عکس رهبر جدید

تقدم شعر بر صورت و قالب: نوآوری نیما در افسانه

  فایلهای مرتبط
تقدم شعر بر صورت و قالب: نوآوری نیما در افسانه

افسانه منظومه بلندی است که نیما یوشیج آن را به استاد خود «نظام وفا» تقدیم کرده است. بخشی از این منظومه در سال 1301 در روزنامه «قرن بیستم» میرزاده عشقی منتشر شد و در سال 1329 با مقدمه‌ای از احمد شاملو به چاپ رسید. افسانه از سبک معمول انحراف کلی نداشت و در کلیت خود نو نبود اما نیما با انتشار آن، بیانیه شعر نو را مطرح کرد؛ به گونه‌ای که مورد خشم و اعتراض و انتقاد شدید اهل ادب قرار گرفت اما او با اطمینان به کار خویش ادامه داد.

نیما در راه درازی که برای سنت‌شکنی در پیش گرفته بود، در قدم‌های نخستین در افسانه، اصول شعر فارسی را نشکست و با پیروی از برخی قوانین شعر کلاسیک، تلاش کرد به تدریج به آرمان مطلوب خویش نزدیک شود؛ چنان‌که حاصل این تلاش، شانزده سال بعد در شعر «ققنوس» به منصه ظهور رسید. به گفته محمدرضا شفیعی کدکنی، «افسانه، صدای تازه‌ای بود در فضای شعر آن روز، هم به لحاظ عاطفی و هم از نظر موسیقی» (عظیمی، 1388: 120).

سنت‌شکنی‌های نیما در منظومه افسانه

ـ افسانه، ترکیبی از مسمط، ترکیب بند و چهار پاره است. از بندهای متعددی تشکیل شده است که هر کدام چهار مصراع دارد. بعد از هر بند، مصراعی نو (غیرمقفی) می‌آید و همین مصراع آزاد است که به قالب شعر تازگی می‌بخشد. اغلب این بندها مانند چهار پاره‌های معمول در مصراع دوم و چهار قافیه دارند اما این شیوه در همه بندها رعایت نمی‌شود. گاه چهار مصراع، گاه اول و سوم، گاه دوم و چهارم و گاه اول و دوم و چهارم هم‌قافیه‌اند.

ـ همان‌گونه که بیان شد، نیما نمی‌خواست به یک‌باره از اصول شعر کهن بگسلد به همین دلیل، برای افسانه وزنی را برگزید که پیش از او هم شاید سابقه داشته اما متروک و منزوی بوده است: فاعلن/ فاعلن/ فاعلن/ فع (فاعلن/ فاعلن/ فاعلاتن).

تساوی وزنی در این منظومه رعایت شده اما به هر حال، انتخاب این وزن کوتاه و ساده و تقسیم افاعیل یک مصراع به اجزای مختلف، نخستین تلاش نیما برای شکستن اوزان عروضی است:

افسانه: «که ز نو قطره‌ای چند ریزی؟ بینوا عاشقا»

عاشق: «گر نریزم دل چگونه تواند رهیدن (یوشیج، 1388: 67)

ـ نیما تلاش کرد هم در نحو و هم در واژگان زبان از هنجارهای سنتی شعر فارسی ببرد. او با استفاده از واژگان محاوره‌ای و محیط طبیعی اطراف خویش بر غنای واژگان شعری خود افزود:

یاد می‌آوری آن خرابه

آن شب و جنگل «آلیو» را

که تو از کهنه‌ها می‌شمردی

می‌زدی بوسه خوبان نو را

زان زمان‌ها مرا دوست بودی(همان: 61)

بر سرسبزه «بیشل» اینک

نازنینی است خندان نشسته

از همه رنگ گل‌های کوچک

گرد آورده و دسته بسته

تا کند هدیه عشقبازان (همان: 66)

اما گاه در استفاده از ساختار کهن زبان فارسی و واژه‌های قدیمی چون صحاری، اندر، بچگان و به کارگیری فراوان رأی فک اضافه و... زیاده‌روی می‌کند و گاه در هنجارگریزی واژگانی گرفتار اشکالات نحوی می‌شود:

همچو ساقه گیاهی فسرده

می‌کند داستانی غم‌آور (همان: 49)

بلبل بینوا ناله می‌زد

بر رخ سبزه، شب ژاله می‌زد (همان: 54)

ـ با توجه به اینکه نوع ادب نمایشی در ادبیات فارسی سابقه چندانی ندارد، می‌توان افسانه را از اولین اشعار نمایشی معاصر به حساب آورد. «سه تابلوی مریم» (ایده‌آل) اثر میرزاده عشقی نیز که پیش از افسانه سروده شده بود اما دیرتر از آن منتشر شد، نمایشنامه‌ای و دراماتیک بود. نیما در مقدمه این شعر می‌نویسد: «من هم می‌توانم ساختمان افسانه خود را نمایش اسم گذاشته و جز این هم بدانم که شایسته اسم دیگری نبود؛ زیرا که به‌طور اساسی این ساختمانی است که با آن به خوبی می‌توان تئاتر ساخت» (همان: 47).

ـ شعر به‌صورت گفت‌وگو (دیالوگ) است اما مناظره به شکل سنتی نیست و برد و باختی در آن وجود ندارد. مجادله‌ای درونی است بین عاشقی رنج کشیده که از زندگی بیزار است و زیر ضربه غم‌ها سرسخت شده و افسانه، که خدای شور و زیبایی و جذبه است و شاعر همه‌چیز را او می‌پندارد و با نام‌های گوناگون او را معرفی می‌کند: بخت و سرشت و غم زیبا، حاصل زندگی، عشق فناکننده، دو چشم اشکبار، دروغ دلاویز و... .

 حاصل زندگانی منم، من

روشنی جهانی منم، من

من، فسانه، دل عاشقانم

گر بود جسم و جانی، منم، من

من گل عشقم و زاده اشک (همان: 61)

تو دروغی، دروغی دلاویز

تو غمی، یک غم سخت زیبا (همان: 76)

از سوی دیگر، در شعر کهن صنعت سؤال و جواب‌ به شکل معمول استفاده از افعال «گفتم» و «گفت» است اما نیما از این سنت عدول کرده است.

ـ تغزل آزاد با عشق زمینی، دیگر نو‌آوری نیماست.

افسانه، نونماترین شعر نیما،‌ با لحن و آهنگ فراواقع‌گرایانه (سوررئالیستی) خود بازتاب آشفتگی‌ها، هجران‌ها، ناکامی‌ها و عشق دردمندانه شاعر و پیوند آن با سرنوشت جامعه است. برای نیما «معشوق اگر چه زمینی بود ولی‌ هاله ایدئالیسم رمانیتک دور سرش مشتعل بود» (براهنی، 1380: 664)؛ چنان‌که پس از انتشار افسانه، رمانتیک‌سرایی در ایران رواج یافت.

عشق برای نیما مفهومی محدود و معین ندارد و بنا به موقعیت، هر بار در سیمایی نو به جلوه در می‌آید و «در شخصیت افسانه، تجسد و تشخص و وحدت می‌یابد و چهره معشوقی او به ظاهر پررنگ‌تر می‌شود؛ بی‌آنکه تنها معشوق در مفهوم متعارف آن باشد» (پورنامداریان، 1391: 93).

شاعر مخالف عشق جاودان کلاسیک است؛ آن را فریبی بزرگ می‌داند و حتی حافظ را بر سر آن محاکمه می‌کند:تقدم شعر بر صورت و قالب

حافظا این چه کید و دروغی‌ست

کز زبان می و جام و ساقی‌ست؟

نالی ار تا ابد، باورم نیست

که بر آن عشق بازی که باقی‌ست

من بر آن عاشقم که رونده‌ست (یوشیج، 1388: 72)

ـ در شعر کلاسیک به دلیل فقدان ساخت، تصویر در یک بیت تکوین می‌یافت و هر بیت تصویری مستقل از بیت دیگر داشت.

همچنین معنی از پیش تعیین‌شده در طول یک بیت جا می‌گرفت، اما در افسانه، نیما تلاش کرد «بند» واحد شعر شود و جای بیت را بگیرد؛ به‌گونه‌ای که شاعر تا حدودی مجال آن یافت که در بیان طبیعی‌تر معنی، آزاد باشد. تصاویر نیز از قید و بند زندان بیت رهایی یافتند. نیما بعدها در اشعار آزاد، تصاویر را در سرتاسر شعر تلفیق کرد؛ یعنی در شعر او تلفیق تصاویر در کل شعر مطرح است و به همین جهت باید گفت «نیما یوشیج بانی و مبدع ساخت و تشکل در شعر فارسی است» (شمس لنگرودی، 1378: 131).

ـ آنچه موجب شناخته شدن افسانه به‌عنوان نقطه شروع تحول در شعر فارسی می‌شود، تنها ایجاد تغییرات ظریف در قالب و صورت نیست بلکه تغییرات زیر بنایی و تأکید بر ماهیت شعر و ایجاد شیوه تازه‌ای از بیان و طرح معنی است که نوآوری به‌حساب می‌آید.

مهم‌ترین سنت‌شکنی‌ نیما در افسانه، گریز از اصل معنی‌داری روشن شعر است؛ چرا که معنی‌پذیری (تک معنایی) از اصول شعر کلاسیک فارسی به جز اشعار عرفانی است. البته در اینجا نیز کار نیما با شاعران عارف تفاوت داشت؛ به این ترتیب که تنوع پدیده‌‌های دیداری شاعران عارف به دلیل سلطه فضای قدسی ادراک عرفانی به وحدت موضوع بدل می‌شد اما در ذهن نیما پدیده‌های دیداری، زمینه نمایش ذهن و اندیشه‌ها و خیالات و معانی و دردهای درونی او را فراهم می‌آوردند.

