تربیت اجتماعی یکی از مهمترین اهداف و وظایف نظامهای تعلیموتربیت در همهی ادوار تاریخ بوده است. تربیت اجتماعی و اهمیت آن اجماع همهی صاحبنظران تربیتی و اجتماعی را برانگیخته است و کمتر صاحبنظری را میتوان سراغ گرفت که نسبت به اهمیت چنین مسئلهای مردد باشد. در اکثر اسناد و متون تربیتی و پرورشی، و نیز برنامههای راهبردی آموزشوپرورش، بر ضرورت این موضوع تأکید شده و بخشها و موادی به آن اختصاص یافتهاند. از آنجا که ابتدایی دوران شکلگیری شخصیت اجتماعی و اخلاقی کودک است، رویکرد اصلی بسیاری از نظامهای تعلیموتربیت در این دوره، تربیت اجتماعی و اخلاقی است؛ بهطوریکه گروهی از کشورها در برنامههای خود در دورهی ابتدایی، تربیت اجتماعی را بر آموزش دانش اولویت دادهاند. حتی برخی کشورها کل این دوره یا سه سال اول آن را بهطور کامل به تربیت اجتماعی و اخلاقی اختصاص دادهاند و از آموزش دانش پرهیز میکنند. با وجود این، به نظر میرسد در نظام تعلیموتربیت ما رویکرد آموزش دانش در اولویت است و تربیت اجتماعی مورد کمتوجهی واقع شده یا آنچه با چنین عنوانی ارائه میشود، فردگرایانه، نخبهگرایانه و آرمانی، و بهطورکلی کم اثر و مغشوش است. طوری که میتوان گفت، نظام تعلیموتربیت تک ساحتی است و آموزش بدون پرورش و تربیت اجتماعی را دنبال میکند. این مقالات تلاش میکند چیستی و چرایی این مفهوم را بررسی کند و دربارهی عواقب و پیامدهای آن برای نظام تعلیموتربیت و حتی کل نظام اجتماعی هشدار دهد.
تربیت اجتماعی
هر فرد با تولدش وارد جهان اجتماعی میشود. از چنین منظری، بهطور کلی میتوان گفت: «تربیت اجتماعی آشنایی با مفاهیم زندگی گروهی و مزایا و محدودیتهای آن و شناخت گروههای اجتماعی (خانواده، جامعه و جهان) و ارزشها و معیارها و قوانین حاکم بر آنهاست (شکوهی، 47:1394). از منظری دیگر، «تربیت اجتماعی عبارت است از آماده کردن تدریجی افراد و جوامع برای زندگی مبتنی بر دوستی و همکاری بهمنظور رفع نیازهای مادی و رسیدن به سعادت معنوی در جامعهی جهانی سرشار از صلح و عدالت، از طریق توجه همهجانبه و واقعبینانه به ویژگیهای نوع بشر، و تعدیل، اصلاح و هدایت غرایز درونی او و سپردن کنترل اعمال و رفتارش به دست مراقبان درونی» (طباطبایی، 30:1379 به نقل از علیشاهی 1394: 80-67).
تربیت اجتماعی به فرایند اجتماعی بودن آدمی ناظر است. از این رو، هر تصوری در باب اجتماعی بودن، تعیینکنندهی ماهیت، اهداف، اصول و روشهای تربیت اجتماعی است (باقری،1386). تربیت اجتماعی به معنی اجتماعی کردن افراد، فراگیری مهارتهای اجتماعی، تربیت شهروندی مؤثر، توانایی بهکارگیری زبان برای تفهیم و تفاهم با دیگران، کسب صلاحیتهای اجتماعی برای زندگی در جمع و سازگاری با جامعه است.(سیاح کوکیانی، 2009).
در مجموع، از دیدگاه بیشتر صاحبنظران تربیتی و علوم اجتماعی، تربیت اجتماعی با «جامعهپذیری و اجتماعی شدن» مترادف است. جامعهپذیری یا اجتماعی شدن از نظر لغوی به معنای انطباق و آشناسازی با جامعه است. (حقشناس و همکاران،842:1387). در جامعهشناسی، این مفهوم به فرایندی اطلاق میشود که در آن افراد ویژگیهایی کسب میکنند که شایستهی عضویت آنها در جامعه است (اسکروتن، 649:2007). ریمون آرون معتقد است: «جامعهپذیری فرایندی است که از طریق آن احترام به قوانین، فرمانهای اجتماعی، ممنوعیتها و تکالیفی که زندگی اجتماعی بدون آنها ناممکن است، در وجود انسان نقش میبندد (آرون، 1370: 403). از نظر مرتن، جامعهپذیری فرایندی است که افراد طی آن ارزشها، هنجارها، دانش و مهارت لازم را برای زیست در یک اجتماع به دست میآورند» (بیرچر، 2012).
اجتماعی شدن
آلن بیرو در فرهنگ علوم اجتماعی، اجتماعیشـدن را فرایندی روانی ـ اجتماعی تعریف میکند که بر پـایهی آن شخصیت اساسی فرد تحت تأثیر محیط، و بهخصوص نهادهای تربیتی، دینی و خانوادگی، تشکل مییابـد.
(آلن بیـــرو،363:1370). چلبی معتقد است، شرط بقای هر جامعه، یگانگی اجتماعی است. از این رو، هر جامعهای میکوشد تا از طریق جامعهپذیری، اعضای خود را با هنجارها و ارزشهای اجتماعی آشنا کند و به آنها مطالبی بیاموزد تا بتوانند متناسب با هنجارهای جامعهای که در آن به سر میبرند، زندگی کنند (چلبی، 1385).
بهطور سادهتر میتوان گفت: اینکه یک انسان از بدو تولدش چگونه با جامعه و فرهنگ (ارزشها و هنجارهای آن) انطباق مییابد (رفیع پور، 1387: 305). در کتاب جامعهشناسی آموزش و پروش آمده است: اجتماعی شدن عبارت است از «همسـازی و همنـوایی فـرد بـا ارزشها، هنجارها و نگرشهای گروهی و اجتماعی». به مفهوم دیگر، اجتماعی شدن فراگردی است کـه فرد بهواسطهی آن دانش و مهارتهای لازم اجتماعی را بـرای مشـارکت مـؤثر و فعـال در زنـدگی گروهـی و اجتماعی کسب میکند (علاقهبند، 1373: 106).
گیدنز تا حدودی تعریف متمایزی از اجتماعی شدن ارائه میدهد. به نظر او، اجتماعی شدن نوعی «برنامهریزی فرهنگی» نیست که در آن کودک تأثیراتی را که با آنها برخورد میکند بهطور انفعالی جذب کند.گیدنز اجتماعی شدن را فرایندی میداند که طی آن کودک ناتوان، بهتدریج به شخصی خودآگاه، دانا و ورزیده در شیوههای آن فرهنگی تبدیل میشود که در آن متولد شده است (گیدنز، 86:1379).
از تعریفهای بالا استنباط میشود: تربیت اجتماعی معادل جامعهپذیری یا اجتماعی شدن است و طی چنین فرایندی، «ارزشهای اجتماعی» در فرد درونی میشوند. اکنون این پرسش خودنمایی میکند که ارزشهای اجتماعــی چیست؟ ارزشهــای اجتماعـی مجموعهای آرمانی هستند دربارهی آنچه درست و نادرست، شایسته یا ناشایست، مطلوب یا نامطلوب، و خوب یا بد است و برای هر جامعهای مورد نیاز، محترم و مطلوب تلقی میشود، مانند نجابت، درستکاری، شرافت، احترام به حقوق دیگران و تقوا (ستوده، 1389: 29). چنین ارزشهایی از دوام و ثبات برخوردارند. چلبی در اشاره به این ویژگی ارزشهای اجتماعی مینویسد: ارزشهایی که در حوزههای اجتماعی و فرهنگی وجود دارند، در مقابل تغییر پایدارتر و مقاومترند، بیشتر جنبهی ماهوی و اظهاری دارند و مصرف آنها در روابط اجتماعی باعث افزایش و تکثیر آنها در جامعه میشود؛ ارزشهایی مثل عزت، احترام، معرفت، اعتماد و صداقت (چلبی، 60:1385).
ادامه دارد...