عکس رهبر جدید

نقدی بر دروس سبک شناسی علوم و فنون ۱ و ۲ دوره متوسطه دوم

در دوران حاضر، مطالب متنوعی درباره سبک و سبک‌شناسی ارائه شده است که طرح و تنظیم همه آن‌ها در یک کتاب درسی با صفحات معدود غیرممکن می‌نماید. با این حال، به مصداق بیت «آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید» می‌توان توضیحی جامع و کافی درباره مباحثی که در کتاب‌های فنون ادبی دوره دوم دبیرستان ارائه می‌شود، آورد. چنین به‌نظر می‌رسد برخی مطالبی که در این کتاب‌ها آمده‌اند، به اصلاح و بازنگری نیاز دارند. در این نوشته کوتاه این مطالب مورد بررسی قرار گرفته‌اند.
مقدمه

با توجه به ارزش و جایگاه بلند برنامه درسی در مدارس و تربیت دانشآموزان، لازم است محتوای دروس و مطالبی که این آیندهسازان مملکت باید درباره فرهنگ و ادبیات غنی مرز و بوم خویش یاد بگیرند بهطور دقیق و موثق از منابع معتبر برگرفته و در کتب درسی نوشته شود. موضوع کتاب فنون ادبی 1 و 2 دوره دوم دبیرستان کلیات، تاریخ ادبیات، سبکشناسی، موسیقی شعر و زیباییشناسی آن است. در بحث سبکشناسی، سیر تاریخ زبان و ادبیات فارسی تبیین شده و در کنار ویژگیهای تاریخی، ویژگیهای آثار نظم و نثر ادبی نیز بررسی شده است. با توجه به مطالبی که در این کتاب آمده است، بهنظر میرسد برخی مطالب کاستیها و نقایصی دارند و آنچنان که باید، نتوانستهاند حق مطلب را ادا کنند. بر این اساس، در این نوشته موارد یاد شده به اختصار تبیین شدهاند.

 

بحث و بررسی

در کتابهای علوم و فنون پایههای دهم و یازدهم از میان انواع سبکهای فارسی سبکهای خراسانی و عراقی و نیز انواع نثرها شامل مرسل و موزون، مسجع و مصنوع بررسی شده است. هر یک از این موارد توضیح داده شده و خصوصیات و ویژگیهای زبانی، ادبی و فکری آنها در کتاب آمده است. با کمی تأمل در متن این دروس میتوان دریافت که در آنها اندکی تسامح و تساهل صورت گرفته و حق مطلب آنگونه که بایسته و لازم بوده ادا نشده است. به بیانی، چنان که باید به آنها نپرداختهاند و متون به نوعی دچار نقص و کاستی هستند.

بحث سبکشناسی در دوره بالاتر (دانشگاه) به سه کتاب تقسیم میشود. دانشجو ابتدا کلیاتی درباره سبکشناسی میخواند و سپس بهطور مجزا سبکشناسی نثر و سبکشناسی نظم را بهطور مفصل و واضح فرا میگیرد. حال این سه کتاب را در دو سه درس فنون ادبی دهم و یازدهم بهصورت خیلی فشرده آوردهایم؛ به‌‌طوری که معلمان سردرگم میشوند؛ زیرا مواردی را که امروز تدریس میکنند، با خواندههایشان در دانشگاه یکی نیست. حتماً میپرسید کدام موارد؟ در ادامه، به توضیح چند مورد جزئی ولی مهم میپردازیم. امید است مؤلفان محترم این موارد را اصلاح کنند یا برای اقناع معلمان عزیز توضیح جامعی درباره آنها ارائه دهند.

در کتب سبکشناسی، متون منثور را به چند دسته تقسیم میکنند و برای هر یک ویژگیهایی مینویسند. با مطالعه این ویژگیها خواننده به میزان مهارت و دقت آنها پی میبرد و درمییابد که چقدر در میان متون غور کرده و به جزئیترین موارد نیز دقت کافی داشتهاند.

متون منثور از نظر سبکشناسان ادب فارسی به ده قسمت تقسیم میشود:

«1. نثر مرسل معادل سبک خراسانی (قرون سوم و چهارم و نیمه اول قرن پنجم)

2. نثر بینابین (اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم)

3. نثر فنی (در قرن ششم)

4. نثر مصنوع یا صنعتی (در قرن هفتم)

5. نثر صنعتی و نثر ساده (در قرن هشتم)

6. نثر ساده (قرن نهم تا اوایل قرن دهم)

7. نثر ساده معیوب (از قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم)

8. نثر قائممقام و تجدیدحیات نثر دوره قاجار

9. نثر مردمی دوره مشروطه، نثر روزنامهای

10. نثر جدید، نثر رمان و نثر دانشگاهی» (شمیسا، ب، 11:1378)

در کنار نثر فنی، نثر موزون را نیز مطرح میکنند و برای آن دو جنبه قائل میشوند:

«1: نثر موزون مرسل، مثل مناجاتنامه خواجه عبدالله انصاری

2: نثر موزون فنی، مثل مقامات حمیدی» (همان: 12).

