عکس رهبر جدید

ناصحی خردمند، ناصحی هنرمند

  فایلهای مرتبط
ناصحی خردمند، ناصحی هنرمند
از دیرباز تاکنون بشر هیچگاه از امر تعلیم و تربیت بی نیاز نبوده است. او عمدتاً در وهله اول نصیحت گریز است و تحمل شنیدن اندرز را دشوار و عمل به آن را ناممکن می داند و دوست دارد خود مستقیماً مبانی تربیتی را تجربه کند اما دیر یا زود، مستقیم یا غیرمستقیم متوجه میشود که از رهنمودهای دیگران باید بهره مند گردد. بنابراین، بحث اندرزگویی و اندرزپذیری در زندگی بشر، دو امر گریزناپذیر است و تجلی و گستردگی آنها را در متون ادبی و مذهبی در رأس هرم اخلاقیات می بینیم. بنابراین، آنچه در تحقق اندرز بسیار حائز اهمیت و کارساز است، گزینش کلام و چگونگی طرز بیان است که عمدتاً به دلیل عدم رعایت اصول و موازین اندرزگویی، کم اثر و ناکارآمد است. در این مقاله، نگارنده حکایت سعدی مندرج در صفحه ۳۳ کتاب علوم و فنون پایه دهم و درس دوم کتاب فارسی دهم از «قابوسنامه»، را به عنوان دو نمونه متن تعلیمی ـ تربیتی در سه قلمرو زبانی، ادبی و به ویژه فکری تبیین کرده است.

پارسازادهای را نعمت بیکران بهدست افتاد؛ فسق و فجور آغاز کرد.

باری، به نصیحتش گفتم: ای فرزند، دخل، آب روان است و عیش، آسیاب گردان؛ یعنی خرج فراوان کردن، مسلم کسی را باشد که دخل معین دارد.

چو دخلت نیست، خرج آهستهتر کن

که میگویند ملاحان سرودی

اگر باران به کوهستان نبارد

به سالی دجله گردد، خشک رودی

عقل و ادب، پیشگیر و لهو و لعب بگذار که چون نعمت سپری شود، سختی بری و پشیمانی خوری، پسر، این سخن در گوش نیاورد و بر قول من اعتراض کرد و گفت:

برو شادی کن ای یار دل افروز

غم فردا، نشاید خورد امروز

دیدم که نصیحت نمیپذیرد و دم گرم من در آهن سرد او اثر نمیکند؛ روی از مصاحبت بگردانیدم و قول حکما کار بستم که گفتهاند:

گر چه دانی که نشنوند، بگوی

هر چه دانی ز نیکخواهی و پند

زود باشد که خیرهسر، بینی

به دو پای اوفتاده، اندر بند

دست بر دست میزند که دریغ

نشنیدم حدیث دانشمند

(گلستان، باب هفتم)

تا توانی از نیکی کردن میاسا و خود را به نیکی و نیکوکاری به مردم نمای و چون نمودی، به خلاف نموده مباش. به زبان، دیگر مگو و به دل دیگر مدار، تا گندم نمای جو فروش نباشی؛ و اندر همه کاری داد از خویشتن بده، که هر که داد از خویشتن بدهد، از داور مستغنی باشد و اگر غم و شادیت بود، به آن کس گوی که او تیمار غم و شادی تو دارد و اثر غم و شادی پیش مردمان بر خود پیدا مکن. و به هر نیک و بد، زود شادان و زود اندوهگین مشو، که این فعل کودکان باشد... .

(قابوسنامه)

سعدی ذکاوتمندانه میداند که «نصیحت و انسان» و سختتر از آن «نصیحت و جوان» امری بسیار دشوار و پیچیده است. لذا شیوه و اندرز خود را عموماً در قالب داستان همچون نمونه مذکور پیریزی میکند و زبان ساده، روان و همه فهم را به تعلیم میگشاید. واژگان متناسب با مخاطب فرضی خود را برمیگزیند. بهویژه در سرآغاز نصایح خویش واژگان چالشبرانگیز و تنشزا نظیر «پارسازاده» و «فسق و فجور» را استخدام میکند؛ گویا قصد دارد حواس خواننده را از همان آغاز بر کلام خود متمرکز سازد.

با اطلاع از دل و حوصله مخاطب، جملات را کوتاه برمیگزیند و جایگاه و ترتیببندی نقش نحوی کلام را به درستی رعایت میکند هر چند کلام ادبی نحو کلام را برهم میریزد. سعدی از طریق موسیقی، بهویژه سجع، و رعایت اعتدال بدیع و بیان و آوردن تمثیل و استشهاد شعری تأثیر کلام خود را ارتقا میبخشد و زبان عادی کلام خود را به زبان ادبی قابل فهم مزین میکند.

درباره شیوه نصیحتگری سعدی دو نکته حائز اهمیت و قابل تأمل جریان دارد که که در قابوس‌‌نامه کمتر به چشم میخورد: یکی شیوه گفت و شنود و دوطرفهگویی و نیز فرصت اظهارنظر به نصیحت شونده و نه فقط مسلسلوار گفتن و انتظار سکوت مطلق از او داشتن.

دیگر اینکه سعدی وقتی «دم گرمش بر آهن سرد اثر نمیکند»، کوتاه نمیآید و قهر و غضب و لجبازی بر او مستولی نمیشود، بلکه قول حکما، عرفا، بزرگان و ... را به کار میبندد و این شگرد شگرف او معنادار است. هم آداب نصیحت را به ناصحان میآموزد و هم شیوههای رایج تربیتی محضگویی و تک صدایی را کنار میزند و به جای آنها، شیوههای چند صدایی را مینشاند و ای بسا به کمک کلام حکما، به قول خودش «بر سنگ سراچه دلها» نفوذ کند؛ هر چند آن کلام نیز بر ساخته و آفریده ذهن و ضمیر خلاق چند بعدی او باشد.

در مکتب تعلیموتربیت سعدی، آشکارا میبینیم که نصیحتشونده پویا و متغیر است؛ برخلاف قابوسنامه که در آن نصیحتگر فردی ایستا و غیرفعال است و هیچ طبقهای از طبقات اجتماعی از تیررس نصایح او در امان نیستند و بهویژه طبقات اسم و رسمدار جامعه. این نیز حاکی از نگاه عقابآسای سعدی و مبتنی بر اصول اعتدالپرور و عدالتمحور اوست. او خوب فهمیده است که نیروی گریز از مرکز و در دام لغزش و خطا افتادن، همزاد و همراه انسان است و بهراحتی نمیتوان کسی را از آن مصون پنداشت.

به گمانم چون رنگ فضل فروشی، تکبر و آمرانگی در کلام سعدی نیست و اندرزهایش هم سرشار از صداقت، محبت، عاطفت و صمیمتاند، خشک و رسمی و تجریدی و پیچیده نیستند و واقعبینانه انسان را با تمام زیبایی و زشتی، خوبیها و بدیها به تصویر میکشند، لاجرم کلامش بر دل مینشیند و از برجستهترین اندرزها محسوب میشود.

 

اما قابوسنامه:

تفاوت فاحشی که در تعلیموتربیت متن قابوسنامه به چشم میآید، این است که شیوه اندرزی آن بر خلاف گلستان یکطرفه، مسلسلوار، آمرانه، خودمحور و غیرداستانی است.

گاهی برای تأکید بر کلام خود ارسال مثل و شواهد داستانی میآورد. شنونده او غیرفعال و ایستاست و در واقع، تمام طبقات اجتماعی را در فرزند خود جمع کرده و اندرزهای لازم و متناسب هر طبقه را به او گفته است.

او نیز چون سعدی زبانی ساده، روان و همه فهم را به تعلیم اختصاص داده است. واژگان را در معنای قاموسیشان به کار برده است و جملهای خارج از هنجار دستوری در کلام او دیده نمیشود. او نیز با ظرفیتسنجی تجربی و واقعبینانهای که از مخاطب خود دارد، جملات بسیار کوتاه و قابل فهم را اختیار کرده است.

بیپیرایگی از جمله امتیازهایی است که فهم کلام صاحب قابوسنامه را بالا برده است. در نمونه بالا، جز تضاد و ارسال مثل، آرایهای در کلام او دیده نمیشود. استشهاد شعری در سرتاسر قابوسنامه بسیار اندک است. پندها بیشتر جنبه عملی و ساده دارند و مبتنی بر واقعیتهای اجتماعی هستند.

دو نکته برجستهای که در شیوه اندرزی «قابوسنامه» مشهود است، یکی نصایح واقعگرایانه نویسنده کتاب به انسان است که طرز بیانش حاکی از آن است که نباید در اصول تربیتی با انسان قدیسوار برخورد کرد و امیال سرکش نفسانی درون او را نادیده گرفت. وی اندرزش را متناسب با دو بعد بشری  پیریزی میکند.

نکته دیگر، نصایح تجربهگرایانه او خطاب به انسان است. او که خود و ناصحان دیگر را از خبط و خطا مستثنا نمیداند، با صراحت تمام، بیهقیوار، آنچه را در زندگی عملی خویش تجربه کرده و نفع و ضررش را چشیده است، به فرزند خود توصیه میکند اما کلامش آنچنان به ضمیر انسان مینشیند و او را از حسرت و اندوه برافروخته میکند که بیاختیار برخود مهمیز تنبه و تحول میزند و مدتها از عملکرد خویش مات و مبهوت میماند.

این سحر کلام صاحب قابوسنامه مبتنی بر صداقت و عاطفت و جوانمردی و فروتنی اوست، که خدایش بیامرزد.

نتیجه اینکه دانشاندوزی کم و بیش در نظام آموزش ما اتفاق میافتد. اما تربیتپذیری بسیار سخت است و سازوکار خود را میخواهد. بهحق دو درس نمونه، خردمندانه و دلسوزانه بر تارک دروس کتب درسی نشستهاند و نیز میتوان از اندرزهای سازنده این دو اثر ارزشمند برای اصلاح فرد و اجتماع به خوبی بهرهمند شد.

 

منابع

1. گروه مؤلفان کتب درسی. (1395). علوم و فنون ادبی (1) چاپ اول. شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران.

2. گروه مؤلفان. (1395). فارسی (1). چاپ اول. شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران.

۳۴۰۲
کلیدواژه (keyword): ناصحی خردمند,ناصحی هنرمند,حمید ربیعی قهفرخی,گلستان,قابوسنامه,اندرز,آموزشی,تحلیلی
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید