عکس رهبر جدید
۹ خرداد ۱۳۹۱ ۱۰:۱۲
زنی با رأی و روشن‌روان
تحلیل شخصیت سیندخت در قصه زال و رودابه در «رشد زبان و ادب فارسی»

داستان زال و رودابه از دلکش‌ترین و زیباترین داستان‌های عشقی شاهنامه است. این قصه از یک سو قصه‌ای عاشقانه و از سوی دیگر، داستان خرد و حکمت است؛ داستانی بزمی آمیخته به دانش و خرد و چاره‌اندیشی. فضای قصه ترکیب بدیعی از بزم و اندیشه و عشق و چاره‌جویی‌های حکیمانه و خردمندانه است. فضای بزمی آن در پرتو عشق شورانگیز زال و رودابه شکل می‌‌گیرد و چاره‌اندیشی‌ها و کردار خردمندانه سیندخت، مادر رودابه، فضای خرد و حکمت قصه را بارور می‌کند.
مهدی صالحی، دبیر ادبیات فارسی جاجرم خراسان شمالی به این موضوع در مجله رشد آموزش زبان و ادب فارسی پرداخته است.
مهدی صالحی در چکیده مقاله‌اش آورده است:
«داستان زال و رودابه یکی از دلکش‌ترین داستان‌‌های غنایی در حماسه ملی ایران است. اهمیت این قصه از چند جهت است؛ یکی اینکه در مجموعه داستان‌های حماسی وجود داستانی غنایی، آن هم داستانی که قهرمانانش، قهرمانان حماسی شاهنامه‌اند، فضایی متفاوت و حال و هوایی دوست داشتنی ایجاد می‌کند. دیگر اینکه این قصه نقطه تلاقی ایرانیان با بیگانگان و باعث پیوند آن‌هاست. آنچه در این نوشتار آمده، حاصل بررسی شخصیت سیندخت، مادر رودابه، از سه زاویه است:
1. زیبایی و ملاحت
2. خرد و درایت
3. دلیری و شجاعت
در عین حال، نقش ویژه او در قصه و به سرانجام رساندن آن، نشان داده شده است.»
نویسنده مقاله‌اش را در چند محور با عنوان‌های زیر ادامه داده است:
فضای قصه، شخصیت‌های قصه، سیندخت، رویداد نخست، دوم، سوم و چهارم، دلیری و شجاعت، سیندخت حکیم و شخصیت سیندخت.
آقای صالحی زیر عنوان شخصیت سیندخت این‌گونه توضیح داده است:
«شخصیت سیندخت ترکیبی است از خرد و درایت، شجاعت، و زیبایی و ملاحت، اما خرد و درایت او بیش از زیبایی‌اش بر قصه سایه افکنده و به پیشبرد آن کمک کرده است. در واقع، حکمت و دانایی در سیندخت نمایان‌تر از زیبایی اوست.» سام نیز در اولین برخورد، نخست او را زنی روشن‌روان و سپس زیبا می‌بیند:
سخن‌ها چو بشنید از او پهلوان
زنی دید با رأی و روشن‌روان
به رخ چون بهار و به بالا چو سرو
میانش چو غرو و به رفتن تذرو
کردار او شخصیت زن را در دوران مادرشاهی فرا یاد می‌آورد؛ آن دورانی که «مادر به مقام فرمانروا و قانون‌گذار ارتقا یافته و هم بر خانواده و هم بر مملکت تسلط یافته است.» (فروم، 1380: 229).
او همانند زنان دوران مادرشاهی شجاع، زیبا و با درایت است. در کابل به ظاهر مهراب پادشاه است اما در رویارویی با مشکلات و پیچش‌های روزگار، سیندخت چاره‌اندیشانه حل معما می‌کند. سیندخت همچون زنان دوران مادرشاهی به قدرت می‌اندیشد و نگرانی او از وصال رودابه و زال از انگیزه سیاسی و قدرت‌طلبی خالی نسیت.
«سیندخت دومین زنی است که بعد از مهربان خانه فردوسی بسیار ستوده می‌شود و عقل و سیاست او کاملاً مشهود است. دوش به دوش مهراب در همه‌مسائل مداخله و اظهارنظر می‌کند، بینش اجتماعی و عملکرد سیاسی او چشمگیر است. اگر ازدواج تنها وصال دو معشوقه بود، دیگر دلیلی نداشت سیندخت از جفای روزگار و اینکه مال و دولت را به کس دیگری باید سپرد، شکایت کند؛ آنچنان که مهراب را به تصور مرگ کشاند. آیا پیوند با طایفه‌ای قدرتمند مساوی با واگذار کردن تمام دارایی و سرسپردگی کامل بوده است؟ بیت زیبایی که سیندخت در استدلال خود می‌آورد، شاید شاهدی دیگر باشد بر اینکه در کنار مسائل عاطفی، شم قدرت‌طلبی همواره حضور داشته است.
فریدون به سرو یمن گشت شاه
جهان جوی دستان همین دید راه»
این مقاله را می‌توانید در فصل‌نامه رشد آموزش زبان و ادب‌فارسی، شماره 101، بهار 1391 پی‌گیری کنید.

تعداد بازدید : ۱,۴۲۲
کد خبر : ۷۸۷
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 10000
نظر خود را وارد کنید