در کتاب علوم و فنون دهم صفحه 56 درباره نثر فارسی در سدههای پنجم و ششم مطالبی آمده است. در این صفحات بعد از نثر مرسل، نثر مصنوع معرفی شده است. «در این دوره، تألیف کتاب در موضوعهای گوناگون علمی رواج یافت و نثر ساده به کمال رسید و نثر مصنوع هم رایج شد.»

در ادامه، به نثر موزون اشاره مختصری شده است. در صفحه 57 دوباره این مطلب آمده است که «پس از نثر موزون، به شیوه دیگری میرسیم که نثر مصنوع نام دارد. منظور از نثر مصنوع آوردن آرایههای ادبی فراوان، امثال و اشعار گوناگون از عربی و فارسی و اصطلاحات علمی است. دوره رواج اینگونه نثر، قرن ششم هجری است و نخستین نمونه آن کتاب کلیله و دمنه [اثر] ابوالمعالی نصرالله منشی است که در سال (536هـ . ق) در اواسط نیمه اول قرن ششم تألیف شد».

در منابع مورد استفاده مؤلفان عزیز، که نامشان در پایان کتاب ذکر شده و گویا مطالب مربوط به سبکشناسی از کتابهایی چون «سبکشناسی» یا «تاریخ تطور نثر فارسی» اثر محمدتقی بهار، «سبکشناسی شعر و نثر» و همچنین «کلیات سبکشناسی» اثر سیروس شمیسا استخراج شده است، این منابع به چشم میخورد. با مرور این کتب سبکشناسی در مییابیم که در هیچ یک از آنها چنین مطلبی ذکر نشده است؛ یعنی در «سبکشناسی نثر» بعد از نثر مرسل به نثر مصنوع و اینکه آغازگر آن هم نصرالله منشی باشد، بر نمیخوریم.

برای روشن شدن مطلب، نظر هر یک از این استادان ادبیات در مورد نثر قرن ششم آورده میشود. محمدتقی بهار درباره نثر قرن ششم مینویسد: «قرن ششم را باید قرن نثر فنی نامید» (بهار، 1349، ج 2: 244). «در نثر قرن ششم، مانند شعر به استعمال صنایع و تکلفات صوری و سجعهای مکرر و آوردن جملههای مترادف المعنی و مختلف اللفظ متوسل گردیدهاند و در همان حال برای اظهار فضل و اثبات عربی دانی، الفاظ و کلمات تازی بیشمار به کار برده شد و شواهد شعریه از تازی و پارسی بسیار گردید و تلمیحات و استدلالات از قرآن کریم در همه آثار این قرن پدید آمد و حتی بعضی فلاسفه برای احتراز از سوءظن عوام و خواص کتب خود را به آیات و  احادیث آراستند» (همان: 248). سیروس شمیسا نیز مینویسد: «قرن ششم دوره نثر فنی است. آغازگر این سبک نصرالله منشی است که در نیمه اول قرن ششم میزیست. کلیله و دمنه به نثر فنی معتدل است و نمونه افراطیتر آن تحت عنوان نثر مصنوع یا صنعتی است. نثر فنی میخواهد تشبه به شعر کند و بدین لحاظ از نظر فکری و هم از نظر مختصات ادبی دیگر نمیتوان آنرا دقیقاً نثر دانست.

نثری است دشوار که مخیل است و زبان تصویری دارد و سرشار از صنایع ادبی است و در یک کلام، نثری است که با شعر یک قدم بیشتر فاصله ندارد» (شمیسا ب، 76:1378).

چنانکه ملاحظه میشود، نثر رایج در قرن ششم نثر فنی است که ویژگیها و مختصاتی دارد و با نثر مصنوع و متکلف،  که بعدها رایج میشود، بسیار متفاوت است. در معرفی نثر فنی و بیان مختصات آن، سیروس شمیسا موارد زیر را بیان میکند:

«1: کثرت لغات عربی؛

2: استفاده از آیات و احادیث و ضروب الامثال و اشعار عربی؛

3: درآمیختگی نظم و نثر؛

4: تحلیل شعری؛

5: اطناب؛

6: سجع و موازنه و ترصیع و قرینهسازی؛

7: حضور صنایع بدیعی و بیانی؛

8: استعمال افعال در معانی مجازی؛

9: موسیقایی بودن کلام؛

10: بیشتر مخیل بودن تا مخبر بودن؛

11: وصف؛

12: آوردن مترادفات پیدرپی» (همان).

 چنانکه ملاحظه میشود، این نثر از ترکیب زبان فارسی با زبان عربی پدید آمده و به نوعی، اوج تلفیق زبان عربی و ادبیات فارسی است. نه آن چنان فارسی است که یک فارسی زبان به راحتی آن را دریابد و نه آن چنان عربی است که یک عربزبان آن را بفهمد. نثری است که از آمیختگی این دو زبان پای به عرصه نهاده و آثار بزرگ و سترگی به کمک آن پدید آمده است. چنانکه «زیباترین کتب به نثر ادبی در این سبک دیده میشوند. نثر فنی عالیترین نوع نثر از دید فضلاست» (همان: 79). از آنجا که نثر کلیله و دمنه فنی معتدل است، نمیتوان آن را مصنوع دانست که شکل افراطیتر نثر فنی است؛ زیرا نثر این کتاب بهرغم همه تفننها و پیروی از شیوههای ترسل، هیچگاه مغلوب صنعت محض نیست و سرمشقی خوب برای مترسلان بهشمار میآید و کسانی چون رشید وطواط در «منشآت» و قاضی حمیدالدین در «مقامات» از آن پیروی کردهاند. «نثر فنی یکی از سبکهای نگارش متون نثر است که در قرن ششم هجری ظهور کرد، اما زمینه پیدایش آن به پیشتر باز میگردد. نویسندگان در رشتههای مختلف از جمله تاریخ، ادبیات و مذهب، از آن استفاده کردهاند. کتاب کلیله و دمنه از جمله مشهورترین کتابهایی است که با استفاده از نثر فنی نوشته شده است» (قاسمیپور، 72:1395).

در آغاز ظهور نثر فنی و مصنوع، نویسندگان سیر طبیعی را ادامه میدادند ولی به تدریج با قبول تکلفات لفظی جانب معنی را رها کردند؛ بهطوری که در پایان این دوره، افراط در بهکارگیری نثر باعث ایجاد نثر متکلف و بسیار مصنوعی سرشار از بازی با کلمات، عبارات متقارن، واژگان مترادف و ترکیبات عربی شد. جملهها طولانی شدند و تمثیلها و لطیفهها و روایتهای مغلق بهکار رفت و بدینگونه، سبک مصنوع یا متکلف پدید آمد. این نثر نیز تا اوایل قرن هشتم ادامه مییابد و پس از آن آهنگ زوال میکند و به سستی میگراید. «از اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم، ضعف ادبی و سستی و فتور و عدم توجه و اعتنا به اصلاح و علاج نثر پدیدار میگردد و مقدمات فساد نثر و عدم نمود و تعمق در ادای لغات و عبارات و از یاد رفتن دستور صرف و نحو و لطافت لفظ و معنی آشکار میشود» (بهار، 1349، ج3: 179). با توجه به موارد ذکر شده، نثر رایج در قرن ششم نثر فنی است و نثر مصنوع در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم رواج مییابد. بنابراین، کتاب فنون ادبی پایه دهم که در آن نثر قرن ششم، مصنوع و آغازگر آن نصرالله منشی دانسته شده است، باید اصلاح شود؛ زیرا دانشآموزانی که این مطالب را امروز یاد میگیرند، بعد از دو سه سال وارد دانشگاه میشوند و در کتابهای خود خلاف این مطالب را مشاهده خواهند کرد و آن موقع شاید نگاهی منفی نسبت به کتب درسی پیدا کنند.

در کتاب فنون ادبی پایه یازدهم نیز در صفحه 42 درباره قلمرو فکری حاکم بر سبک عراقی که در قرنهای هفتم، هشتم و نهم رایج بوده چنین آمده است: «مدعیان عرفان که با اقتضای زمانه با مغولان کنار آمده بودند، اندک اندک اصالت خود را از دست دادند و به درسی کردن عرفان و شرح اصطلاحات و پیچیده جلوه دادن مفاهیم آن پرداختند. ناگزیر در این دوره کتاب عرفانی معتبری نوشته نشد.»

این بند بیشتر درباره عرفان حاکم بر بعد از نیمه دوم قرن هشتم و تمام قرن نهم صدق میکند؛ در حالیکه در قرن هفتم کتب عرفانی معتبری داریم و امروزه بیشتر جنبههای عرفان را با این کتب میشناسیم: «عرفان در قرن هفتم در آثار عطار (الهینامه، منطقالطیر) و مولانا (مثنوی و غزلیات) به اوج خود میرسد. در قرن هشتم حافظ از مطالب عرفانی در ساخت غزلیات خود بهره میگیرد و طرداللباب به مسائل مهم عرفانی اشارات ظریفی دارد. در قرن نهم و دهم از حرکت بالنده عرفان خبری نیست بلکه شاعران و شارحان به تقریر و توضیح نکات عرفانی گذشتگان میپردازند و به اصطلاح، عرفان درسی میشود. شیخ محمود شبستری در «گلشن راز» به توضیح رموز عرفانی گذشتگان میپردازد و جامی «لوایح» را در تبیین اصطلاحات عرفانی مهم و معروف مینویسد» (شمیسا، 133:1387).

«شعر عرفانی در قرن هفتم بعد از سنایی و عطار به وسیله کسانی چون سعدی، مولانا جلالالدین، اوحدی کرمانی و دیگران به کمال رسید و شهرت و رواج فراوان یافت» (سجادی، 107:1383). «در قرن هشتم، تصوف علمی و مدون و مرتب مورد آموزش قرار گرفت و در کتبی مانند «نفایسالفنون» شمسالدین محمدبن محمود آملی، علم تصوف در عداد سایر علوم درآمد» (همان: 159). «در قرن هشتم، عرفان ذوقی و شاعرانه با وجود شاعر عارف بزرگ و غزلسرای نامی، شمسالدین محمد حافظ به حد کمال رسید» (همان: 161). «در قرن نهم هجری قمری به علت توجه تیموریان به صوفیه، تعداد صوفیان و فرقههای آنان زیاد شد اما از کیفیت و عمق و حقیقتجویی تصوف و عرفان کاست» (همان: 162).

سیروس شمیسا در جایی دیگر مینویسد: «در شعر در قرون هفتم، هشتم و نهم وجوه مشترک خاصی است... بارزترین نمود یا مختصه فکری این دوره، عرفان است. صنایع بدیعی رواج مییابد و بر نفوذ لغات عربی افزوده میشود. اشاره به معارف اسلامی گسترده میشود» (شمیسا الف، 71:1378). چنانکه ملاحظه میشود، عرفان در قرنهای هفتم و نیمه اول قرن هشتم در شعر حافظ هنوز در اوج خود است و بعد از این دوره به افول و درسی شدن روی میآورد و آثار عرفانی معتبری پدید نمیآید. بنابراین، پدید نیامدن آثار ادبی عرفانی از نیمه دوم قرن هشتم به بعد را نمیتوان به کل این دوره (قرنهای هفتم، هشتم و نهم) تعمیم داد.

 

نتیجهگیری

1. با توجه به کتب سبکشناسی، نثر حاکم بر قرن ششم، نثر فنی است و آغازگر این نوع نثر، نصرالله منشی است. بنابراین، مصنوع خواندن این نوع نثر در کتاب فنون ادبی 1 درست نیست.

2. نثر متکلف، که نوع افراطیتر نثر مصنوع است، بعد از نثر فنی و در قرن هفتم رایج میشود.

3. عرفان و تصوف در قرن هفتم، هنوز در آثار عطار و مولوی و ... سیر صعودی خود را حفظ  کرده است ولی در نیمه دوم قرن هشتم و بعد از آن، به افول و تنزل میگراید و آثار برجسته عرفانی پدید نمیآیند.

 

منابع

1. بهار، محمدتقی. (1349). سبکشناسی. ج 2 و 3، تهران: امیرکبیر.

2. سجادی، ضیاءالدین. (1383). مبانی عرفان و تصوف. چ دهم. تهران: سمت.

3. شمیسا، سیروس. (الف 1378). کلیات سبکشناسی. چ پنجم. تهران: فردوس.

4. ................................. . (ب 1378). سبکشناسی نثر. چ سوم. تهران: میترا.

5. ................................ . (1387). سبکشناسی نظم. چ پانزدهم. تهران: پیامنور.

6. قاسمیپور، قدرت و قیصری، مجتبی. (1395). مقایسه سرهنویسی و نثر فنی از دیدگاه زبان. مطالعات ادیان. عرفان و فلسفه. تابستان. دوره دوم. شماره 1/2، صص 77-71.

۱۶۸۸۴
کلیدواژه (keyword): آموزشی تحلیلی,نقد کتاب درسی,فنون ادبی ۱ و ۲,نثر فنی,نثر مصنوع,عرفان در قرن هفتم,
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید