در «رشد آموزش زبان و ادب فارسی»
«عشق زمینی، عشق آسمانی» عنوان مقالهای است که در این شمارهی فصلنامهی رشد آموزش زبان و ادب فارسی چاپ شده است.
در چکیدهی این مقاله که به کوشش آقای علی محمد پشتدار، استادیار دانشگاه و خانم
فریده قندهاری ابیانه، کارشناس علوم اجتماعی و دبیر آموزشوپرورش تهران تهیه شده، آمده است:
«عشق» نیرویی است خاص انسان که از قوهی شهویه سرچشمه میگیرد. اگر این قوه تحت تربیت قوهی نفس ناطقه و حکمت دانایی قرار گیرد، به نیرویی حیاتبخش و شورآفرین بدل میشود؛ بهطوری که هم موجبات بقای نسل انسان را فراهم میکند هم مایهی سعادت و وصال او به محبوب آسمانی
میگردد. عشق، همانند طبیب و آموزگار عمل میکند؛ یعنی هم درمانگر است، هم راهبر و راهنما. عشق موردنظر بزرگان (حکما، عرفان) عشقی است که آرامبخش است و سیرابکننده و خوشخلقکنندهی صاحب خویش. ذات عاشق (عارف) با حرص و تنگ نظری و کجخُلقی هیچگونه تناسب و سازگاری
ندارد. عشق از میل جنسی شروع میشود و به جذبه و در نهایت به دل بستگی یا عشق ربانی میانجامد.
نویسندگان این مقاله در ادامه، به تشریح قوای سهگانه انسان (نباتی، حیوانی و ناطقه) و تعامل تعادل آنها، فضیلت عدالت و فضایل چهارگانه، رذایل چهارگانه، عشق آسمانی و زمینی در چهارچوب علم اخلاق، دوستی، معنای عشق، انواع محبت و مراتب عشق پرداختهاند و چنین نتیجهگیری
کردهاند:
«انسان موجودی است با سه قوهی نباتی، حیوانی و نفس ناطقه. آنچه وجه تمایز او با دیگر موجودات عالم است، همین قوهی آخر، یعنی نفس ناطقه، است. نفس ناطقه خواهان فضایلی چون شجاعت و علم و صفت است. جمع متعادل این صفات در ذات انسان به ملکهی عدالت ختم میشود. این صفات
چهارگانهی چهار صفت متضاد نیز در برابر خود پیدا میکنند: جهل، شهوتپرستی، جبن و ظلم.
هرگاه این رذایل در فرد قدرت بگیرند، گرایش او به نفس حیوانی و عشق و شهوت زمینی بیشتر میشود؛ بهعکس، سیر صعودی در مسیر شجاعت و عفت و عدالت، آدمی را به سوی عشق تعالیبخش و ماندگار سوق میدهد.
عشق، جاذبهای عمومی و گرایشی است جاری و ساری در همهی ارکان وجود، و آن میل به اتحاد است اما در انسان، که اشرف خلایق و برترین آفریدگان است، «عشق»، خواه زمینی، خواه آسمانی، اکسیری است که مایه و مادهی بقای روحانی و جسمانی است. عشق از مرتبهی شهوانی (میل به هم
جنس) شروع میشود و به مرتبهی دلبستگی یا عشق بلندمدت و عشق ربانی و الهی میانجامد. ثمره و نتیجهی اثربخش این مرحله از عشق باید موارد زیر باشد:
1. سیرابکننده باشد، 2. آرامبخش باشد، 3. به خوشخلقی و اطاعت بینجامد.
عاشق ربانی مطیع است، نفسی آرام و قلبی مطمئن دارد، چشم و دلش سیر است، و حرص و ولع در ذات او مرده است. عشق خود چون طبیب است، درمانگر است و حیاتبخش، شورانگیز، محرک، تاریخساز، نسل آیندهپرور و نوآور.»
این مقاله را میتوانید در فصلنامهی رشد زبان و ادب فارسی، شماره 97، بهار 1390 ببینید.