«در افسانه‌، دید شاعر و بافت هر دو تازه بود «آرین‌پور، 1382: 591). شاعران کلاسیک تنها ظاهر اشیا و پدیده‌های طبیعی را می‌دیدند اما نیما علاوه بر ظاهر، باطن را می‌دید. «این تحول بسیار عمیق در کیفیت نگرش به هستی و ابعاد مختلف آن یا «عین»، به نیما رخصت می‌داد تا عین  را جانشین ذهن کند» (پورنامداریان، 1391: 261).

تلاش شاعرانی چون تقی رفعت، جعفر خامنه‌ای و شمس کسمایی در نوآوری فقط در محدوده شکل بیرونی شعر بود؛ به‌گونه‌ای که در تمام کوشش‌های آن‌ها، رکن معنی‌داری سنتی همچنان باقی بود اما نیما مسائل اجتماعی و سیاسی و احوال زندگی فردی‌اش را از دریچه نگاه خود و ذهن خویش می‌دید و در طبیعت به مکاشفاتی دست می‌یافت که حاصل تجارب شخصی خود او بود. او پدیده‌های جهان را پراکنده و جدا جدا نمی‌دید. خلاقیت ذهنی خود را با در هم شکستن اصول نگرش تکراری به جهان به جریان انداخت و با نگرش تازه‌اش به زندگی و واقعیت و فرهنگ، چارچوب این اصول را در هم شکست. افسانه اولین تلاش نیما برای شکستن حصار معنی‌داری (تک معنایی) شعر از طریق دریچه خاص شخصیت خود اوست و همین تحول نگرش او، که موجب تغییر پاره‌ای از اصول و ضوابط سنت شد، بعدها در حیطه صورت و زبان رخ داد و اشعار آزاد نیمایی خلق شد.» در بیرون و دیگران خود را دیدن، کانون اصلی بدعت‌های نیماست که در شاعران کلاسیک ما به علل مختلف و از جمله شرایط تاریخی و فرهنگی خاص خود وجود نداشت و به همین سبب، ابهام و زیبایی پیوسته با آن نیز در شعر کهن به چشم نمی‌خورد. (همان: 131).

جز این، آنچه موجب سنت‌شکنی نیما در خروج از اصل معنی‌داری آشکار شعر و رهایی از سلطه آن در افسانه می‌شود، ابهام شخصیت افسانه است. نبود مدلول معین، به این شعر بعدی نمادین می‌بخشد. در نگاه اول گمان می‌رود افسانه شخصیتی انسانی است اما «به تدریج در می‌یابیم که نمی‌توان او را در معنی حقیقی خود یک معشوق انسانی تصور کرد. بدین ترتیب، شخصیت مبهم افسانه سبب می‌شود که شعر افسانه دیر فهم، پیچیده و دشوار یاب گردد. درک قطعی معنی‌اش مبهم شود و خواننده را میان دانستن و ندانستن معنی شعر در حالت تعلیق نگه دارد» (همان: 87). از سوی دیگر، وجود تداعی‌های معانی و خاطرات مختلفی که ظاهراً ‌از نظر معنایی گسسته و نامربوط‌اند موجب رازناکی افسانه و در نتیجه، تفسیرها و تأویل‌های مختلف از آن می‌شود و همین، خود، رهایی از سلطه وضوح و روشنی معنی است.

در پایان،‌ یادآوری مجدد این نکته ضروری است که در این مقاله صرفاً‌ به نوآوری‌های نیما در شعر نیمه سنتی «افسانه» پرداخته شده و پرداختن به اساسی‌ترین تحولات، که منجر به پیدایش شعر آزاد (نیمایی) شده است، مجال دیگری می‌طلبد که از حوصله این مقاله خارج است.

 

 

منابع

1. آرین‌پور، یحیی. از نیما تا روزگار ما. جلد سوم. چ چهارم. تهران: انتشارات زوار.

2. براهنی، رضا (1380). طلا در مس. جلد اول و دوم. چ اول. تهران: انتشارات زریاب.

3. پورنامداریان، تقی. (1391). خانه‌ام ابری است. چ چهارم. تهران: انتشارات مروارید.

4. یوشیج، نیما. مجموعه کامل اشعار. گردآوری و تدوین: سیروس طاهباز. چ نهم. تهران: نگاه.

5. شمس‌لنگرودی، محمد تقی. (1387). تاریخ تحلیلی شعر نو. جلد اول. چ سوم،‌ تهران: نشر مرکز.

6. عظیمی، میلاد. (1388). پادشاه فتح (نقد و تحلیل و برگزیده اشعار نیما یوشیج). چ دوم. تهران: انتشارات سخن.

۵۴۹۴
کلیدواژه (keyword): تقدم شعر بر صورت و قالب,نوآوری نیما در افسانه,مهناز پورحیدری,نیما یوشیج,افسانه,ساخت,نوآوری,معنی‌ گریزی
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید