عکس رهبر جدید

شهر مدرسه

  فایلهای مرتبط
شهر مدرسه
اصولاً یکی از ارکان اساسی هر فرایند و سیستمی بازخورد است که باعث می‌شود از میزان و چگونگی رشد و تغییرات ایجادشده و موفقیت‌ها و ناکامی‌ها در طول فعالیت‌های موردنظر اطلاع مناسب حاصل و بر این اساس گام‌های مؤثر بعدی برداشته شود. این امر در مدرسه و مباحث آموزشی و تحصیلی نیز صادق است. دریافت بازخورد از فعالیت‌های اجراشده مدرسه در بخش‌ها و موقعیت‌های گوناگون امکان‌پذیر است که بیشتر در ساختار داخلی مدرسه و کلاس و درس، هدایت تحصیلی، نمرات و ... پیگیری می‌شود.

اصولاً یکی از ارکان اساسی هر فرایند و سیستمی بازخورد است که باعث می‌شود از میزان و چگونگی رشد و تغییرات ایجادشده و موفقیت‌ها و ناکامی‌ها در طول فعالیت‌های موردنظر اطلاع مناسب حاصل و بر این اساس گام‌های مؤثر بعدی برداشته شود. این امر در مدرسه و مباحث آموزشی و تحصیلی نیز صادق است. دریافت بازخورد از فعالیت‌های اجراشده مدرسه در بخش‌ها و موقعیت‌های گوناگون امکان‌پذیر است که بیشتر در ساختار داخلی مدرسه و کلاس و درس، هدایت تحصیلی، نمرات و ... پیگیری می‌شود. اما در این نوشتار به تجربه‌هایی از بازخوردهای بیرون از مدرسه و البته در ارتباط با مدرسه اشاره می‌شود که می‌توانند درکنار مجموع فعالیت‌های بازخوردی مدرسه استفاده شوند.


چند روز پیش، در مسیر برگشت به خانه، اتفاقی با یکی از دانش‌آموزان چند سال پیشم همراه شدم که وقتی من سرپرست خوابگاه شبانه‌روزی بودم، او در خوابگاه حضور داشت. در طول صحبت‌هایی که داشتیم، گفت در یکی از دانشگاه‌ها کارشناسی خوانده، ولی الآن در روستا به‌عنوان دهیار انتخاب شده است. البته از این وضعیت ناراضی و دائماً پیگیر استخدامی‌ است. انصافاً هم آن زمان یکی از دانش‌آموزانِ تلاشگر و مستعد بود و بیشتر اوقات مشغول مطالعه. ولی در این گفت‌وگو جمله‌ای ناراحت‌کننده گفت که به نظر می‌رسد باید موردتوجه جدی مدرسه‌ها قرار بگیرد: «آقا، من تازه بعد از این چهار سال متوجه شدم اصلاً نباید این رشته را می‌خواندم. به چه درد من می‌خورد؟! آن زمان در مدرسه به ما فقط گفتند بخوان بیست بگیر، بخوان بیست بگیر؛ اما دریغ از راهنمایی‌های اصولی برای شغل و ادامه تحصیل. این رشته هم فقط به درد تدریس می‌خورد. حالا هم سنم بالا رفته‌است! راستی، آقا می‌دانید سقف سنی برای استخدام چندسال است؟»


چند وقت قبل‌تر هم، چنین سفر مشابهی با یکی دیگر از دانش‌آموزانم داشتم. شب بود و داشت از تهران برمی‌گشت. در دوره متوسطه اول با او درس داشتم. بعد از آن دیگر خبری از او نداشتم. بعد از احوال‌پرسی گرمی با هم، پرسیدم مهدی کجایی؟ پیدایت نیست؟ گفت الآن دو سالی می‌شود در یک کارگاه در تهران مشغولم. پرسیدم پس ادامه تحصیل چی؟ سرش را تکان داد و گفت: «آقا، کاش همان چهار سال را هم نمی‌خواندم و همان موقع می‌رفتم سرکار!» با تعجب پرسیدم، خب چرا؟ گفت: «اول دبیرستان که تمام شد، من و چند نفر دیگر را به‌اجبار به رشته انسانی فرستادند، چون‌ تعداد نفرات رشته انسانی به حدنصاب نمی‌رسید. گفتند نگران نباشید. این رشته برای شما خوب است. اما من هیچ علاقه‌ای به حفظیات و این رشته نداشتم! برای همین همیشه تجدید بودم. ولی از موقعی که رفتم به این کارگاه، خدا را شکر، هم به کارهای فنی علاقه دارم و هم درآمدم خوب است. فقط حسرت می‌خورم کاش همان چند سال دبیرستان را هم درس نمی‌خواندم و می‌رفتم سراغ کاری که به آن علاقه داشتم. الآن می‌بینم در آن چهار سال چقدر ضررکردم و عمرم تلف‌شده‌است!»


مورد جالب دیگری که چند سال پیش با آن برخورد کردم و باعث شد تا الآن از آن در کلاس علوم استفاده کنم، صحبت‌های یکی از بچه‌ها بود که به تازگی در شغلی دولتی استخدام رسمی شده بود. وقتی در مغازه همدیگر را دیدیم، بعد از کلی صحبت، گفت: «در  مدت حضورم در شغل خودم، مسئله‌ای ذهنم را درگیرکرده و هنوز هم به‌طور کامل برایم حل نشده‌است. هرچقدر فکر کردم، به این نتیجه رسیدم که این مشکل می‌توانست از قبل در مدرسه رفع شود. الآن برای شما پیشنهادی دارم تا آن را برای دانش‌آموزان اینجا در نظر بگیرید.»

پرسیدم چه موضوعی؟ گفت: «در این مدت و به‌تناسب شرایط شغلی‌ام که به ارتباطات مؤثر و گفت‌وگو و سخنرانی نیازدارد، در مقایسه با برخی از همکاران که در حضور جمع به‌راحتی و به طور منظم گفت‌وگو و صحبت می‌کنند، من ضعف جدی دارم، درحالی‌که مطمئنم اطلاعات و دانش من به‌نسبت در آن موضوعات شغلی نسبت به سایرین بالاست، ولی در ارائه و انتقال آن‌ها مشکل دارم. به نظرم شما که در اینجایی که من هم درس خوانده‌ام، تدریس می‌کنید، اگر بتوانید شرایط و موقعیت‌های مناسبی برای بچه‌ها ایجادکنید تا مهارت‌های گفت‌وگو و صحبت را در حضور جمع تمرین کنند، در دانشگاه و هنگام تصدی شغل آینده خودشان هم دچار مشکل نمی‌شوند.»

از او تشکرکردم. صحبت‌هایش منطقی بود. من با توجه شناختی که از دانش‌آموزانم داشتم، از آن سال یکی از بخش‌های نمره‌آور کلاس علوم را در ارائه کنفرانس و خلاصه‌گویی قرار دادم. این فعالیت تا الآن هم درکلاس‌هایم ادامه دارد.


چند شب پیش، مجید را دیدم که چند سال پیش دانش‌آموز بود و در هنرستان رشته برق می‌خواند و الآن به‌صورت پروژه، جوشکاری ساختمان و اسکلت‌بندی و ساخت خانه‌های شیروانی را در روستاها و شهر انجام می‌دهد. دوهفته‌ای هم هست که در یک محوطه، بلوک‌زنی راه انداخته است که البته یک نفر دیگر برایش کار می‌کند. بعد از مرور خاطراتش از مدرسه و کلاس برق در روستا، گفت: «ما واقعاً وسایل لازم را برای کارگاه برق در مدرسه روستا نداشتیم تا بتوانیم به‌صورت کامل و عملی مباحث را یاد بگیریم؛ به همین خاطر، من چیز خاصی از آن رشته و کلاس یاد نگرفتم و همه چیزهایی که الآن بلدم، از جمله جوشکاری، اسکلت‌بندی ساختمان و حتی برق که از آن‌ها درآمد کسب می‌کنم، دقیقاً بیرون از مدرسه رخ‌داده است. ما در آن رشته، به دلایلی چون نبود وسایل و امکانات، نتوانستیم پیشرفت کنیم. مثلاً همان همکلاسی‌های آن سال من در رشته برق، بعد از چند سال هنوز هم سیم‌کشی ساده خانه خودشان در روستا را کس دیگری انجام می‌دهد که این کار را در جایی غیر از مدرسه یادگرفته‌است.


در پایان

دانش‌آموزان و حتی افرادی که به‌نوعی با مدرسه در ارتباط بوده و هستند، می‌توانند با تجربه‌های خود از فعالیت‌های مدرسه و رفتار و گفتارهایشان، بازخوردهایی مناسب و قابل‌توجه ارائه دهند و ما در صورت توجه لازم، می‌توانیم در برنامه‌ریزی‌های کلان و خرد آموزش‌وپرورش و مدرسه‌ها از آن‌ها به‌طور جدی استفاده کنیم. این ایده‌ها در بیشتر موارد بدون هزینه‌اند و منافع آموزشی و پژوهشی زیادی برای ارائه بازخورد عملی و عینی به سیستم آموزشی، برای رفع نقص‌ها و ضعف‌ها، در بر دارد.

 

۹۹۴
کلیدواژه (keyword): رشد معلم، تجربه آموزشی،‌ بازخورد
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید