آقای محمود حسینی یک سال قبل از سمت معاون دبیرستان به سمت مدیر دبیرستان ستارگان درخشان ارتقا یافته است. او سرپرستی 30 دبیر، همچنین 13 نیروی جنبی اعم از معاون آموزشی، اجرایی، فناوری و پرورشی، معلم ورزش، مشاور و ... را داراست.
آقای حسینی بعد از ششماه تلاش و سازماندهی به این نتیجه رسید که همه کارها دقیق و منظم شده است و باید آنها را فقط از دور اداره و بر روند امور نظارت کند. البته تلاشهای آقای حمیدی، مدیر سابق مدرسه هم که اکنون به سمت مسئول دوره آموزش متوسطه ارتقا یافته بود، در سامان داشتن دقیق امور بیتأثیر نبود. آقای حسینی معتقد بود که به این همه تکاپو نیازی نیست و لذا هر روز چند ساعت را در دفتر مدیر مدرسه مینشست یا با اولیا و همکاران دفتری گفتوگو و خوشوبش میکرد. او دوستانه برخورد کردن را مهمترین کار خود میدانست.
چند ماه بعد
یک روز آقای حمیدی برای دیدن آقای حسینی به دبیرستان آمد. حمیدی گفت: «حسینی جان! میدانی که در سه ماه گذشته، به کمک یکی از پژوهشگران که در حال گذراندن دوره دکتری است و از سوی پژوهشگاه مطالعات آموزشوپرورش به اداره معرفی شده، تحقیقاتی درباره سبک مدیریت مدیران دبیرستانها صورت پذیرفته است. یکی از جاهایی هم که پژوهشگر از کارکنان آن نظرخواهی کرده، دبیرستان ستارگان درخشان است و انصافاً شما هم در این رابطه همکاری ارزندهای داشتهای. راستی میدانی دبیرستان ستارگان درخشان کجاست؟»
لحظاتی سکوت حاکم شد. حسینی با تعجب به حمیدی، که سالها معاون او بود، نگاه کرد.
حمیدی ادامه داد: «دبیرستان ستارگان درخشان همان جایی است که شما مدیرش هستی! همان مدرسهای که شهره عام و خاص بود. الان نتایج تحقیقات روشن شده و یک نسخه از نتایجش این است که میبینی! شما فکر میکنی نظر همکاران مدرسه در مورد روش و شیوه مدیریت شما چیست؟»
حسینی بلافاصله جواب داد: «نمیدانم! آخر آنها چند جور سؤال کرده بودند. حتی بعضی سؤالاتشان ضدونقیض بودند. البته همکاران هم با تعریف و تمجید از من، فرمها را پر کردند و به آقای پژوهشگر دادند!»
آقای حمیدی گفت: «من یک نسخه از جمعبندی جوابها و نیز نتایج پاسخهای همکاران مدرسه را برایت آماده کردهام. ببین، داخل این پاکت است. در جای خلوتی آن را بخوان و درباره نتایج مدرسه که حاصل نظرات همکاران خودت است، سعی کن منصفانه و بیتعصب داوری کنی. با برچسب زدن به این و آن، خودت را خلاص نکن. خود شما خوب میدانی که متأسفانه در ایران، اکثر مدیران و سرپرستان مدام نارضایتی خود را از مافوقها بیان میکنند و یکسره حق را به جانب خود میدانند و اکثراً همواره این سخن را تکرار میکنند که خودشان دارند چه کار میکنند.»
سپس ادامه داد: «آقای حسینی! شما خوب میدانی برداشتی که دیگران از عملکرد ما دارند، رفتار و واکنش آنها را در برابر ما تعیین میکند، نه رفتار واقعی ما. چرا راه دور برویم ... چند فرزند بالغ را میشناسی که نصیحتهای دلسوزانه پدرشان رنجشان ندهد؟ تا حالا فکر کردهای چرا اینطور است؟
آقای حسینی در دفتر کار مدیریت
آقای حسینی در اتاق کار خود نشسته
بود و به برگه جمعبندی اظهارنظرها فکر میکرد و زمزمهکنان با خود
میگفت: «ای بیانصافها! آخر چرا از رفتار من این طور برداشت کردهاید؟
من کی این طورم؟ بهویژه این بند یک خیلی عذابم میدهد. این همه دوستی
کن، این هم نتیجهاش!»
عصر همانروز
آقای حسینی با
خود گفت: «این حرفها فایدهای ندارد. باید آب رفته را به جوی برگردانم.
راستی ریشه این همه دردسر کجاست؟ بهویژه بند 1 و 5 را اصلاً قبول ندارم.»
بیتاب
شده بود. کسی در مدرسه نبود و او مرتب حیاط مدرسه را گز میکرد و با خود
میگفت: «به قول حمیدی، باید با مسائل علمی برخورد کنم. نباید دلخور شد...
شاید راهچاره این باشد که از خواهرزادهام که در رشته مدیریت آموزش در
دوره دکترا تحصیل میکند، کمک بگیرم.»
با خواهرزاده در منزل
آقای
حسینی به خواهرزادهاش سعید زنگ زد و از او خواست اگر شب فرصتی دارد، سری
به او بزند. شب، سعید در خانه آنها بعد از ملاحظه جدول و چند دقیقه بحث و
ارائه آمار و ارقام گفت: «ببین داییجان! آمارها نشان میدهد ریشه این
نارضایتیها در این است که شما انتقادپذیر نیستی. اگر انتقادپذیر و اهل
مشورت بودی، حتماً همه این مسائل را قبلاً دبیران و همکاران دیگر به زبان
دیگری به شما گفتهاند. البته حتماً به زبان کنایه و اشاره گفتهاند و شما
توجه نکردهای. حالا هم سعی کن انتقادپذیر بشوی. آن وقت مسائل حل میشود.
میگویند آنکه امروز طوفانی است، دیروز با تو چون نسیم سخن میگفت.»
چالشهای روحی آقای حسینی
آقای
حسینی بعد از صحبت کردن با خواهرزادهاش به راهحل مشخصی نرسید و با چهار
سؤال اساسی روبهرو شد. او سؤالات را در اینجا آورده است و از شما برای
پیدا کردن جواب آنها کمک میخواهد.
پرسشهایی برای بحث، گفتوگو و تبادل نظر
1. چرا انسانها به رغم اینکه میدانند انتقادپذیری عامل موفقیت در زندگی آنان است، از انتقاد گریزاناند؟
2.
برای اینکه انتقاد به عیبجویی و مچگیری تبدیل نشود، از چه مواردی باید
پرهیز کرد و چه مواردی را انجام داد؟ آیا میتوان این موارد را در جدولی
طبقهبندی کرد؟
3. بهرغم دوستی و گفتوگو و خوشوبش کردن با
کارکنان مدرسه، بند 1 جدول فراوانی نگرش کارکنان دبیرستان ستارههای
درخشان، چیز دیگری را نشان میدهد. علت را در چه میدانید؟
4. نتایج
بند 4 و 5 خیلی به هم نزدیکاند. به نظر شما، مشورت کردن با زیردستان
میتواند با انتقادپذیری ارتباط معنیداری داشته باشد؟
سؤال ویژه برای مدیران هنرستانهای فنی
انتقاد
چه نقشی در باز شدن هرچه بیشتر یک نظام سازمانی دارد؟ به کمک هنرآموزان
فنی و مکانیک خود، این مسئله را در چارچوب قانونهای ترمودینامیک تحلیل
کنید.