عکس رهبر جدید

خواص تصویری حروف و نشانه نوشته: گپ و گفتی با دامون خانجانزاده، طراح گرافیک و نشانه نوشته

  فایلهای مرتبط
خواص تصویری حروف و نشانه نوشته: گپ و گفتی با دامون خانجانزاده، طراح گرافیک و نشانه نوشته
عنصر نوشتار در گذرگاه زمان از مراحل تصویری، اندیشه‌نگار به مرحله آوانگار رسیده است اما با اوج‌گیری ارتباطات تصویری، عناصر نوشتاری علاوه بر ابلاغ مفهوم و معنا به لحاظ فرم و خواص ظاهری در جایگاه تصویر نیز ایفای نقش می‌کنند. نشانه‌های نوشتاری یا عنوان‌نوشته‌ها امروزه در حال افزایش‌اند و اهل گرافیک با سفارش‌های رو به تزاید برای این‌گونه هنری مواجه‌اند. اینکه کارکرد نشانه‌نوشته و مزایای کیفیت آن چیست و در روند تحول نگاه‌های هنری چگونه می‌توان معیارهای لازم را برای آن مورد توجه قرار داد، محور اصلی گفت‌وگو با دامون خانجانزاده، طراح گرافیک و نشانه‌نوشته، است. موضوع نشانه‌نوشته در رشته گرافیک سال سوم هنرستان‌های هنری مورد توجه قرار گرفته است. در عین حال، صحبت‌های خانجانزاده در پیوند با مباحث روزآمد نشانه‌نوشته است. از این منظر، او دبیران و مدرسان هنر را با آخرین دیدگاه‌ها در این مورد آشنا می‌کند. رشد آموزش هنر از همکاران گرامی دعوت می‌کند که موضوع نشانه‌نوشته‌ها را به‌عنوان یکی از قالب‌های هنری و مهم گرافیک در تحقیقات و مطالعات خود مورد توجه قرار دهند و آثار قلمی و نتایج آن را به‌منظور چاپ در اختیار مجله آموزش هنر بگذارند.

با استعانت از خداوند بزرگ و با عرض سلام خدمت دوستان حاضر، تشکر میکنیم از آقای دامون خانجانزاده و همچنین اعضای محترم هیئت تحریریه، آقای مجتبی بابائیان (کارشناس ارشد گرافیک) و آقای کاظمی (کارشناس ارشد گرافیک) و سرکار خانم یغمائیان مدیر داخلی مجله رشد آموزش هنر. محور بحثی را که امروز در خدمت شما خواهیم بود، مروری بر تاریخچه «عنوانْنوشته» است که البته به آن «آرمنوشته»، «سرلوحه»، «لوگوتایپ» و «نشانهنوشته» هم میگویند. طبیعی است که هدف ما بحث کاربردی به لحاظ ارتباط تصویری در فضای هنری است و اینکه دبیران هنر با این موضوع بسیار مهم آشنا شوند. چون میدانیم که یک روند رو به تزایدی برای استفاده از نشانهنوشته وجود دارد. مطابق روال مصاحبههایی که ما انجام میدهیم، تقاضایم از جنابعالی این است که بهاجمال خود را معرفی فرمایید که عزیزان مخاطب ما بدانند پشتوانه بیانات و صحبتهایی که میخوانند، چه تجربههای عینی و عملی است. در حین بحث، دوستان هم با بیان نکاتی که به ذهنشان میرسد طرح مسئله کنند که ما بتوانیم نهایت استفاده را بکنیم.

محل زندگیام محله دریان نو، در خیابان ستارخان است. دوره ابتدایی را در مدرسه امیرکبیر گذراندم. در دوره راهنمایی به مدرسه مفتح رفتم و دبیرستان را در مدرسه پیام دانش، دوره متوسطه را در نظام قدیم، در رشته ریاضی، رشتهای کاملاً بیربط با کاری که الان دارم، انجام میدهم، گذراندم؛ با تجدیدیها و افتادنهای مکرر. درسم خیلی بد بود و تقریباً شاگرد یکی مانده به آخر کلاس بودم.

 

علاقهمندی شما به رشته گرافیک از همان موقع شروع شد یا اینکه چون از آن رشته ناکام شدید، به رشته گرافیک رو آوردید؟

در سال اول دبیرستان آگهیای در روزنامه دیدم که برای نساجی بروجرد یک لوگو (نشانهنوشته) میخواهند. کاری کردم و برای روزنامه فرستادم. فراخوان بود و من کاری ابتدایی با مداد رسم کرده بودم. بعد از مدتی پاسخ کارها را فرستادند و کار من جزء هیچکدام از کارهای اول و دوم و سوم نبود. در آنجا متوجه شدم که اصلاً نشانه چیست. من نقاشی فرستاده بودم. خط را میدانستم؛ چون از کودکی شاگرد استاد فرادی بودم. منتها اینجا بحثِ نشانه تصویری بود. آنها در حقیقت میخواستند به یک نشانه آیکونیک برسند؛ نوشتاری هم نبود. اگر نوشتاری بود باز هم نمیدانستم که باید نوشتاری کار کنم. من احساس کردم که منطقهای از کار هنری است که من خیلی دوستش دارم. احساس کردم عرصه طراحی نشانه، گنجاندن بحر در کوزه است؛ یعنی شما باید تمام منظورهای کارفرما را چه ارگان باشد، چه شخص در یک فضای کوچک به نام نشانه بگنجانید. آنها کار برتر را فرستادند و من با دیدن کار برگزیده متوجه شدم که نشانه اصلاً این است و آن کاری که من کردهام اصلاً کار اشتباهی بوده است. موقع تعیین رشته که شد، با یکی از مطبوعاتیهای باسابقه به نام       سیروس علینژاد که از نسل استاد فرید قاسمی و محمد گلگون هستند مشورت کردم. ایشان به من گفت که تو الان (سال اول دبیرستان، سال 66- 65) تخصصی داری که در سالهای آینده با رکود و انحطاط مواجه میشوی. نشانه مجله آدینه را برای من مثال زد و گفت در سالیان آینده تخصص فعلی شما به دردت نخواهد خورد. طوری که بعداً هم به این قضیه رسیدم که خوشنویسی صرف برای گذراندن زندگی واقعی انسان امروزی چیزی در حقیقت دلی است. در حقیقت، جامعه خیلی جلوتر از خوشنویسان است. چیزهایی که ما امروز تحت عنوان قطعات خوشنویسی میبینیم، به آن منظور گذشتگان نیست که میگفتند: «قطعه خوشنویسی چیزی است که از لحاظ ابعاد در آغوش یک آدم جا بگیرد؛ مثل فرزند است.» من فکر میکنم آن یک مهارت است که ارزشگذاری خودش را دارد.

 

آیا فرمایش آقای علینژاد این تأثیر را روی شما گذاشت؟

مرا با حرفه گرافیک آشنا کرد؛ طراحی گرافیک یا همان گرافیک دیزاین. در حقیقت، یک منطقه فوق تخصصی از گرافیک دیزاین را به من نشان داد. گفت که «طراحی نشانه» عرصه زورآزمایی یک طراح گرافیک است. اگر کسی بتواند طراحی نشانه را به سامان برساند، به معنای واقعی طراح (دیزاینر) است. چون هیچ ابزاری در به سامان رساندن یک نشانه به شما کمک نمیکند. گاهی در پوستر، در طرح جلد کتاب، در بروشور در همه اینها نوعی از نرمافزارها و تصاویر و در حقیقت جلوههایی وجود دارد که حتی فکر را منحرف هم میکند. مدار تفکر شما را جهت نمیدهد. مجری فکر شماست، اما نرمافزار و کامپیوتر به فکر شما جهت هم میدهد.

 

شما بعد از دیپلم ریاضی وارد دانشگاه شدید؟

بله.

 

آن سالها در کنار کار عملی کار تجربی هم انجام میدادید؟

بله. کارهایی بود که طبیعتاً سفارشدهنده نداشت؛ یعنی خودفرما یا خویشفرما بود. در طراحی گرافیک کارهای تک نکتهای که تکثیر نمیشوند، تولید انبوه نمیشوند. کارهای خویشفرمایی و تک نکتهای را خود طراح برای خودش سفارش میدهد؛ مثلاً من میتوانم در دفتر خودم بنشینم و برای کودکان کار در آفریقا پوستر تهیه کنم. این را کسی به من سفارش نداده است؛ خودم به خودم سفارش دادهام.

 

تحصیلات دانشگاهی شما از چه زمانی شروع شد؟

تحصیلات دانشگاهی من از سال ۷۳ شروع شد؛ در دانشکده هنرهای زیبا که با استادان مبرز روزگار مثل استاد ممیز و استاد احصایی آشنا شدم. در سالهای اول دانشکده متوجه لطفی شدم که این بزرگان به من داشتند. میگفتند واحدها حتی اگر تصویرگری یا تصویرسازی یا چیز دیگری است، تو با خط کار کن؛ تو کار خودت را بکن.

 

 یعنی در کار ارتباط تصویری به جای دایره و مربع و مستطیل و سایر موارد دستمایه شما عناصر خط بود؟

عناصر نوشتاری بود؛ چون باید روی خوشنویسی هم فرایندی انجام بشود تا به یک کار گرافیک تبدیل شود. خوشنویسی برای همه مهارتها هنر بسیار حاصلخیزی است. طرف پرتره را میگذارد و یک نوشتاری روی صورت مینویسد و این بهشدت پای غربیها را شل میکند. حق هم دارند؛ در هیچ جای دنیا ما نظیر هفت دستگاه موسیقی، هفت دستگاه خط نداریم. ما هفت دستگاه مستقل خط داریم. خطوط مختلف داریم که هر یک از آنها برای منظور متفاوتی است. کارکردهای خاصی دارند. حتی جالب است از هماغوشی و همسایگی چند خط یک اتفاق دیگر باز بیفتد. در سالهای آغازین تحصیلم در دانشکده هنرهای زیبا مرحوم ممیز به من گفتند که این تخصص را شما میتوانید ادامه دهید. تحلیلی که دارید میکنید گرافیک است و پیشینه و گذشتهای که دارید، مرحله ممتاز خوشنویسی است. میتوانید با ترکیب اینها به جای خوشنویسی کار خلاقتری بکنید. چون خوشنویسی بهزعم من یک مهارت است؛ یعنی اگر امروزه ما انسان باهوشی داشته باشیم که بتواند خلاقترین ترکیبها را در خوشنویسی انجام بدهد، چیزهای خارقالعادهای به ذهنش برسد اما دستش عرق کند، نمیتواند بنویسد. به خاطر همین، با یک عذر پزشکی این آدم نمیتواند خط بنویسد. پس، خط هنر نیست؛ یک مهارت است؛ مثل هنرهای رزمی. خیلی هم محترم است ولی یک مهارت است.

 

شما در مرحله کارشناسی ارشد هم ادامه تحصیل دادید؟

من به تحصیل در دوره کارشناسی ارشد ادامه دادم ولی به عللی انصراف دادم. پایاننامهام را هم نوشتم ولی دفاع نکردم. موضوع پایاننامهام تایپ، تصویر، پیام بود. عناصر نوشتاری و عناصر تصویری، که گرافیک به اعتبار ترکیب آنها بهوجود میآید. پیامرسانی؛ یعنی شما در حقیقت با بهکارگیری عناصر نوشتاری و تصویری پیام را میرسانید. اگر موفق به پیامرسانی شدید، پس دیزاینر هستید. بر این اساس، صرف در کنار هم قرار گرفتن تصویر و نوشتار منجر به ایجاد گرافیک نمیشود.

 

سؤال من این است که عنواننوشته یا نشانهنوشته را چه باید تعریف کنیم؟ تاریخچه مختصری هم از ایران و هم از دنیای غرب مطرح فرمایید.

بهطور عمومی اگر بخواهیم درباره نشانههای نوشتاری صحبت کنیم، اصولاً نشانه سرآغاز آشنایی یک جامعه با یک فعالیت، یک ارگان، یک فرد یا یک تخصص است. معادل تصویری نام یک ارگان، یک شخص، یک مؤسسه یا یک محل میشود نشانه آن. در گذشته، انسانها متناسب با تخصصشان یک انگشتری داشتند و آن انگشتر بهطور موجز میتوانست بگوید که آن آقا مثلاً لحافدوز است و همزمان با مرگ او این انگشتر میشکست. من فکر میکنم که اگر این انگشترها از بین نمیرفت، ما گنجینهای غنی از این تخصصها و اسم آنها داشتیم. همانطور که در خوشنویسی داریم؛ مثلاً میرزا حیدر گندهنویس که تخصص او خطی بوده که مینوشته و خارج از آداب و محک و معیار خط، و بزرگتر مینوشته است. یعنی ما تعریف خیلی جامعی از این آدم داریم. نشانهنوشته از گذشته بهصورت عمومی در جامعه وجود داشته است. چون کتاب داشتهایم، فعالیت داشتهایم، همه اینها وجود داشته است اما بهصورت مدرن و آکادمیک ما اینها را از حرفه گرافیک گرفتیم و با آنها آشنا شدیم. در سه یا حتی پنج دهه اخیر ما تخصص نشانه را از غرب یاد گرفتیم و تمام درسش چیزی است که همراه با گرافیک به کشورمان آمده است.

 

استادانی که به آن قوام بخشیدند و نشانهنوشته را باز کردند و آن را در درونمایه هنری ما جاری کردند چه کسانی بودند؟

یکی از جدیترین طراحان نشانه میرزا محمدرضا کلهر، خطاط معروف قاجار، است. نشانهنوشته روزنامههای آن دوره مثل تربیت، شرف، شرافت اثر کلهر بوده است؛ نقش و نگاری که مثلاً فرشتههایی بودند که بهصورت قرینه در دو طرف قرار داشتند یا آن حرکت گیاهانی که دور این نشانه بودند، چیزی بوده که از غرب سفارش میدادیم و میآمد؛ یعنی در داخل ایران ساخته نمیشد. حتی شیر و خورشیدهایی که بالای کاخ سنگی استفاده میشده است، ریشه داخلی ندارد. ما بههیچوجه در بالای یک بنای معماری دو فرشته با بال قرینه همدیگر نداریم. ما خط کوفی بنایی، کتیبه متقارن، کتیبه چهار فتحی و کتیبه دو فتحی داریم. اما تصویر فیگور بهصورت مشخص نداریم.

 

البته خود مرحوم کلهر که نمیدانسته است دارد نشانهنوشته خلق میکند؟

بههیچوجه. حتی نگاهی که امروزه کارهای میرزا غلامرضا اصفهانی را طراح گرافیکی میداند، بدون شالوده علمی و با تعصب است.

 

شما عنواننوشتهها یا نشانهنوشتههای قدیمی را در روزنامهها ذکر کردید. بیاییم جلوتر؛ در نظام دانشگاهی مثلاً از سال ۱۳۱۳ که دانشگاه تهران شکل گرفت، چه کسانی عنواننوشته را چه به شکل تجربی و چه در نظام آکادمی آغاز کردند؟

اگر بپذیریم که در دوره پهلوی اول و دوم، بهخصوص در دوره دوم، تخصصهایی داشته وارد کشور ما میشده، بسیاری از این نامهای غربی را مرحوم حسن زرینخط با خط نستعلیق نوشته است. حتی میتوانم بگویم شاید آمار بیشترین نشانهنوشته -اگر آن را بهرهگیری صرف از عناصر نوشتاری تعریف کنیم- به لحاظ تعداد، کار استاد زرینخط است. عناوین «اشنو ویژه»، «بانک ملی ایران»، «قیمتهای روی اسکناس»، «دیوان حافظ» و خود حافظ کار ایشان است. وی مشاقی بوده که به لحاظ اینکه حجره داشته محل مراجعه بوده است. زرینخط در دارالتعلیم خود، واقع در خیابان ناصرخسرو، شاگردهایی داشته که میرفتهاند و نوشتار را یاد میگرفتهاند. هم اینکه به این بزرگوار سفارش داده میشده است.

 

از ظرفیت خط نهایت استفاده را میکرده و کار میگرفته است.

دوره پهلوی اوج استفاده از خط نستعلیق بوده است.

 

وقتی ایشان برای یک محصول عبارات و نشانههایی مینوشتند، آیا این را که نوع نوشتهشان با آن محصول ارتباط دارد، در نظر میگرفتند؟

به نکته بسیار خوبی اشاره کردید که به نظر من یکی از سوءتفاهمهای طراحی گرافیک است. باید بپذیریم که هر تعریفی، هر کلمهای، هر معنایی را نمیشود ترجمه کرد؛ مثلاً میتوانید بگویید برای کتابی با مضمون حماسی از کدام خط استفاده کنیم ولی اینکه شما بگویید از یک خطی استفاده کنیم که خورشید را برساند، این به نظر من برای گول زدن مشتری است و هیچکدام از آنها مبنای علمی ندارد. مرحوم زرینخط هم که در آن دوره مینوشته مثلاً اشنو ویژه یا هما فیلتردار، اگر آن خط را مرور کنید متوجه میشوید که داشته کار آن کارفرما را راه میانداخته است؛ چون آن موقع هنوز گرافیک به شیوه تخصصی مطرح نبوده است. در آن زمان، حتی به کسانی که کار گرافیک میکردند میگفتند نقاشهای تبلیغاتی؛ یعنی طراح گرافیک جایگاهی نداشته است و هنوز هم ندارد. بعضیها خودشان برای خودشان این جایگاه را میسازند. هنوز هم در مورد طراح گرافیک در یک کمپین میگویند که آن کسی که استراتژی را تعیین میکند از همه بالاتر است. ببینید در نظام دیرینه، طراح گرافیک که خیلی هم باید ساکت باشد، آن ته نشسته است. وقتی آقایان استراتژیست و مدیر و کپی رایتر حرفهایشان را زدند، به او میگویند یک گوشه بنشین و برای ما یک لوگو طراحی کن؛ مثلاً بانک سامان. برای خود من این اتفاقها زیاد افتاده است. مثلاً بنویس بانک سامان؛ چون شما لوگو کار میکنید و من هم لوگوی آن را طراحی کردم.

 

در نظام دانشگاهی چه کسانی به نشانهنوشته رنگ و لعاب بیشتری دادند و چه تلاشهایی کردند؟

در نظام دانشگاهی بهطور مشخص مرحوم صادق بریرانی، استاد هوشنگ کاظمی، استاد مجید بلوچ و استاد محمد بهرامی پیشگامان نسل اول طراحان گرافیک بودند. نشانه نوشتن بهطور طبیعی در کارشان بوده است نه بهطور تخصصی. به خاطر اینکه اینها شرکتهایی داشتند. این شرکتها که در حقیقت محل سفارش بوده است. کسی میآمده آنجا که بروشور داشته یا میخواسته است محصولاتش را بهصورت آگهی در روزنامه معرفی کند. به او میگفتهاند که چرا شما اصلاً لوگو ندارید و او میگفته است خوب خودتان لوگو برایمان بسازید. مثل نشانهنوشته پودر شوینده سپید که کار استاد بلوچ است. در محیط دانشگاهی که شما فرمودید بهطور مشخص میتوان نام مرحوم مرتضی ممیز را عنوان کرد. از همان زمانی که گرافیک در کشور ما بهعنوان یک رشته تحصیلی مطرح شد (فکر میکنم سال ۴۷ بود) با مشورت با مرحوم ممیز و استاد احصایی واحد خوشنویسی و طراحی حروف را هم داشتیم. کارگاههای تخصصی نشانه و پوستر را هم داشتیم. طرز تهیه طرح جلد کتاب را داشتیم؛ یعنی آنها آمده بودند تخصصهای گرافیک را جدا و در آنجا مشخص کرده بودند که مثلاً دو واحد نشانه، هشت واحد طراحی حروف و غیره.

 

در اینجا سؤالی مطرح میشود و آن این است که بهرغم اینکه ما از دهه 1350 واحد تخصصی نشانهنوشته داشتهایم، چرا نشانهنوشتهنگار قوی نداشتهایم؟ یعنی هر دهه باید منتظر باشیم که کسی که در این زمینه حس درستی از انتظار کارفرما دارد، مبتنی بر ارزشهای بنیادی فرهنگ ما، چیزی خلق کند. با وجود این همه فارغالتحصیل گرافیک چرا این خلأ وجود داشته است؟ سؤال دیگری هم دارم؛ مرز نشانهنوشته با تایپوگرافی کجاست؟

در حرفه گرافیک هر مبحثی کاری تخصصی است. شما وقتی به تاریخ آموزش و فضای آرمانی آموزش و کلاس و دانشکدهها و مکتب و مدرسهها نگاه میکنید، میبینید که دو تا تخصص مورد غفلت قرار گرفته است؛ یکی طراحی تایپ و طراحی حروف (تایپوگرافی) و دیگری طراحی نشانه. یک دلیلش این است که برای جذب بچهها به حرفه گرافیک بههیچوجه معیاری به نام مهارت حروف وجود ندارد. الان اگر کسی بخواهد در حرفه گرافیک مورد پذیرش آموزش عالی قرار بگیرد لزوماً فقط امتحان طراحی میدهد. ما خطوطی داریم که در حقیقت تحریری هستند و خود جامعه -آهنگر، لحافدوز و اینها- این خط را بهوجود میآورند و میدهند به دست نخبگان و نخبگان آن را به اوج میرسانند. خطوطی هم داریم که تزیینی هستند و خود نخبگان و در حقیقت خطاطان آنها را به وجود میآورند.

 

استنباط میکنم که یکی از مشکلات این است که دانشجوی ما پیشینه خوشنویسی یا خطنگاری جامعه خودش را نمیشناسد.

هم نمیشناسد هم کار با عناصر نوشتاری کار مهمی است. تخصص طراحی حروف و طراحی تایپ تخصصی غریزی است و آدمی را میخواهد که هم بر ناخودآگاه مسلط باشد و هم بر خودآگاه. تخصصهایی مثل تخصص طراحی، تایپ و طراحی خط و در حقیقت دو یا چند تا تخصص را با هم و بهطور موازی پیش ببرد. هوش و حواسی میخواهد که نزد همگان نیست؛ تخصص طراحی حروف و خوشنویسی و خطاطی. بین خطاطی و خوشنویسی و تایپوگرافی و اینها تفاوت هست. اصولاً کسی که کار خط و تولید طراحی خط میکند، باید هم مهارتهای دیداری داشته باشد هم مهارتهای نوشتاری. چون عناصر نوشتاری هم دیده میشوند و هم خوانده میشوند. من احساس میکنم شما باید تسلط خاصی داشته باشید تا بتوانید عناصری را بهوجود آورید که هم در خواندن مشمول مطالعه سریع بشوند (بهعنوان یک خط مطرح بشود) و هم اینکه در دیدار اوضاع درستوحسابی داشته باشد؛ یعنی بتوانید یک جمله را به سروسامان برساند.

 

آیا نظر شما این است که در این قسمت آموزش نقش ندارد و ذاتی است؟

اولاً بهصورت عام مشکل گرافیک ما مشکل آموزش است. حالا که ما داریم درباره نشانه و نشانههای نوشتاری صحبت میکنیم، دقیقاً جای اصلی قصور و کوتاهی را پیدا کردیم. ما باید سیستم جذب هنرجو را داشته باشیم. به نظر من سیستم کنکور ما اشتباه است؛ یعنی ماهرترین کسانی که آمادهترین ذهنها را برای حرفههای هنری دارند، بیرون دانشکدهها هستند. شما کمتر آدم متخصصی را پیدا میکنید که در حرفههای تخصصی دکترا داشته باشد. دکترا و مدارک را معمولاً کسانی دارند که تخصصی ندارند. در حرفه گرافیک بزرگترین مشکل ما  تخصص نشانه و طراحی اصول مربوط به دانشگاه است.

 

به نظر شما که بهعنوان یک طراح «نشانهنوشته» با خوشنویسی هم مأنوس هستید، اکنون ما چه دستورالعملی را باید ارائه بدهیم که همکاران فرهنگیمان بتوانند حس زیباییشناسی را به درصدی از بچهها که بتوانند در نشانهنوشته قوی بشوند، منتقل کنند؟ چند محور عمده را معرفی میکنید؟

ما هیچوقت نیامدهایم مثل کشورهای پیشرفته خواص تصویری و زیباییشناسی خط را معرفی کنیم؛ یعنی خطوط ایرانی و خطوط اسلامی و خطوط هفتگانه که بیشترین ظرفیت زیباییشناسی را دارند. تمام اینها در طبیعت قرینه تصویری دارند؛ مثلاً «ی» معکوس را میگویند بر اساس گربهماهی است. پس، یکی آشنا کردن بچهها نه فقط با نستعلیق بلکه با انواع خطوط است. تأکید ما بیاندازه روی خواص نوشتاری حروف است. تحصیلکردهترین آدمهای ما با خط بیگانه و از آن فراری هستند. برای همین، یک خوشنویس را که میبینند احساس عجیبی میکنند. اما دو نکته هست: تصویر از تایپ و تایپ از تصویر. یعنی حروف به مثابه تصویر (آراستن کلمه)؛ تصویر به مثابه حروف. ما چند نوع همنشینی تصویر و نوشتار با هم داریم. عناصر تصویری، عناصر نوشتاری، تایپ، تصویر. یک نوع همنشینی تایپ و تصویر داریم که به آن سپریشن (separation) میگویند؛ یعنی در یک محیط، در یک کار گرافیکی و در یک شیب گرافیکی که داریم، تایپ اینجا تصویر و در حکم یک پوستر است. این یک شیوه جداست، یعنی هر دو تا در یک پوستر وجود دارند ولی از هم جدا هستند. شیوهای داریم که به آن فیوژن (fusion) میگویند؛ یعنی تایپ و تصویر با هم ترکیب میشوند. یعنی این دو یک پیکره واحد میشوند و دیزاینی ارائه میگردد. به یک شیوه دیگر میگویند که یک جایی شما آمدید یک گلی را همهاش را با حرف الف تزیین کردید مثل کارهای قربانعلی اجلی. در حقیقت، در سنت خوشنویسی ما شیوه گلزار داریم؛ به جای اینکه بیرون آن محیط، خط تصویر بشود همه آن عناصر میآید در دل اندامهای خط. در جواب اینکه چه کنیم تا این کتابها غنی بشوند این است که باید درباره خواص الفبایی اشیا و در حقیقت برعکس آن خواص تصویری حروف و الفبا بحث کنیم. این دو تا و سوم اینکه انواع همنشینی و همجواری عناصر نوشتاری و عناصر تصویری را کار کنیم. یک معلم هنر که با کلاسش گرفتار است، همین سؤال و جواب آخری ما را ببیند راه برایش مشخص میشود. سال را میتواند سه قسمت کند؛ بخشی از سال را بر بحث نوشتاری تأکید کند. یک بخش دیگر هم، همان بحث نوشتاری را بگذارد وسط هم راجع به چیزهای دیگر صحبت کند.

 

عنواننوشته خوب در فرهنگ ایرانی چه مزایایی باید داشته باشد؟ بهعنوان یک دبیر هنر در یک عنواننوشته قوی چه ویژگیهایی را باید ارائه کنیم تا دارای مزایای زیباشناختی باشد؟

نشانهنوشته همانطور که از اسمش هم مشخص است، در حقیقت دیزاینی است که روی حروف انجام میشود. رعایت دو نکته کلیدی میتواند نشانهنوشته را به یک نشانهنوشته اعلا تبدیل کند: 1. هماهنگی و همخوانی با رسمالخط رسمی کشور؛ بسیاری از نشانهنوشتههای ایرانی با بریدن حروف لاتین درست شده اند. نشانهنوشتههایی محکم هستند که به لحاظ استفاده از عناصر نوشتاری مطابق رسمالخط رسمی کشور و با توجه به خطوط کلاسیک پذیرفته شده در کشور باشند؛ 2. ساختوساز این نشانه با منطق تجسمی و در حقیقت استدلالهای منطقی تصویری باشد. مثلاً نشانهنوشته نوشابه زمزم. زمزم زمانی که صادر شد برگشت خورد؛ چون بهگونهای خوانده میشد که معنای خوبی نداشت. منطق تجسمی و رعایت آن وجود داشته و طراحی هم زیبا بوده است ولی مطابق با رسمالخط کشور نیست. همانطور که شما «ط» را برعکس کنید «تی» نمیشود. در جنگ روسیه و افغانستان، افغانها از حلبهای ماشینها و بمبها و ترکشها داس و چکش میساختند و زندگی میکردند. ما آن جوری شدیم. اعراب بسیار بدتر؛ چون خط آنها مهمتر است. به نظر من عربی زبان کامل دنیا و یکی از بهترین خطوط دنیاست. برای اینکه خطشان شبیه خط لاتین بشود آن را مضحکه کردهاند. واقعاً شش لاتین را برمیگردانند و «واو» میسازند!!

 

اگر اصول دیگری برای عنواننوشته قوی هست بفرمایید؟

1. مطابق قوانین خطوط کلاسیک یک کشور و از همه مهمتر در مجموع مطابق شیوه خط رسمی کشور باشد. 2. ساختوساز این نشانه باید از منطق تجسمی بینالمللی، منطق تجسمی دانشگاهی، و منطق محلی و لوژیک پیروی کند؛ مثلاً در شیشه سهجداره و پنجره سهجداره شما از چه خطی استفاده میکنید که بتوانید پنجره و سهجداره بودن را تداعی کنید و کالای شیشه را به جای فولاد نشان دهید؟ میتوانیم بگوییم طراحی نشانه عرصه زورآزمایی در طراحی گرافیک است.

 

چگونه ویژگیهای یک عنواننوشته را برای دانشآموزان تشریح و تدوین کنیم؟

اولاً نمونههایی را باید برای بچهها برشمرد که عمری از آنها گذشته باشد. من ترجیحاً دوست دارم، معلم در کلاس نشانههایی را توضیح بدهد که عمری از آنها گذشته باشد و تغییر نکرده باشد؛ یعنی جامعه اینها را پذیرفته باشد. نشانه اکثر بانکهای ما تغییر کرده است؛ یعنی جامعه امروز نمیتواند مثلاً نشانه بانک رفاه را بپذیرد. به نظر من روزنامه کیهان یکی از زیباترین نشانههاست. اصلاً خط خالی نیست و پر از گرافیک است. سرکش کوتاه شده؛ الفی که به مدّ چسبیده بلند است اما اینجا کوتاه شده است. روزنامه کیهان و اطلاعات زیباترین نشانههای تاریخ مطبوعات در ایران هستند؛ چون هم منطق تجسمیاش را دارند، یعنی همان دو عامل، و هم مطابق خط کلاسیک مردم هستند. مطابق رسمالخط رسمی کشور هم هستند. هیچ چیز غلطی در آنها نیست و جامعه آنها را پذیرفته است. سالها از عمر عنواننوشته «کتاب اول» خط استاد احصایی گذشته و جامعه این را پذیرفته است. در تهران شما فرض کنید در خیابان آفریقا آدیداس، شرکتهای هواپیماییهای مختلف، برندهای لباس و کالاهای مختلف را میبینید اما زیباترین نشانه در این راستا، نشانه طلافروشی گوهرین است؛ یک نستعلیق ساده ولی به غایت لاکچری. پرسیدند واقعاً خط لاکچری ما چیست؟ گفتم: «خط لاکچری و اشرافی ایرانیها خط نستعلیق است». میدانید که در طلافروشی گوهرین قیمتها خیلی بالاست. خط نستعلیق زیبایی با یک جلوه طلاییرنگ روی پیشانی آن مغازه است. شما که از این خیابان در حال رد شدن هستید، احساس میکنید هیچکدام از کلمات «آدیداس»، «منگو»، «زارا»، «نایک» آن حسی را که درون مردم ما هست، ندارد. برای همین، وقتی هر کدام از آنها را میخوانید، احساس میکنید که یک نمونه فارسی با خطوط انگلیسی درست شده است.

 

چرا نشانهنوشته رو به تزاید است؟ عنواننوشته نه به مفهومی که همه مبانی زیباشناختی خط در آن رعایت شده باشد. اما یک حرکت جهانی داریم که نشانهنوشته بر اساس عناصر نوشتار رو به تزاید است. چرا؟

به خاطر اینکه صنعت در حال پیشرفت است و برندها در حال افزایش است. به خاطر اینکه الان برندها هم دارند میآیند. اگر شما بپذیرید هر فعالیتی اقتصادی دارد و آن اقتصاد باید بهسامان باشد و روی پا بایستد، به غایت از تمام ظرفیتهای تبلیغات استفاده میکند. یکی از اصلیترینهایش نشانهنوشته است. بعضاً شما میبینید که مثلاً خیلی از مردم، تبلیغ یا تیزر خیلی از کالاها را یادشان نیست ولی لوگو و عنواننوشته و نشانهنوشته یادشان است. این خیلی مهم است. به نظر من هر مقولهای که اهمیت پیدا میکند و در حقیقت مشمول نظام بیزینس میشود، حتماً در کمپین و تبلیغات خودش ناچار و ناگزیر است که یک نشانهنوشته برای خودش داشته باشد.

 

سخن آخر با دبیران هنر درباره نشانهنوشته و جاری کردنش در کلاس!

لازم است دبیران هنر عناصر نوشتاری کشور خودشان را بیشتر بشناسند. بزرگترین منابع، بزرگترین سلاح یک آدم حافظه دیداری قوی است؛ یعنی یک معلم هنر باید مغزش بانک جامعی از اشارات تصویری و نوشتاری باشد.

 

شما چه منابعی را پیشنهاد میکنید؟

به نظر من هر کسی امروزه توانایی این را دارد از نشانههای نوشتاری شهر عکسبرداری کند؛ بهویژه از نشانههای سی سال قبل.

 

شما چه منابعی را برای دبیران هنر که گفتید با ریشههای خوشنویسی آشنا نیستند معرفی میکنید تا بتوانند به آن ریشهها بهتر دست پیدا بکنند؟

من طراحی هستم که اعتقاد دارم شما شهر را باید درست بشناسید. مردم اصلی کسانی هستند که توی مترو و اتوبوس نشستهاند. شما وقتی تایپ طراحی میکنید بهعنوان یک تایپ دیزاینر احساس میکنید با آن تایپ قشر بخصوصی سر و کار دارند. شما فکری به حال چشم مردم بکنید. نوشتار را برای مردم ساده کنید. به نظر من سه جا در کشور در مورد نوشتار کوتاهی میکنند. اوّل انجمن خوشنویسان که باید از ابتدا تا به حال عملکرد خودش را روی میز بگذارد و بگوید که در این حوزه چه کار کرده است. بله، در هر کوی و برزن معلم خوشنویسی هست و دارد درس میدهد. یک سری ممتاز هستند ولی امروزه هر کسی با هر سطحی دارد خط درس میدهد. دوّم دانشکدههای گرافیک و سوم مهمتر از همه، آموزشوپرورش. ما باید متعجب باشیم که داریم از اقلام عربی برای کتابهای عادیمان استفاده میکنیم. تایپ شبکه سه و زیرنویسهای شبکههای تلویزیونی هماهنگی با فرهنگ نوشتاری مردم ایران ندارد. میتوان با برنامهریزی به نوشتار و طراحی حروف بیشتر توجه کرد.

 

از شما برای شرکت در این گفتوگو تشکر میکنیم.

 

 
 

 

 

 

 
۶۲۱۰
کلیدواژه (keyword): گفت‌ و‌ گو،خواص تصویری حروف،نشانه نوشته،گرافیک، طراحی لوگو
Loading
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید