هنگام پیشرفت کار مشورت هم میکردید یا ویراستار هم داشتید؟

مشورت و همفکری زیاد میکردم. حتی میدادم افرادی بخش ترجمه شده را بخوانند، ولی به عللی «جرئت سپردن کار به دست ویراستار را نداشتم». زیرا دوستانی که تجربه کار قرآنی داشتند، وقتی کار را به ویراستار داده بودند، نتیجه برایشان راضیکننده نبود. به هر حال بنده تجربه نگارش و ویرایش داشتم.

لذا مسئولیت تام و تمام این ترجمه از قرآن کریم با خود بنده است.

 

با توجه به زمان کم انتشار آن (زمان این گفتوگو)، آیا بازخوردی هم از جامعه داشتهاید؟

هنوز زمان بازخورد تفصیلی نرسیده است. ولی کسانی که دیدهاند، خیلی پسندیدهاند. به این دلیل که جای این نوع ترجمه را خالی میدیدند. به هر حال منتظر دریافت پیشنهادهای خوبیم تا با بازنگری عیوب کار را برطرف کنیم و به تعبیری عیوب را کمتر کنیم.

 

زمانی که مرحوم الهی قمشهای صورت جدید ترجمه قرآن کریم را باب و ترجمه کلامالله را از چارچوب تحتاللفظ و واژه به واژه وارد مرحله جدیدی کرد، از این کار استقبال شد.

بهویژه، از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون ترجمههای زیادی در همین قالب صورت گرفتهاند و مراحل تکاملی را میگذرانند. از طرف دیگر، ترجمههای تحتاللفظی کمتر از تعداد انگشتان یک دست به بازار کتاب آمدهاند. این نوع ترجمه گویی به تاریخ پیوسته و به جای آن، ترجمه همراه با حاشیهنویسی بهصورت معنیکردن لغتها و واژههای قرآنی یا آوردن توضیح باب شده است که محسنات خود را دارد.

اما پرسش ما برای روشنگری در مورد روش شما این است که جنابعالی تمام کلمات آیات قرآنی (اعم از اسم، فعل، حرف) را ترجمه کردهاید، گرچه در صفحات پایانی توضیحهایی دادهاید، ولی به نظر میرسد توضیحها پاسخگوی این پرسش ما نیست. بفرمایید که ترجمه تحتاللفظی شما چقدر و تا کجا تحتاللفظی است؟

تلاش ما این بوده است که معنای فارسی واژه را منتقل کنیم و واژهای را از دست ندهیم؛ البته تا حدی که زبان فارسی ظرفیت این انتقال را دارد. اگر بخواهیم واژه به واژه، صد در صد مقید باشیم، ترجمه ارزش خود را در نهایت از دست میدهد. بنده میتوانم نمونههایی را اینجا بخوانم.

برای مثال، ترجمه واژه به واژه «و ما کانوا یومنوا» میشود: «و نه بودند، ایمان میآورند.» اما این ترکیب ماضی استمراری است؛ یعنی «و ایمان نمیآوردند». لذا اینجا واحد ترجمه را یک کلمه نگرفتم، بلکه سه کلمه گرفتم؛ یعنی ترکیب آن را در فارسی لحاظ کردم. یا نمونههای بسیار دیگر.

ضعف عمده برخی از ترجمههای تحتاللفظی که سبب بیمهری به آنها شده است. تقید بیش از حد به واژهها بود و به این علت، ترجمه را برای فارسیزبانها نامفهوم میکرد. لذا در این کار آمدم تا حدی به نفع تفهیم و روشن بودن ترجمه، از آن قید و بندها عدول کردم.

علاوه بر این مورد، در جاهایی با آوردن کلمات اضافی در قلاب، به روشنتر شدن ترجمه کمک کردم. با خواندن دو سه صفحه از این ترجمه، روش کار تا حدی خود را نشان میدهد. اجازه بدهید بخوانم. آیه 135 سوره بقره: «و قالوا کونوا هوداً او نصری تهتدوا قل بل ملئ ابراهیم حنیفا و ما کان من المشرکین» اینگونه ترجمه شد: « وگفتند باشید یهودی یا مسیحی تا هدایت یابید.»

و ادامه آن: «قل بل ملئ ابراهیم حنیفا و ما کان من المشرکین» را اگر میخواستیم واژه به واژه ترجمه کنیم، میشد: «بگو بلکه آیین ابراهیم حقگرا.»

اما در ترجمه [پیروی میکنیم] را که محذوف است، در قلاب آوردیم: «بگو» بلکه [پیروی میکنیم] آیین ابراهیم را که حقگرا بود.

«و ما کان من المشرکین: و نبود از مشرکان.»

 

لطفاً آیه 93 همین سوره را از «... و اُشربوا ...» بخوانید.

«... و اشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم قل بئسما یأمرکم به ایمانکم ان کنتم مؤمنین» که ترجمه شد: «سیراب شدند در دلهایشان [از مهر] گوساله.» ملاحظه میکنید که با آوردن [ازمهر] در حالیکه تحتاللفظ است، مفهوم را هم میرساند. یعنی مهر و محبت به گوساله دلهای آنان را پر کرده بود. خواننده «اُشربوا» را میفهمد که «سیراب شدن» است. «عجل» هم یعنی گوساله و بدین ترتیب معنا را هم میفهمد.

 در ترجمههای متداول به این راحتی معادل فارسی کلمه منتقل نمیشود. ولی با این ترجمه، چند بار با کلمه به کلمه خواندن قرآن، خواننده عادت میکند. مثل اینکه دارد متن فارسی را میخواند.

در مؤخره ترجمه هم نوشتم: «این ترجمه خواننده را با معنای واژههای قرآن کریم آشنا میکند و زمینه را برای درک مفاهیم آن فراهم میسازد. بهگونهای که خواننده پس از مدتی مطالعه و تمرین، به جایی میرسد که هنگام خواندن یا شنیدن آیات قرآن، مضمون آن را واژه به واژه در مییابد، آموزههای آن را به زبان اصلی فهم میکند و حلاوت کلام الهی را بیشتر از پیش میچشد. چنانکه گویی نثری زیبا و دلنشین را البته با بلاغتی اعجازآمیز و فوق توان بشر به زبان فارسی میخواند. در این هنگام است که حالتی شورانگیز، دلنشین و وصفناپذیر به او دست میدهد، چرا که مستقیم و بدون واسطه با مفاهیم قرآن ارتباط برقرار میکند.»

 

در آیه 64 سوره مائده: «و قالت الیهود یدالله مغلوله» برای «یدالله» چه معادلی از فارسی آوردهاید؟ آیا «دست خدا» معنی کردهاید؟

ما در فارسی میگوییم: « دست فلانی بسته است» و چنین ترجمه کردم: «و گفتند یهود: دست خدا بسته است.» این ترجمه در زبان فارسی معنای مورد نظر را میرساند؛ یعنی «دست قدرت خدا».

 

آیا بهتر نبود در متن ترجمه هم «ید» را قدرت معنی میکردید؟

نه! آن دیگر تفسیر میشد. در فارسی هم میگویند «فلانی دستش بسته است»

و مثلاً میگویند: «تو که دستت باز است.» لذا تعبیر عرفی است و به اضافه کردن «قدرت» نیاز ندارد. آنوقت مبهم میشود.

میخواستم در مؤخره بیاورم که غرض از این نوع ترجمه، کمرنگ کردن حضور مترجم در متن ترجمه است تا خواننده ترجمه مثل عربزبانها از خواندن لذت ببرد. در ترجمههای غیر از این روش، مترجم خود را واسطه بین متن اصلی و ترجمه با خواننده قرار میدهد، زیرا عناصر تفسیر را وارد ترجمه میکند. این کار یک مزیت و یک عیب دارد: مزیتش این است که خواننده احساس میکند، معنای آیه روشنتر شده است. عیبش این است که ظرفیت توسعه تفسیری قرآن را محدود میکند.

یعنی «یدالله مغلوله» را شما ممکن است بگویید: «دست قدرت»، دیگری بگوید: «دست جود»، یا دیگری بگوید: «دست رحمت». اگر آیات قرآن به همان حالت بکر خودشان باقی بمانند، دارای ظرفیتی هستند که تفسیر، آن ظرفیت را محدود میکند.

در موارد زیادی داریم که یک آیه در معنا، سه تا چهار احتمال دارد. به راحتی هم هر تفسیری مرجّح بیّن نسبت به دیگری ندارد. اگر شما یکی را انتخاب بکنید، تفاسیر دیگر را از حوزه معنایی آیه خارج کردهاید. اگر همان قالب اصلی آیه را حفظ کنید و بیش از صورت اولی آیه چیزی را نیاورید، مفیدتر است.

ما بنا نداشتیم موارد تفسیری را وارد کنیم. مواردی مثل «[از مهر] گوساله»، از موارد روشن است.

 

در قرآن تعدادی واژه داریم که در ترجمه هیچ نیازی به برگرداندن آنها به واژههای فارسی وجود ندارد. اگر همان کلمه عربی را در ترجمه بیاوریم، خواننده و مخاطب خیلی راحت میفهمد؛ مثل واژه «غیب».

با نکته شما کاملاً آشنایی دارم. آقای مجتبوی در ترجمهشان اصرار داشتند که برای هر کلمه معادل فارسی بیاورند. برای مثال، «ایمان آوردن» را بگویند: «گرویدن»، یا «شرک» را بگویند: «انباز قرار دادن» و موارد دیگر. این کار سبب شده است که ترجمه فارسی آن «سخت خوان» شود. بنده موافقم که نباید افراط شود و تعدادی از واژههای عربی نزد فارسی زبانان، روشنتر از معادل فارسی است.

لذا برای نمونه «یومنون» را همان «ایمان آوردن» معنا کردهام.

ولی فکر میکنم در حد متعادلی، در ترجمهای که تحتاللفظی است و هدف آموزشی دارد، تکرار زیاد حتی همان واژههای عربی جا افتاده، ترجمه را از هدف آموزشی دور میکند. چون به خواننده چیز تازهای یاد نمیدهد. به فرض «عملوا الصالحات» را برگردانیم به «کردن کارهای صالح» جالب نیست. ولی اگر به جای آن «کارهای شایسته» بیاوریم، معادل دومی به فهم فارسی زبان بسیار نزدیکتر است. ممکن است کسی از شما بپرسد: «عمل صالح یعنی چی؟» اما نمیپرسد: «کار شایسته چه کاری است؟»

یا بپرسد: «در ایمان به غیب، غیب یعنی چی؟» و شما جواب بدهید: یعنی «چیزی که ناپیداست.»

یا «پنهان است». ولی کسی نمیپرسد: «پنهان یعنی چی؟»

ببینید! بنده روی «امر به معروف» و «نهی از منکر» برای یافتن معادل فارسی خیلی فکر کردم تا برای اولی «کار پسندیده» را گذاشتم. کسی نمیپرسد: «کار پسندیده» چیست؟

لذا در مجموع دقت داشتم که مناسبترین واژه را انتخاب بکنم.

 

هنوز میخواهیم بیشتر با شیوه کار ترجمه لفظ به لفظ یا واژه به واژه شما آشنا بشویم، لذا این پرسش را با جنابعالی در میان میگذاریم: شما کلمات و فعلهای ترکیبی را جدا از هم ترجمه نکردهاید. اگر قرار باشد واژه به واژه باشد و هدف آموزشی دارید، آیا نباید اینها را یکجا برگردانید؟ آیا با هدف آموزشی شما میخواند؟ مانند: «کانوا یعملون» (بقره/ 141).

ترجمه کردهام «میکردند» یعنی «می» پیشوند ماضی استمراری و «کانوا» پیشوند «یعملون» است. لذا ترجمه «بودند، میکردند» غلط است. یک حالت این است که شما بگویید: «کانوا» یعنی «بودند»، «یعملون» یعنی «میکنند»، ولی «کانوا یعملون» یعنی «میکردند».

 

چرا در پایان قرآن روش کار خود را بهصورت مختصر توضیح دادهاید کامل نیاوردهاید؟

من قبول دارم. موخره مفصلتر از متنی است که اکنون در قرآن آوردهام، ولی محدودیتهای چاپی تا حدی دست ما را بست و ناچار کوتاهش کردم. ابتدا نوشته بودم که دفترچه راهنمای این ترجمه را همراه میکنیم، ولی باز هم نشد. واقعاً کسی که بخواهد با هدف آموزشی، ترجمه قرآن را دقیق مطالعه کند به یک دفترچه آموزشی نیاز دارد. من این اشکال شما را وارد میدانم و میپذیرم که باید توضیح دقیقتری درباره روش کارم میدادم. امیدوارم که بتوانم این کار را بکنم. با این حال، نبود آن توضیح اخلالی در کار استفاده از این ترجمه ایجاد نمیکند.

 

شما در «بسماللهالرحمنالرحیم» رحمان را «بخشنده» ترجمه کردهاید و در جای دیگر، مثل آیه 18 سوره مریم این کار را نکردهاید: «قالت انی اعوذ بالرحمن منک ...» چرا؟ به دلیل اسم بودن؟

در بسمالله صفت است و در سوره «الرحمن» مفسران میگویند «علم» است و لذا گفتیم «رحمن».

 

در «اقام الصلوة»، «اقام» را چه معنی کردهاید؟

«بر پا دارید».

 

به معنای «خواندن» نمیشود؟

مفسران تأکید کردهاند که «اقام» چیزی اضافه بر «به جا آوردن» است. «صلوا» یعنی «نماز بخوانید»، ولی «اقیموالصلوة» غیر از «صلوا» است. این جور که شما میفرمایید، «اقیموا الصلوة» یعنی «صلوا». یا «اقیمواالدین» یعنی «دین را برپا دارید».

 

چنان که معروف است، ما یک «راه راست» داریم و در سوره حمد همینطور ترجمه کردهاید. ولی برای مثال، در آیه سوره بقره و در آیه 101 سوره آل عمران،«الیصراط مستقیم» را «به راهی راست» ترجمه کردهاید که گویی «راه مستقیم» دیگری هم داریم.

«الی صراط مستقیم» نکره است.

 

وقتی یک «راه مستقیم» باشد، دیگر نکره نداریم. چند تا ترجمه را  دیدم. همه «راه راست» یا «راه مستقیم» ترجمه کردهاند.

به آن ترجمه کار نداشته باشید. اینکه میگویید تفسیر است. «صراط مستقیم» در عربی یعنی «راه راست» و اینکه یک «راه راست» داشته باشیم یا چند «راه راست»، تفسیر است. شما در خارج از حوزه این واژه، دارید ار معلومات دیگری کمک میگیرید برای ترجمه که مربوط به مرحله بعد میشود.

 

شما «قالوا لمنک من المصلین» (مدثر/43) را اینطور ترجمه کردهاید: «گویند نبودیم از نمازگزاران». علامه طباطبایی میگوید که «مصلین» اینجا به معنای «نمازگزاران» نیست. میگوید، به این علت که این آیات در مکه نازل شدهاند به معنای پرستش عمومی خداوند است.

نماز مثل صلوة یک معنای عام دارد که بعداً انصراف در یک مصداق خاص پیدا کرد و این سرنوشت مشترک واژههای نماز و صلوئ است. لذا وقتی بگویید «نمازگزار» فرد میگوید در قالب خاص نماز ما نبود. این کتاب را که در دست من میبینید، ترجمه قرآن براساس «تفسیر المیزان» است که کار تدوین آن را آقای محمدرضا صفوی انجام داد و کار بسیار خوبی است. وی در ترجمه این آیه آورده است: «در پاسخ میگویند: ما از نمازگزاران نبودیم.» یعنی مصلّین را نمازگزاران ترجمه کرده است.

 

آیا راه بهتری وجود دارد که هر دو فایده حاصل شود. یعنی وفاداری به متن و روانی ترجمه ؟

راه بهتری نیست! این دو تا کار متمم هم هستند. شما ترجمهای مثل ترجمه آقای حداد عادل یا آقای فولادوند یا استادولی را میخوانید و مضمون کلی آیه را از این ترجمهها در مییابید، ولی استفاده از ترجمه لغت به لغت را باید از ترجمهای مثل ترجمه بنده بکنید. بهراحتی میتوانید معادل فارسی هر کلمه عربی را زیر آن بیابید. در متون آموزشی حوزوی، استاد به همین روش ترجمه میکند تا فرد عربی را یاد بگیرد.

 

کاری که آقای ابوالفضل بهرامپور کرده است یا کاری که مرحوم محدث و همکارانش کردهاند، کار خیلی خوبی است.

بله، کارهای بسیار خوبی هستند. از کار آقای بهرامپور استفاده هم کردم. اما کار من با کار آقای بهرامپور فرق دارد، زیرا ایشان واژه را از سیاق جدا کرده است. واژه را در سیاق نیاورده است. این نکته را به خود ایشان هم گفتم. ولی اینجا واژه در سیاق معنی شده است.

 

ما در صحبتی با ایشان، این نکته را یادآوری کردیم. ولی روش خوبی است که میتواند کامل شود.

کسی که قرآن را با ترجمه بنده مطالعه میکند، معنی فارسی هر واژه پیش چشم اوست، ولی این مزیت را کار آقای بهرامپور ندارد. ضمن اینکه در ترجمه واژه به واژه، خواننده ترکیب عمومی را کمکم میفهمد که چطور کلمات کنار هم قرار گرفتهاند و مضمون را ساختهاند. لذا سودمندی که این روش ترجمه دارد، در حاشیهنویسی نمیتوان پیدا کرد.

 

شما آیاتی را که تشبیه و استعاره دارند، چطور ترجمه کردهاید. مثلاً در آیه 4 سوره مریم: «واشتعلالرأس شیبا» که از زبان زکریا (ع) است که از پیری خود میگوید.

برخی از مترجمان گفتهاند برف پیری بر سرم نشسته است. من ترجمه کردهام: «و سفید شده است[موی] سر از پیری.»

 

«واشتعل» چی؟

یعنی سفید شد!

 

اینکه نمیشود. زیرا بهصورت مستقیم سفید شدن مو را نمیرساند.

اینجا خداوند از استعاره تشبیهی استفاده کرده است. «اشتعل» معنای سفید شدن فیالبداهه را ندارد، بلکه از طریق این نوع استعاره دارد نهایت پیری را در شعلهور شدن در سر نشان میدهد. در ترجمه آقای سیدمحمدرضا صفویآمده است. «و پیری در سرم شعلهگونه برافروخته و فراگیر شده است.»

 

متن عربی را کم علامت کردهاید که برای ما در آموزشوپرورش خوب است. زیرا رسمالخط کتابهای درسی قرآن کمعلامت است.

 ولی خوب است که قرآن را با خط عثمانطه و با علائم کامل هم چاپ کنید.

با این تبصره که مجلس شورای اسلامی مادهای قانونی مصوب کرده است که چاپ قرآن با خطوط فارسی، از جمله قرآن با خط نیریزی، مورد توجه جدی قرار بگیرد.

این چاپ در هر صفحه 15 سطر دارد. میخواهیم 13 سطری هم چاپ کنیم تا فاصله بین سطرها بیشتر شود.

 

نظر شما درباره ترجمه آقای معزی و محمدعلی کوشا چیست؟

کار آقای معزی با کار بنده خیلی تفاوت دارند. اول اینکه 40 سال فاصله بین دو ترجمه وجود دارد. ولی ترجمه آقای محمدعلی کوشا که در حقیقت ویرایش شده و بازترجمه کار شیخالهند (محمود حسن، از مجاهدان معروف مبارزه با استعمار انگلیس در هند) است، کار بسیار خوبی است و از طرف اهل سنت، استقبال خیلی خوبی هم از آن شده است. این ترجمه مشوق ما هم بود. در مؤخره اسم ایشان را آوردهام، زیرا خیلی از این ترجمه بهره گرفتهام.

 

بعضی از مترجمین میگویند قرآن را برای افراد  با حداقل دیپلم به بالا ترجمه کردهاند. شما در این زمینه اقشار خاصی را در نظر داشتهاید؟

در کار بنده مخاطب دیپلم ملاک نیست. مهم مقدار آشنایی با ادبیات عرب است. یعنی کسی که در حد مقدماتی با صرف و نحو ادبیات عرب آشنا باشد، میتواند با استفاده از این ترجمه، مفاهیم آیات را بهتر درک کند. در ترجمه این هدف را لحاظ کردهام. زیرا این ترجمه کمکی است برای فهم متن عربی قرآن. بدون دانستن حداقل عربی، نمیتواند از ترجمه بنده بهره ببرد. به عبارت بهتر، اگر این مقدار با صرف و نحو عربی آشنا نباشد، خیلی کمتر میتواند فایده بگیرد.

 

خب! بهنظر شما یک نفر با خواندن این ترجمه تحتاللفظی، پیام آیه یا عبارت را میگیرد؟

نمیتوانم بگویم صد درصد، زیرا مخاطب هر چه بیشتر با تفسیر و ترجمههای بازتر سر و کار داشته باشد، آیات را بهتر میفهمد. ولی در حد خودش این ترجمه، قدم خوبی برای درک پیام آیات و عبارات است.

 

روانترین و بهترین ترجمهای که بنده تاکنون دیدهام، ترجمه آقای کریم زمانی است.

ترجمهاش را دیدهام. در قطع بزرگ (رحلی) چاپ شده است.

 

در قطع کوچکتر هم چاپ شده است. ترجمه آقای زمانی همراه با توضیحات است. البته دقت آقای فولادوند هم خیلی خوب است، ولی ترجمه زمانی خیلی روان است.

ترجمههای جدید، تقریباً همه حدی از روانی را دارند، ولی اینکه بتوانیم بگوییم یکی نسبت به دیگری تفاوت فاحشی دارد، خیلی راحت نیست.

 

به نظرم ترجمه زمانی این تفاوت را دارد.

من ترجمه آقای حداد عادل را از نظر روانی بر ترجمههایی مثل ترجمه فولادوند ترجیح میدهم.

 

ترجمه بهبودی را دیدهاید؟

بله، ترجمه تفسیری است.

 

بنده میخواهم نتیجه دیگری هم بگیرم؛ اینکه شما همهجا ترجمه لفظ به لفظ نکردهاید. گاهی مفهوم متن عربی را با سیاق دستور زبان فارسی منطبق کردهاید. یعنی گاهی فراتر از ترجمه لفظ به لفظ است.

در مؤخره گفتهام که ترجمههای لفظ به لفظ طیفی را میسازند، همانطور که ترجمههای مفهومی هم طیفی را در برمیگیرند. ترجمههای لفظ به لفظ گاهی از ترجمه مفهومی خیلی فاصله میگیرند و گاهی خیلی مقید به ترجمه واژه به واژهاند. یعنی ترجمه مراتب دارد.

ترجمه بنده در مرز بین ترجمه مفهومی و ترجمه تحتاللفظ قرار میگیرد. لذا شاید کسانی بگویند: ترجمه مفهومی نزدیک به تحتاللفظی است. یا از طرفی میتوانیم بگوییم: ترجمه تحتاللفظی نزدیک به ترجمه مفهومی است.

در نهایت سعی شده است که برای خوانندگان قابل فهم باشد.

 

 

اگر دبیران دینی و قرآن بخواهند دانشآموزان را با ترجمه قرآن شما آشنا کنند، باید چه کار کنند؟

به نظرم باید متن آیه را روی تابلو بنویسند و معنای هر واژه را به همین روش ترجمه ما بیان کنند. درباره مضمون کلی آیه هم توضیح بدهند و بعد به نکات تفسیری بپردازند.

 

برای اینکه مردم بیشتر از حالحاضر قرآن بخوانند و آنانی که قرآن میخوانند، سراغ ترجمه و فهم آیات بروند، چه کار باید کرد؟

درباره ترویج قرآن کریم باید جداگانه صحبت کرد. باید به بررسی مسائل و معضلات بپردازیم و ببینیم با چه شیوههایی میتوان شیرینی آیات را منتقل کرد و تأثیر سازنده کلام الهی را در زندگی نشان داد. اگر مردم حس کنند، قرآن میتواند زندگی آنان را بهتر کند، اقبال نشان میدهند. این کار پس با انتخاب آیات متناسب با سن و وضعیت و حال افراد امکانپذیر است. البته کسانی که در جاهای متفاوت کار قرآنی کردهاند، با استقبال مواجه شدهاند. همین انتشار ترجمههای متنوع قرآنی نشان میدهد که این ترجمهها خواننده دارند. از نقش معلمان قرآن نباید گذشت. آنها تأثیر خیلی خوبی میتوانند داشته باشند. سرانجام کارشناسان باید در این باره نظر بدهند.

 

اگر بخواهید این ترجمه را برای چاپ بعدی آماده کنید، چه اصلاحاتی باید در آن صورت بگیرد؟

در حالحاضر باید بگویم اندازه حروف متن ترجمه و رنگ زمینه حتماً باید تغییر کند. البته هنوز باید منتظر بازخوردها باشیم و نقدها را ببینیم. آنوقت میتوانیم جمعبندی کنیم. بهعلاوه، باید به یکسانسازی ترجمه الفاظ واحد توجه شود. باید معادلهای مناسبتری برای برخی از واژهها پیدا کنم.

 

خیلی متشکریم. انشاءالله موفق باشید.

 

۹۴۴۹
کلیدواژه (keyword): علی شیروانی هرندی ،گفت و گو،قرآن،آموزش کلمه به کلمه،ترجمه قرآن،
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید