عکس رهبر جدید
۱۶ اسفند ۱۳۹۰ ۱۸:۱۹
گل‌آقا معلم بزرگ ایران
در «رشد معلم»

جعفر ربانی سردبیر ماهنامة رشد معلم در این شماره مجله، به معرفی مرحوم کیومرث صابری «گل‌آقا» به مثابه یکی از معلمان بزرگ ایران پرداخته است.
جعفر ربانی در ابتدای این مقاله به عنوان مقدمه آورده است:
«معلمان بزرگ لزوماً کسانی نیستند که به قول عبید زاکانی «مرده ریگی» دارند پربار از مشقت کشیدن و دود چراغ خوردن و درس دادن و نوشتن و تألیف و ترجمه و از این قبیل مصیبت‌ها! چه بسا معلمی که هیچ کدام از این سوابق و تجربه‌ها را نیندوخته باشد، اما از نظر سازندگی آدم‌ها بزرگ باشد و اصلاً مگر معلمی جز این است؟! از این بزرگ‌ها البته کم نیستند در میان معلمان ما؟ اما کیست که قدرشان را بداند؟!
این «تنقیح مناط» را آوردیم تا «دفعِ دخل مقدّر» کرده باشیم در «اِن قُلت» به معرفی کیومرث صابری در این مجله، به مثابه یکی از معلمان بزرگ ایران. پس برویم بر سر مطلب و این‌که کیومرث صابری کیست؟»
نویسنده این مقاله مرحوم کیومرث صابری را این‌چنین معرفی کرده است:
«کیومرث گیلک‌زاده شد. در صومعه‌سرا. نزدیک رشت. آن هم در زمانی که به قول دکتر شریعتی در کویر: «آن سه غم‌خوار بشریت از همه‌سو کشور را اشغال کرده بودند»؛ یعنی درست در شهریور 1320!
پدربزرگ مادری کیومرث، سیدی روحانی و فقیر و آبرودار بود. می‌گویند وقتی عمله اکرة رضاخانی به منزلش ریختند تا از او بخواهند که دیگر لباس روحانیت نپوشد با جسم بی‌جان او روبه‌رو شدند؛ سید به رحمت حق واصل شده بود! چرا و چگونه؟ معلوم نشد. شاید از ترس قالب‌ تهی کرده بود. الله اعلم.
سیده ربابه، دختر سید که در محل به «دختر آقا» معروف بود، همسر علی‌نقی نامی شده بود که کارمند ادارة دارایی بود. کیومرث و برادر بزرگش، فرزندان این دو بودند. اما کیومرث یک سال بیشتر نداشت که پدرش فوت کرد و این «گیلک کوچولو» یتیم شد.
کیومرث اما خوش‌بخت بود، چون مادر خوبی داشت: دختر‌آقا، باسواد، قرآن‌خوان و مکتب‌دار و با عزت‌نفس. دخترآقا، کیومرث را به مدرسه گذاشت تا درس بخواند. وقتی به نوجوانی رسید، مدتی در مغازه‌ای خیاطی کار کرد و چندی هم شاگرد دوچرخه‌فروشی برادرش شد. اما به توصیة مادر، درس را ادامه داد و به دانش‌سرای شبانه‌روزی کشاورزی ساری رفت و معلم شد. یکی دو سال در روستاهای صومعه‌سرا معلمی کرد، ولی هم‌زمان دیپلم را هم گرفت و در رشتة حقوق‌ سیاسی دانشگاه تهران ادامة تحصیل داد و به‌طور «ترددی!»- یک پا در رشت و یک‌ پا در تهران- مدرکش را گرفت. بعد هم در رشتة ادبیات طبیعی فوق‌لیسانس گرفت. صابری جوان «سیاست» خواند، اما «سیاست‌مدار» و «سیاست‌ورز» نشد؛ اگرچه مردی «با سیاست» بود.»
جعفر ربانی این مقاله را در چند بخش با عنوان‌های: «روزنامة توفیق»، «دوگانة رجایی- صابری»، «رشد آموزش زبان و ادب فارسی»، «مشاور مطبوعاتی» و «تولّد گل‌آقا» ادامه داده است.
متن کامل این مقاله در ماه‌نامه رشد معلم شماره6، اسفندماه 1390، چاپ شده است.
 

تعداد بازدید : ۱,۸۱۸
کد خبر : ۷۰۲
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 10000
نظر خود را وارد کنید