عکس رهبر جدید

کبوتر و زنبور

  فایلهای مرتبط
کبوتر و زنبور

 کنار رودخـانـه درخت  سرسبزی بود که دستهای زنبوعسل بالای آن کندو داشتند. آنهـا با جمـعآوری  شهـد گلهـا از گلزارهای دور و برشان سرگرم درست کردن عسل بودند.

یکبار یکی از زنبورها تشنهاش شد و نزدیک رودخانه فرود آمد تا آب بخورد. در همین لحظه جریان آب رودخانه او را به داخل آب کشید و او داشت غرق مـیشد.

کبوتری که در آن نزدیکیها و روی درخت نشسته بود زنبور عسل را دید. بلافاصله برگـی از شاخهی درخت جدا کرد و نزدیک زنبور عسل انداخت. زنبور هم روی برگ درخت رفت و نجات پیدا کرد.

مدّتـی گـذشت. کبوتـر روی درخت نشسته بـود کـه یک شکارچـی را دید. شکارچـی با تفنگش او را نشانه گرفته بود. کبوتر خواست فـرار کند؛ امّا یک شـاهین بـالای سرش پرواز مـیکرد و او راه فرار نداشت.

همان زنبور عسل که چند روز پیش نجاتش داده بود، آن دورو بر بود. زنبور با دیدن شکارچی او را نیش زد. شکارچی تیرش خطا رفت و شاهین پا به فرار گذاشت و کبوتر نجات پیدا کرد.

 

۶۷۴
کلیدواژه (keyword): رشد نوآموز،قصه آن ها،قصه کودکانه،قصه دانش آموزی،کبوتر و زنبور، جی. سی. هیل،مجید عمیق
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید