عکس رهبر جدید

پرسشگری از نشانه های هوش منطقی ریاضی: نگاهی دیگر به هوش های چندگانه

پرسشگری از نشانه های هوش منطقی ریاضی: نگاهی دیگر به هوش های چندگانه
هوش منطقی ـ ریاضی یعنی توانایی استفاده از استدلال، منطق و اعداد. این یادگیرنده‌ها به‌صورت مفهومی با استفاده از الگوهای عددی و منطقی فکر و از این طریق بین اطلاعات گوناگون رابطه برقرار می‌کنند. آن‌ها همواره در مورد دنیای اطرافشان کنجکاوند؛ سؤال‌های زیادی می‌پرسند و دوست دارند آزمایش کنند. وقتی هم روش‌های سیستماتیک، منطقی و منظم به کار برده می‌شوند، بهترین یادگیری را دارند. آن‌ها در حل کردن مسئله، تقسیم‌بندی و طبقه‌بندی اطلاعات، کار کردن با مفاهیم انتزاعی و درک رابطه‌شان با یکدیگر، و همچنین به‌کاربردن زنجیره‌ای طولانی از استدلال‌ها، مهارت دارند.
نمونههایی از مشخصهها و مؤلفههای هوش منطقی ـ ریاضی

اگرچه تمام کودکان همه هشت مقوله هوشی را دارند و قادرند آنها را به بالاترین سطح مهارت توسعه دهند، اما آنچه گاردنر آن را «گرایش» نام نهاده، از سنین بسیار پایین کودکی بروز مییابد. زمانی که کودکان به سنین دبستان میرسند، روشهای یادگیری خاصی را در خود شکل دادهاند. از برخی مقولات هوشی بیشتر بهره میگیرند و بخش اعظم یادگیری آنان در مدرسه از طریق مقولههای هوشی ترجیحیشان صورت میپذیرد. گفتنی است، بیشتر دانشآموزان در چندین زمینه استعداد دارند و لذا باید از قرار دادن آنها تنها در یک مقوله هوشی اجتناب کرد.

فهرست زیر شرح مختصری در مورد دانشآموزان با هوش ترجیحی منطقی ـ ریاضی است.

در مورد نحوه کارکرد اشیا سؤالهای فراوانی مطرح میکنند.

از بازی با اعداد و ارقام و همچنین بازیهای ریاضی و علمی لذت میبرند.

از کلاس ریاضی لذت میبرند.

ریاضیات، شطرنج و سایر بازیهای فکری برایشان لذتبخش است.

به حل معماهای منطقی علاقه دارند (در دوره پیشدبستانی، از گوش دادن به هجویات منطقی لذت میبرند).

به طبقهبندی و سایر الگوهای منطقی علاقه دارند.

به موضوعات علمی، انجام آزمایش در کلاس علوم و یا ساعات بیکاری علاقه نشان میدهند.

یکی از گامهای مهم در استفاده از نظریه هوشهای چندگانه، تعیین ماهیت و کیفیت این هوشها و یافتن روشهایی برای توسعه آنها در زندگی شخصی خود معلم است. گفتنی است، بهترین روش برای سنجش هوشهای چندگانه، برداشت واقعبینانه از نحوه انجام وظایف، فعالیتها و تجربههای مربوط به هر مقوله هوشی است. فهرست زیر با هدف ارتباط دادن خود با نمونههایی از تجربههای واقعی زندگی در ارتباط با هوش منطقی ـ ریاضی آمده است:

قادرم محاسبات اعداد را به سادگی در ذهن خود انجام دهم.

ریاضیات و علوم تجربی از درسهای مورد علاقه من در دوران مدرسه به شمار میآمدند.

از شرکت در مسابقات یا حل معماهایی که نیاز به تفکر منطقی دارند، لذت میبرم.

به تجربههای جدید و کنجکاوانه علاقه زیادی دارم. برای مثال، اگر مقدار آبی را که به گلهای رُز خود میدهم، -دو برابر کنم، چه اتفاقی میافتد؟

در ذهن خود به دنبال کشف الگوها و توالی منطقی اشیا هستم.

به پیشرفت خود در علوم جدید علاقه دارم.

معتقدم که تقریباً هر چیزی از یک توضیح عقلایی برخوردار است. گاهی به مفاهیم واضح انتزاعی بیکلام و -بدون تصویر میاندیشم.

به کشف منطقی عیوب کارهایی که مردم در خانه و محل کار خود انجام میدهند یا در مورد آنها صحبت میکنند، علاقه دارم.

وقتی چیزهایی به روش خاصی اندازهگیری، طبقهبندی، تجزیه یا کمیتگذاری میشوند، احساس خوبی دارم.

 

در نقطه مقابل، جایی که با کاستی هوش منطقی ـ ریاضی مواجه هستیم، مواردی مانند زیر مشاهده میشوند:

وقتی کسی برایم یک مفهوم علمی را توضیح میدهد، زود گیج میشوم.

همیشه حین انجام محاسبات ساده دچار اشتباه میشوم.

  در مدرسه تسلط بر درسهای فراحسابی مانند جبر یا مثلثات برایم دشوار بود.

صفحه تجاری روزنامه را نمیخوانم، زیرا از اخبار اقتصادی یا مالی سر در نمیآورم.

هنوز برای محاسبه اعداد از انگشتان یا بعضی روشهای ملموس دیگر استفاده میکنم.

وقتی در کتاب چیستان روی مسئله ذهنی بغرنجی که مستلزم فکر منطقی است کار میکنم، چیزی سر در نمیآورم.

 

آیا فقط یک نوع منطق داریم؟

با رشد تکنولوژی و انفجار اطلاعات در این عصر و به دنبال آن تغییر و تحولات جوامع، شاید این سؤال برای بسیاری از افراد مطرح شود که آیا هوش منطقی ـ ریاضی اساسیتر و ضروریتر از دیگر هوشها نیست؟ در واقع، اغلب افراد بر این باورند که فقط یک منطق وجود دارد و آن هم منطق ریاضی است (و در نتیجه می‌‌توان هر نوع مسئلهای را با این منطق حل کرد.). گاردنر میگوید: «من با این ایده موافق نیستم که هوش منطقی- ریاضی مهمتر از دیگر هوشهاست و این تصور که مهارت منطقی ـ ریاضی میتواند انواع مسائل را حل کند درست نیست. در واقع، منطقهای متعددی با قوتها و محدودیتهای متعدد وجود دارند. ما منطق ریاضی، زبانی، موسیقایی و غیره داریم، که هر یک براساس قوانین خود عمل میکنند؛ بهطوریکه قویترین منطق ریاضیات در این حوزهها نمیتواند مسائل مربوط به آنها را حل کند.»

 

روشهای آموزش مبتنی بر هوش منطقی ـ ریاضی

بهطور سنتی، در برنامههای درسی کشور، به هوش منطقی ـ ریاضی و هوش کلامی توجه و تأکید بیشتری شده است. لازم است تجربهها و فرصتهای یادگیری، از حالت یکنواخت و یکجانبه کتاب ریاضیات خارج و بسترهای لازم برای تنوعبخشی به آنها فراهم شوند.

از این منظر، طراحی و فراهم کردن تجربههای یادگیری در زمینه محاسبه و کمیتیابی، حالتهای مختلف معما و بازیهای فکری، جدولهای اعداد بههمریخته، تفکر به روش حل مسئله، انواع پرسشهای سقراطی، آزمایشکردن، حلکردن مسائل منطقی و ریاضی بهصورت گروهی، تعمیم تفکر منطقی و ریاضی برای حل چالشهای اجتماعی بسیار مؤثر است و جذابیت و اثرگذاری بیشتری برای دانشآموزان دارد.

 

روشهای هدایت رفتاری منطقی ـ ریاضی

در مورد مشاورههای انضباطی و تأدیبی نیز میتوان هوشهای چندگانه را در نظر گرفت. برای مثال، برای مخاطبی که از این هوش بهره بیشتری دارد، میتوان به طرق زیر اقدام کرد:

1. از دانشآمـوز بخواهید از روش کمیتگذاری و ترسـیم نــمودار برای رفتارهـای مثبت و منفی خود استفاده کند.

2. از شیوه نتایج منطقی استفاده کنید و پیامدهای منطقی رفتار او را بازگو کنید.

 

اظهارات مسعود غفاری، معلم دبستان بر اساس تجربههای خود در دورۀ ابتدایی

در این سالها به تجربه دریافتهام، دانشآموزان با هوش بالای منطقی ـ ریاضی معمولاً در کلاس درس به دنبال استدلال و منطق سخنان معلم، بهخصوص درباره مقررات مدرسه، هستند و با استفاده از صحبتهای معلم در موقعیتهای مختلف به دنبال اثبات منظور خود هستند! آنها مفاهیم و درسهای ریاضی را زودتر از بقیه و آن هم در کلاس فرامیگیرند و غالباً نمرات ریاضی بالایی دارند. همچنین، به سؤالات جمع و تفریق پاسخ ذهنی میدهند و اگر در کلاسهای اجتماعی از بچههای ساکت و کمرو و غیرفعال کلامی باشند، در کلاس ریاضی فعال، پرگو و در صحنه هستند.

چگونه باید با این گروه از بچههای کلاسمان تعامل داشته باشیم؟!

به نظر میرسد، از آنجا که ایشان توانایی حل مسئله دارند، باید مدام برایشان مسئله و چالش ایجاد کرد؛ ضمن اینکه این امر مورد استقبال آنها قرار خواهد گرفت! همچنین، لازم است در درسهای ریاضی و علوم حل سؤالات اضافه یا تمرینهای کتابهای کمکآموزشی دشوارتر را به ایشان ارائه کنیم. در کلاسهای ریاضی، به آنها مسئولیتهایی مانند سرگروهی، بازدید تکالیف، کمک معلمی، تصحیح اوراق آزمون، یاری دانشآموزان ضعیف در ساعات تفریح، طرح معماهای ریاضی یا علمی و پرسش جدولضرب از سایر بچهها بدهیم.

همچنین، در طراحی مسائل ریاضی در کاربرگهای تمرین در منزل، نام ایشان را بهعنوان یکی از شخصیتهای مسئله به کار ببریم (لازم به ذکر است، با استفاده از نام دیگر دانشآموزان در شرایط و موارد دیگر، میتوانیم مانع از احساس تبعیض شویم). مثلاً امین رضایی در مسابقه دو استقامت مدرسه، پنج بار دور حیاط مدرسه دویده است. اگر طول حیاط 20 متر و عرض آن 10 متر باشد، امین چند متر دویده است؟

علاوه بر این، استفاده از سرگرمیهای ریاضی مانند مکعب روبیک و جدولهای سودوکو و برگزاری مسابقات مربوطه را (که برایشان بسیار جذاب است) به ایشان آموزش دهیم. مسابقه سرعتی پاسخ به ضرب در پای تخته و در حضور بچهها نیز خوب است! رکوردگیری تعداد پاسخهای صحیح ضرب در یک دقیقه و درست کردن جدول ثبت امتیازات روی تخته کلاس یا کمک از ایشان برای ترسیم نمودارهای گزارشهای کلاسی میتواند نمونههایی از فعالیتهای مرتبط با ایشان باشد. بالاخره، در گفتوگوی خصوصی با ایشان، در مورد مسائل انضباطی و نظم باید با اعداد و ارقام صحبت کرد. مثلاً 20 درصد بچههای کلاس نقص تکلیف دارند. در این حالت، آنها درک بهتری از موضوع خواهند داشت.

در پایان، توصیهام به اولیای این دانشآموزان آن است که برای حساب و کتاب موضوعات مالی، مانند عیدی، پول توجیبی و خریدها و همچنین مانده پول به فرزندان خود آموزش دهید و در سفرها محاسبه و ثبت هزینهها و موارد مشابه را به ایشان بسپرید.

 

کلام آخر!

امروزه، در نظام آموزشی مرسوم، غالباً به هوش منطقی ـ ریاضی و کلامی ـ زبانی تأکید میشود. آزمونها، تکالیف و روشهای تدریس، همگی از این دو هوش حمایت میکنند و غالباً استعدادها و تواناییهای منحصربهفرد دانشآموزان در زمینههای دیگر کماهمیت جلوه داده میشوند. در این شیوه، تنها هوشمندان بالا در این دو مقوله میتوانند بهخوبی بیاموزند. بنابراین، میتوان فرض کرد که در دانشآموزان ناموفق، هوش منطقی ـ ریاضی و کلامی ـ زبانی در سطح پایینتری قرار دارد، ولی این امکان هم وجود دارد که آنها از لحاظ سایر مؤلفههای هوشی در سطح بالایی قرار داشته باشند. در عین حال، صاحبنظرانی چون گاردنر معتقدند، فقط 25 درصد دانشآموزان از این دو هوش در سطح بالایی برخوردارند. بنابراین، اگر معلم یاددهی خود را منحصر به این دو هوش کند، گویی سهچهارم دانشآموزان را از اصلیترین ابزارهای شناختی خود (که دیگر هوشها هستند) بهرهمند نکرده و طبیعی است که یادگیری ایشان بهخوبی حاصل نشود.

با وجود آنکه در دو شماره اخیر به هوشهای کلامی ـ زبانی و منطقی ـ ریاضی پرداخته شد، لیکن نظریه هوشهای چندگانه در واقع اعتراضی به شیوههایی از آموزش است که سعی دارند بدون توجه به ویژگیهای شناختی دانش‌‌آموزان، تنها با فعال کردن هوشهای کلامی و ریاضی آنها را آموزش دهند. از نظر گاردنر، توجه به هوشهای چندگانه میتواند نقش زیادی در یادگیری دانشآموزان داشته باشد. از اینرو دعوت میکنیم یادداشتهای بعدی ما را دنبال کنید.

 

پینوشت

1. Logical-Mathematical intelligence

۴۰۶۴
کلیدواژه (keyword): مقاله،پرسشگری،هوش منطقی ریاضی،هوش های چندگانه،
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید