جوابیه ماهنامه رشد معلم به یک انتقاد غیرحرفهای از مطلب مندرج در این ماهنامه
اخیراً در سایتی که خودش را seraj24.ir معرفی کرده بود، خبری با این عنوان درج شده بود: «رپورتاژ نشریه وزارت آموزشوپرورش برای یک روسپی دوران قاجار»؛ اما متن ربطِ چندانی به تیتر نداشت و فقط اشاره شده بود که بانوی مورد نظر در مقطعی
از زندگیاش از محرومین اجتماع و ازجمله روسپیها حمایت کرده بود! متأسفانه خبرنگار محترم «حمایت» را خلاف شرع تلقی کرده بود.
بنده به عنوان سردبیر با شماره تلفنی که در سایت مذکور اعلام شده بود، تماس گرفتم؛ آقایی ابتدا گفت که اشتباه گرفتهام. توضیح که دادم، گفت: «کارکنان سایت سراج خیلی وقت است از اینجا رفتهاند و شماره تلفن را هم واگذار کردهاند!».
خواستم ببینم که اصلاً همکاران این خبرگزاری چه کسانی هستند. با کمال تعجب متوجه شدم دکمه – درباره ما - غیرفعال است!
این سؤال برایم پیش آمد که یک خودرو بدون شماره یک روز هم نمیتواند در خیابانها تردد کند. چطور ممکن است یک خبرگزاری اینطور با چراغ خاموش و بیمحابا شایعه پراکنی نماید. آیا این مصداق جرایم فضای مجازی نیست؟
به هر حال چون امکان تماس با این همکاران احتمالی را نیافتم و بالاخره نفهمیدم با چه کسانی طرف هستم، آنچه را که میخواستم به اطلاع ایشان برسانم، در اینجا میآورم:
در خصوص خبر درج شده در سایت «سراج24» مورخه 18/12/1392 که طی آن به انتقاد غیرحرفهای از مطلب مندرج در ماهنامه رشد معلم (اسفند ماه 1392) پرداخته شده است، گفتنی است:
1. تیتر مطلب مذکور به واسطة اتهام روسپیگری به یک بانوی مسلمان، قابل پیگرد قانونی است. چرا که بانو «مهرتاج رخشان» در فکر ایجاد ساز و کاری برای حمایت قربانیانِ محرومیتهای اجتماعیِ رژیم طاغوت بوده و به طور مثال برای نجات و اصلاح روسپیان زمان خود پیشنهاد تأسیس
نهادی با عنوان«خانة امید» را داده است و برای تأمین معیشت آنان حتی پیشنهاد کرده است این قربانیان برای دوخت و دوز و تهیه لباس سربازان به کار گرفته شوند. این نوع استدلال خبرنگار محترم که بازپروری و حمایت از روسپیان را «روسپیگری» تلقی کرده و بدون اینکه حتی
در متن خبرش اشارهای به این موضوع کرده باشد، در تیتر مطلب گنجانده، نشان از بیاطلاعی ایشان به عواقب تشویش اذهان عمومی دارد. ضمن تذکر به این همکار محترم، پیشنهاد میکنم در خصوص اصول حرفهای رسانههای جمعی دقت بیشتری نمایند یا لااقل برای جنجال آفرینی به دنبال
دیوارهای بلندتری بگردند. مثلاًروی آبرویِ آن دسته از هنرپیشگان تلویزیون و سینما کار کنند که قبل از انقلاب بدون پوشش مناسب جلوی دوربین ظاهر شدهاند!
2. گستردهترین اطلاعات در مورد مرحومه مهرتاج رخشان، پیشتر به قلم سعید وزیری ارائه شده و به سال 1385در قالب یک کتاب 118 صفحهای با عنوان«خاتون معارف ایران» و با مجوز وزارت ارشاد انتشار یافته است. چرا که نگارنده، مدتها با بانوی موردنظر مصاحبه نموده و شناخت
مبسوطی از ایشان داشته و دارد. قابل ذکر است که استاد سعید وزیری معلم بازنشسته آموزشوپرورش و یکی از پژوهشگران برجسته در زمینه تاریخ ادبیات و هنر به شمار میرود. ایشان علاوه بر تألیف بیش از ده جلد کتاب تحقیقی نفیس در زمینة تاریخ و هنر و ادبیات، عضو پژوهشگاه
دارالفنون، مدرس ادبیات فارسی در حوزههای علمیه و کارشناس مسائل فرهنگی صدا و سیمای جمهوری اسلامی است.
3. به صرف اینکه آن خانم موقع گرفتن دیپلم از مدرسه آمریکاییها به عنوان یک دانشآموز و متأثر از جوّ زمانه «یک روز» بدون روسری در آن مدرسه خارجی ظاهر شده، انصاف نیست شخصیتش را نبش قبر کرد و با تهمت و افترا به لجن کشید. این آموزهای است که در سیره معصومین(ع)
نیز به وضوح انعکاس یافته است. امثال مهرتاج رخشان را باید در بستر تاریخی خودشان مورد قضاوت قرار داد. کسی که برای راحتی دانشآموزانش به جای برقع و روبنده، نوعی مانتو و کلاه با پوشش مناسب طراحی میکند، شایستة احترام است نه تقبیح. آنچه ایشان در آن زمان انجام
داد، تقریباً همان چیزی است که امروز با عنوان «ساماندهی مد و لباس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» شاهدش هستیم و سومین جشنوارة آن همین چند روز قبل در تالار وحدت برگزار شد.
کوتاهسخن اینکه اگر آن فقیده مروج بیحجابی میبود، باید در دستگاه طاغوت ارج و قربی مییافت، نه اینکه انزوا گزیده و زندگانی خود را در فقر و گمنامی به سر برده باشد، یادآور میشود ایراد چنین اتهامی به یک مسلمان بدون اثبات شرعی موجب حد است و مرده و زنده یک مسلمان
به یک اندازه حرمت دارد.
در خاتمه خواهشمند است ترتیبی اتخاذ گردد که مطالب فوق (به عنوان جوابیه) در سایت مذکور درج و در آینده نسبت به کرامت و آبروی انسانها دقت بیشتری مبذول گردد. ما اگر این رویه را با مفاخر خویش ادامه دهیم، به این سخن بیدلِ دهلوی خواهیم رسید که فرموده است: «مرکز افتاد
برون بس که شد این دایره تنگ!»
حبیب یوسفزاده
سردبیر ماهنامه رشد معلم