بازی و هوش اجتماعی
هوش همچـون سایـر موضوعـات آموختنی است؛ اما نه به شیوه آموزش مستقیم مدرسهای، بلکه با بهرهگیری از روشهای خاص. ارتقای هوش را میتوان از همـان بدو تولد و ماههای اولیه زندگی نوزاد آغازکرد، ولی برای نوزادی که امکان خواندن، فهمیدن و نوشتن ندارد، چنین امری چگونه انجامپذیر است؟ تمام آنچه باید وارد ذهن کودک زیر هفت سال شود، تنها از طریق حس و تجربه عینی امکان پذیر است و چنین آموزشی شکل بازی به خود میگیرد؛ چرا که انسان در این سن هنوز هوش انتزاعی ندارد. نگرش روانشناسی بازی کودکان، بر شناخت و کاوش این مقوله بنا شده است. بنابراین، با توجه به اینکه زیرسازی روانی انسان در شش سال اول زندگی بنا نهاده میشود، والدین همواره باید با استفاده از روشهای صحیح و مناسب بازی کودکان، در پی فراگیری آموزههای تأثیرگذار در تربیت و بالابردن سطح هوش آنها باشند.
به طورکلی، روانشناسان تعریفهای متعددی از هوش اجتماعی ارائه دادهاند که در این مجـال تعریفـی از دانیل گلمن (گلمن،1396) میآوریم. این روانشناس هوش اجتماعـی را در دو مقوله ارائه کرده است: «آگاهی اجتماعی، یعنی آنچه در مورد دیگران درک میکنیم. دیگری هم سهولت، نرمش و انعطاف اجتماعی. یعنی آنچه پس از آن با این آگاهی انجام میدهیم».
آگاهی و بصیرت اجتماعی طیف گسترد ه ای از شعور و معرفت بر احوالات درونی دیگران و همچنین افکار و احساساتشان را در برمی گیرد. اطلاع از این امر که دیگری چه احساسی دارد و چگونه مياندیشد، بر پایه روابط پربار آگاهی اجتماعی پایهریزی شده است تا امکان برقراری مناسبات و روابط نرم، آرام و مؤثر را فراهم کند. دانیلگلمن نیروی هوش اجتماعی را کاراترین حربهای میشمارد که در قرن حاضر میتواند آرامش و خوشبختـی به همراه آورد و رهبـران و حاکمـان جهانـی را به صلح و دوستی رهنمون کند و آرزوی دیرینه بشر را محقق کند (همان).
هوش اجتماعی نوعی توانایی است که از سنین پایین باید تقویت شود و پرورش پیدا کند. قطعاً اسباببـازی و بـازی و ارتباط آنها با محیطهای متفاوت اجتماعی به رشد این توانایی بسیار کمک خواهد کرد. بازی با همسالان بر شیوههای ارتباط کودکان با یکدیگر، تشکیل گروه و احساس تعلق به گروه یا بخشی از جامعه تأثیر میگذارد. کودکان یا دانشآموزان در هنگام بازی با یکدیگر، از زبان، قوانین و ارزشهای خود استفاده میکنند و بازی به آنها کمک میکند هویت خود را توسعه دهند (کیسی،2010). کودکانی که میتوانند با همسالان خود آزادانه بازی کنند، مهارتهایی را برای دیدن چیزها از دیدگاه دیگران، همکاری، کمک، به اشتراکگذاشتن و حل مشکلات کسب میکنند (openlearn.open, 2011).
از جهت دیگر، کودکان آسیب دیده، که توانایی خود را برای بازی خلاق از دسـت مـیدهند، به توانایـیهای حل مسئله خود دسترسـی کامل ندارند. این وضعیت ممکن است موقعیتهای اجتماعی را برای آنها دشوار کند (کاپارسو و پازاگلی، 2016).
بازی و ارتباطات اجتماعی
بازی میتواند بر موانع فرهنگی و سایر موانع غلبه کند و به کودکان کمک کند دیگری را که قطعاً با خودشان تفاوت دارد، درک کنند. همچنین، کودکانِ با نیازهای ویژه که مستعد انزوای اجتماعی هستند، با کمک بازی میتوانند با دیگر کودکان ارتباط برقرار کنند (وودیر، 2012). روشهای متعدد بازی کودکان میتواند به ایجاد و تقویت انواع روابط با دیگران کمک کند. انواع بازیهایی که امکان تماس فیزیکی، استفاده از تخیل و مذاکره اجتماعی را فراهم میکنند، به کودکان امکان میدهند در زمانی از زندگی خود که دوستیها اهمیت پیدا میکنند، «سیستمهای ارتباطی بسیار پیچیده» را شکل دهند (لستر و راسل، 2008: 21). تحقیقات نشان داده است، بازیهای نقشآفرینی به کسب حس تعلق در بسیاری از کودکان، بهبود مهارتهای اجتماعی آنها و تقویت روابط بزرگسال و کودک کمک میکنند (British Toy and Hobby Association ,2011).
ارتقـای کیفیـت این فضاهـای اجتماعی مـیتواند در سلامت و رشد قوای جسمی، تعاملات اجتماعی و همبستگی گروهی و حتی آموزش و رشد خلاقیت کودکان و نوجوانان مؤثر باشد (فرهنگ و دیگران، 1386). برخـی از روانشناسان تنوع محرکها را مهمترین عامل محیطی در رشد هوشهـای چندگانه و بهویژه هوش اجتماعی میدانند. البته باید توانایـیها و محدودیـتهای فکـری کودک را شناخت و کیفیـت و کمیـت محرکها را با آنها تطبیق داد. یعنی محرکهای محیطی باید بهجا و درست باشند. در غیر این صورت نه تنها اثر مثبت ندارند، بلکه ممکن است سبـب اغتشـاش فکری و اختلال در یادگیری کودک شوند. کمبود محرکهای لازم برای رشد، به رشد ناکافـی سلسله اعصاب مرکـزی، به ویژه مغز، منجر میشود. در نتیجه، شخص از نظر هوشی بهطور کافی رشد نمیکند (مطهری،1395).
بازیهای بین نسلی و یادگیری اجتماعی
دیویس و دیگران (2002) بررسـی کردند چگونه بازیهای بین نسلی به نتایج مثبت در روابط نسلهای مسنتر و جوانتر منجر شد. برای کودکان، این نوع بازیها مزایای شناختی، فیزیکی، اجتماعی و عاطفی دارند. طبق این تحقیق، کودکانی که به محیطهایی از بازی دسترسی دارند که تعاملات بین نسلی را رواج میدهد، در نتیجه این ارتباطات، از نظر جسمی و روانی بهتر رشد میکنند. پژوهشگران استدلال میکنند، اسباببازیها و بازیهای سنتی مانند «هفتسنگ، یهقل دوقل و فرفرهبازی میتوانند برای بازی بین نسلی مهم باشند و به کاهش تضاد و فاصله بین نسلهای مسنتر و جوانتر کمک کنند. این پژوهشگران پیشنهاد میکنند، ایجاد روابط بین نسلی میتواند کودکان را تشویق کند افراد مسن را بهگونهای مثبت درک کنند و برای آنها ارزش قائل شوند.
بازی بین نسلی با خلاقیت نیز مرتبط است و ترکیب آن با بازیای که به ویژگیهای فعال و تعاملی مجهز شده است، میتواند به رشد کودکان کمک کند (دیویس و دیگران، 2002). علاوه بر این، نیومن و روسکوس (به نقل از دیویس و دیگران، 2002) استدلال میکنند، تـوانـایـی کـودکـان برای خواندن «علائم و نشانههای محیطی» در محیط بازی جالب و متنوعی که تعامل با بزرگسـالان را تشویق میکند، ارتقا مییابد.
با وجـود شواهد فزایندهای که از مزایای اجتماعی بازی بزرگسالان با کودکان حکایت میکنند، فشارهای زندگی روزمره زمان کمتری را برای وقتگذرانی با نسلهای جوان باقی گذاشتهاند (گلیو 2009). لستر و راسل (2008) استدلال مـیکنند، در برابر چنین برنامههای زمانی سختگیرانهای که تعیین زمان برای بازی همیشه امکانپذیر نیست، یک راهحل این است که در زمانـی که خانوادههـا با هم مـیگذرانند، بازیگوشتر باشیم و این را در روال و سبک زندگی خود بگنجانیم. واضح است، آن بازی که در آن بین بزرگسال و کودک تعامل وجود دارد، ظرفیت قابل توجهـی برای تقویت مهارتهای اجتماعی کودکان دارد. همچنین، در تقویت روابط مثبت بین بزرگسالان و کودکان نقش مهمی ایفا میکند.
بازی و نقش خانواده در هوش اجتماعی
پایه آموزشهای اولیه زندگی اجتماعی در خانواده گذاشته میشود. پس باید به نحوه روابط در خانواده و نحوه ایفای نقش صحیح آن در رشد اجتماعی دقت کنیم. معمولاً کودکان در خانواده نقش منفعل دارند. بزرگسالان تصمیمات را میگیرند و موقعیت و محیطهایی را که کودک در آن قرار می گیرد تعیین میکنند. دوران کودکی غالباً در خانواده و از طریق ارتباط کودک با والدین شکل میگیرد، از نه از طریق ارتباط کودک- کودک (جیمز و همکاران، به نقل از حسینی و همکاران، 1385).
متأسفانه، ساختار اجتماعـی و فرهنگـی خانوادههـا در عصـر حاضر به گونهای است که آمادگی لازم در کودکان برای برقراری ارتباط با خانواده و محیطهای خارج از منزل به وجود نمیآید. از طرف دیگر، بازیهای دیجیتال در چند سال اخیر رشد چشمگیری داشتهاند و میتوان گفت فراگیر شدهاند. گرایش کودکان به بازیهای دیجیتال، بهطور مستقیم بر ارتباطات غنی خانوادگی تأثیرگذار است. با تضعیف این ارتباط، کودک با محیطهـای اجتماعـی بیگـانه میشود و با محیطهـای دنیای واقعی بهسختی ارتباط برقرار مـیکند. این اتفاق حاصـل رشد نیافتـن هـوش اجتماعی در سنین کودکی و در بستر خانواده است.
پـاور استـدلال مـیکنـد، والدین در بازی با کودکان نقش تأثیرگذاری دارند. وقتی کودکان والدین خود را در بازی مشارکت میدهند، رفتارشان در مقایسه با زمانی که به تنهایی یا با دوستان بازی میکنند، پیچیدهتر و نمادینتر میشود. او بیان میکند: «وقتی والدین با کودکان بازی میکنند، پیچیدگی رفتار آنان، هم در طول مدت تعاملات اجتماعی و هم در سطح رشد رفتار اجتماعی، بهطور قابل ملاحظهای افزایش مییابد (BTHA، 2011).
در جای دیگر، گروسمن و دیگران نتایج پژوهشی را در آلمان ارائه مـیکنند کـه نشان مـیدهد اگر کودکان بهطور منظم با پدران خود بازی کننـد، تمایل دارنـد ارتباطات قویتری با والدین ایجاد کنند. نویسنده نتیجه میگیرد، «حساسیت بازی» پدرها نشانهای از دلبستگی کودک و والدین است. شواهد بیشتر نشان میدهند، درگیری پدران در بازیهای خشن، نگرشهای رقابتی بدون رفتار خشونتآمیزیا پرخاشگرانه را تشویق میکند. همچنین، بازی والد- کودک مشکلات رفتاری را بهبود میبخشد و مهارتهای شایستگی اجتماعی را در کودکان تقویت میکند (BTHA،2011).
جمعبندی
زندگی صنعتی و شهرنشینی امروز ما فضای بازی و اسباببازی کودکـان را تحتتأثیـر قرار داده است. کاشانه (آپارتمـان) هـای کوچـک و مجتمعهای مسکونی بدون فضای بازی، یکی از عوامل مهم و حیاتی در تعمیق ناملایمات روحی و حذف بازیهای اجتماعی و همچنین اسباب بازیهای گروهی است. فرهنگ هر جامعه در بازی اثر میگذارد. مـیتوان گفت، بازی کودک به نوعی نشاندهنده فرهنـگ آن جامعه است. این زندگی صنعتـی باعث به فراموشـیسپردهشدن بسیاری از بازیهای گروهی و جمعی مثل بالابلندی، توپ چرخی، خروس جنگی، زو و غیره شده است و دیگر از بازیهای خلاقانه کودکان خبری نیست. امروزه کودکان از سنین پایین درگیر بازیهای رایانهای هستند و روز به روز منزویتر میشوند. کودکان در بازیهای دستهجمعی با محیط بیرون ارتباط برقرار میکنند، حمایت از افراد ضعیف را میآموزند، قدرت ابراز وجود پیدا میکنند و از ترس و خجالت رها میشوند. همچنین، با رعایت اصول و مقررات و مفهوم سلسلهمراتب آشنا میشوند. بازیکردن رقابت و تجربه شکست را به کودک میآموزد. این بازیهای گروهی و اجتماعی احساسات را در کودک بارز میکند و کسب تجربه را در فضای همسالان در پی دارد. در نتیجه به تقویت هوش اجتماعی منجر میشود.
منابع
1. سیدباقر حسینی، محمد باقری و حمیدرضا عظمتی، نقش فضاهای باز محله در رشد و خلاقیت کودکان نوشتهی مظفر فرهنگ، فصلنامه باغ نظر، پاییز و زمستان 1386.
2. گلمن، دانیل. (1396) هوش اجتماعی، ترجمه هوشیار رزمآزما. انتشارات سپنج.
3. مطهری, محمدرضا. (1395)، راهنمای انتخاب اسباب بازی (با تاکید بر روانشناسی کودک). تهران: نشر البرز .
4. Casey, T (2010) Inclusive Play: Practical strategies for children from birth to eight. London: Sage.
5. Open University (2011) Play, learning and the brain. Available online.at:http://openlearn.open.ac.uk/mod/oucontent/view.php?id=397465&printable=1 (Accessed Nov. 2011).
6. Capurso, M., & Pazzagli, C. (2016). Play as a coping strategy?: A review of the relevant literature. Children's Health Care, 45(1), 39-66.
7. Woodyer, T. (2012). Ludic geographies: Not merely child’s play. Geography Compass, 6(6), 313-326.
8. British Toy and Hobby Association (2011b) Play and Physical Health. Available online at: http://www.btha.co.uk/consumers/playandphysicalhealth.php (Accessed Nov. 2011).