آموزش دختران از قاجار تا پهلوی اول
۱۳۹۸/۰۳/۲۵
نظام تعلیموتربیت در ایران تا پیش از انقلاب مشروطیت بر پایه سنت و مذهب قرار داشت و جامعه به گونهای سنتی کودکان را برای آینده تربیت میکرد. پدر و مادرها بهصورت طبیعی از همان آغاز تولد، نخستین و مهمترین آموزگاران فرزندان خود بودند. پسر علوم، فنون و صنعت را از پدر میآموخت و دختر رموز و فنون خانهداری و تربیت فرزند را از مادر کسب میکرد. در این میان مکتب خانهها، در کنار مساجد و جلسات مذهبی یکی از عمدهترین محلهای تعلیموتربیت کودکان بهشمار میآمدند. از آنجا که هیچگونه تشکیلات دولتی و غیردولتی ناظر بر عملکرد این مکتبخانهها نبود، تنوع و میزان مواد درسی آنها بستگی به ذوق و وجدان مکتبداران داشت. این شیوه تا دوران قاجار و حتی اواسط دوره پهلوی دوم ادامه داشت. در دوره قاجار با اعزام محصلان ایران به خارج از کشور و رفتوآمد خارجیان به ایران نوعی دگرگونی و اصلاحطلبی در عقاید مردم و دولتمردان به وجود آمد و موضوع جایگزینی آموزش نوین به جای آموزش سنتی مطرح شد. در این مقاله سعی داریم این موضوع را مورد واکاوی قرار دهیم.
نظام آموزش در دوران قاجار
تاریخ نظام آموزش دوران قاجار را میتوان به دو دوره تقسیم کرد:
الف: دورهای که نظام آموزشی بهطور کامل در دست طلاب علوم دینی و معلمان مکتبخانهای بود و بهگونهای مستقیم و غیرمستقیم آنان گرداننده نظام مکتبخانهای بودند.
ب: دوره دوم که از میانههای دوران قاجار و با آشنایی ایرانیان با فرهنگ و تمدن غرب شروع شد، دورهای بود که روحانیون و افراد تحصیل کرده در غرب، هر دو گروه، با هم و گاهی نیز در کنار هم نظام آموزشی را هدایت میکردند.
در دوره نخست آموزش سنتی به سه شکل مکتبخانهای، حوزههای علمیه و تدریس خصوصی در منازل وجود داشت. مکتبخانههای دوره قاجار را میتوان به دو گروه تقسیم کرد:
۱. مکتب آخوندباجیها
این مکتبخانهها توسط معلمی که «ملاباجی» یا «خانباجی» و یا «شاهباجی» نامیده میشد اداره میشد. این معلم دانش مختصری در زمینههای دینی داشت و وظیفهاش آموزش کودکان چهار تا هفت ساله بود.
۲. مکتبخانههای عمومی
این مکتبخانهها در اکثر شهرها و در برخی از روستاها دایر بودند و در حقیقت پس از مکتبخانههای آخوندباجیها بودند ولی ضرورت نداشت کسانی که وارد مکتبخانهها میشوند نخست دوره پیش از آن، یعنی مکتبخانههای آخوندباجیها را گذرانده باشند. تأسیس این مکتبخانهها تابع هیچگونه محدودیت یا به اصطلاح قانون و مقررات ویژهای نبود. هر کسی با هر میزان دانشی که داشت میتوانست مکتبی دایر و مکتبداری کند. (قاسمیپویا، ۱۳۷۷ :۸۴) رواج تنبیه بدنی و نامناسب بودن مکان آموزشی و ناهمخوانی مواد درسی با مقتضیات سنی شاگردان از ویژگیهای این مکتب خانهها بود. (راوندی، ۱۳۶۹: ۱۲۳) شیوه تدریس خصوصی و استفاده از معلم سرخانه نیز روش دیگر آموزش سنتی بود، اما این روش عمومیت نداشت و تنها منحصر به خانوادههای اشراف بود. (قاسمی پویا، ۱۳۷۷: ۸۴) بسیاری از دخترانی که در این دوران باسواد میشدند بهطور معمول نزد پدر، برادر، عمو، همسر یا محارم دیگر به کسب علم میپرداختند و از نعمت خواندن و نوشتن بهرهمند میشدند، بدین ترتیب زنان باسواد و عالم فقط در خانه خواص امکان پرورش مییافتند. (مستوفی، ۱۳۲۱: ۲۲۰)
گروهی از اشراف و اعیان نیز که معلمی را برای تعلیم پسرانشان به خانه میآوردند، گاه به دخترانشان هم اجازه میدادند که از آن معلمها سواد بیاموزند. بدینترتیب دختران طبقه اعیان و اشراف به شکل خصوصی و دختران اقشار متوسط جامعه هم در مکتبخانههای عمومی آموزش میدیدند، اما دختران اقشار پایین جامعه بهدلیل محدودیتهای عرفی و اقتصادی امکان سوادآموزی نداشتند. مکتبخانهها بیشتر به آموزش احکام مذهبی، خواندن قرآن و صرف و نحو عربی، دیوان حافظ، مثنوی مولوی، گلستان سعدی، دیوان سنایی و خلاصهالحساب شیخبهایی و از این قبیل میپرداختند. (قلیزاده، ۱۳۹۵: ۱۱) در آن دوران به خاطر بیسوادی فراگیر تخمین زده میشود که تنها سه نفر از هر هزار زن در ایران باسواد بودند. (حافظیان، ۱۳۸۰: ۶۲).
در دوره دوم، عصر قاجار، عصر آشنایی با فرهنگ و تمدن غربی و شناخت شیوه جدید زیستی بود. از اواسط سلطنت فتحعلی شاه (۱۲۵۰- ۱۲۱۲هـ .ق) به دلیل اعزام محصل به خارج از کشور، رفتوآمد مسافران، بازرگانان و مأموران حکومتی به کشورهای اروپایی و نیز پیدایش روزنامه زمینه آشنایی ایرانیان با تمدن و فرهنگ اروپایی فراهم شد. (یغمایی، ۱۳۷۶: ۱۲۷) اما اولین جرقههای آموزش جدید و نخستین تغییرات سیستم آموزشی در ایران توسط میسیونرهای آمریکایی و سپس فرانسوی زده شد. آنها به هنگام ورود به کشور به قصد تبلیغ مذهبی سعی در ایجاد مدارسی به سبک اروپایی میکردند. (محبوبی اردکانی، ۱۳۷۰، ج.۱ : ۲۴۰) در زمانی که خروج دختران از خانه به هر دلیلی در نزد عموم مردم غیرقابل قبول بود، طرح مسئله آموزش دختران بسیار غامض مینمود، اما بسیاری از روشنفکران با الهام از تجارب عملی غرب و وجود مدارس اروپایی در ایران بر تعلیم دختران و اجباری کردن آن پافشاری نمودند و آن را از عوامل اساسی رشد و ترقی کشور دانستند. (ترابی فارسانی، ۱۳۸۷: ۹۱) نخستین مدرسه دخترانه در سال ۱۲۱۷ ه.ق توسط یک کشیش آمریکایی به نام پرکینز در شهر ارومیه تأسیس شد. این مدرسه در ابتدا مخصوص اقلیتهای مذهبی بود و هیچ دختر مسلمانی اجازه تحصیل در آن را نداشت، چرا که جامعه آن عصر به هر گونه تحولی با دیده شک مینگریست و تحصیل دختران را جایز نمیدانست و به آیات قرآن مجید که خطاب «یا ایهاالذین آمنوا» هم مردان را مخاطب قرار میدهد و هم زنان را، توجهی نمیکرد و کلام مقدس نبوی «اطلب العلم و لو بالصین» و یا «طلب العلم فریضه» را مدنظر قرار نمیداد (کسری، ۱۳۸۷: ۵۴)
پرکینز این مدرسه را با چهار دانشآموز نستوری در ارومیه تأسیس نمود که این تعداد تا سال ۱۲۱۹ ه.ق به ۲۴ دانشآموز رسید. در این مدرسه علاوه بر علوم مذهبی، مهارتهای خانهداری و صنایع دستی چون قالیبافی، خیاطی، گلدوزی، آهنگری و ... نیز تعلیم داده میشد. موفقیتهای پرکینز در زمینه آموزش دانشآموزان باعث شد که محمدشاه قاجار (۱۲۶۴- ۱۲۵۰ه.ق) فرمانی مبنی بر حمایت از تأسیس مدارس آمریکایی صادر کند، لذا در سال ۱۲۵۵ ه.ق مجوز فعالیت مدارس جدید که دارای کلاسهای دخترانه و پسرانه بود صادر و به تدریج اجازه تأسیس یک باب مدرسه دخترانه در تهران نیز گرفته شد، فقط به شرط آنکه دختران مسلمان در آن راه نداشته باشند. (حسینی، ۱۳۷۰: ۸۲)
در این دوران با تبادل هیئتهای سیاسی، ضرورت تحول در شیوه آموزش سنتی برای دستیابی به فنون و دانش جدید احساس شد. (ترابی فارسان، ۱۳۸۷: ۱۲۲) با گسترش نهضت ترجمه، زمینه برای طرح ساختهای آموزشی و تربیتی جدید فراهم شد. اما در این دوران که مرحلهگذار از آموزش سنتی به آموزش نوین بود بهدلیل عدم شکلگیری نهاد آموزشوپرورش، محدودیتهای صنعت چاپ و همچنین عدم وجود نظام یکپارچه آموزشی، کتب آموزشی مدارس ابتدایی با همدیگر تفاوتهایی داشتند. با ایجاد مدارس به شیوه نوین در نواحی غربی ایران، زمینه برای آشنایی عملی ایرانیان با نظام آموزش جدید فراهم آمد.
مطبوعات فارسیزبان درونمرزی دوره قاجار مانند صوراسرافیل، شرافت، کشکول و نیز مطالب مندرج از زنان در روزنامههای شکوفه و ایراننو، زمینه را برای فهم و ایجاد آگاهی از اهمیت مسئله تحصیل بهویژه آموزش دختران در اذهان ایجاد کرد. (باغدار، ۷۳:۱۳۹۴) نوگرایی آموزشی، در دوران امیرکبیر و با تأسیس دارالفنون محقق شد. این مدرسه که تقلیدی از مدرسه نظام در روسیه و مکانی صرفاً مردانه بود، توسط معلمان اروپایی و ایرانیان فرنگدیده آغاز به کار کرد. این مرحله بهطور مستقیم نقش ویژهای در روند آموزش نوین دختران ایفا نکرد، بلکه در واقع فضاسازی لازم برای اجرای آموزشهای جدید و پرورش افراد در جهت تقویت و حمایت از اینگونه آموزشها را در سطح جامعه فراهم نمود. (صدیق، ۱۳۳۶: ۳۵۶)
مرحله بعد این نوگرایی تقریباً نیمقرن پس از تأسیس دارالفنون در دوران صدارت امینالدوله و توسط میرزا حسن رشدیه انجام پذیرفت. در ۱۲۷۸ ه.ش، طوبی آزموده به کمک حسن رشدیه «مدرسه ناموس» را در تهران تأسیس کرد که مورد استقبال مردم قرار گرفت. طوبی آزموده با تلاش بیوقفه توانست این مدرسه را حفظ و در سالهای بعد گسترش دهد. پس از آن حسن رشدیه مدرسهای افتتاح کرد موسوم به «رشدیه» که در آن برخلاف روشهای مرسوم مدارس سنتی، از برخی وسایل کمکآموزشی و روشهای جدید بهره میگرفت. (رشدیه، ۱۴۸:۱۳۶۲) به رغم آنکه رشدیه تنها در روش آموزش اصلاحاتی انجام داد نه در نوع و کیفیت مواد درسی، مورد خشم برخی از اقشار اجتماعی قرار گرفت و مانع ادامه کار او شدند.، اما از سوی برخی از روحانیان مورد حمایت قرار گرفت که از جمله این افراد میتوان از شیخ هادی نجمآبادی و سیدمحمد طباطبایی نام برد. این مدارس بدون کمک دولتی و با حمایتهای مالی اشخاص اداره میشد. (شیخ الاسلامی، ۱۳۵۱: ۶۵) علاوه بر مخالفتهای کلی با مدارس به شیوه جدید، تأسیس مدارس دختران، معضل بزرگتری بود که واکنشهایی را از سوی جریان سنتگرا برانگیخت. اولین تلاش برای ایجاد مدرسه ملی دخترانه در سال ۱۲۸۲ ه.ش صورت گرفت که با مخالفتهای شدید مواجه شد. در سال ۱۲۸۵ه.ش. بیبی خانم استرآبادی (وزیراف) مدرسه دخترانه دوشیزگان را تأسیس کرد که آن نیز با مخالفت شدید مواجه شد بهطوری که برخی در صدد برآمدند ساختمان مدرسه را ویران کنند. مدتی بعد از به توپ بستن مجلس، تقاضای بیبی خانم برای تأسیس مدرسه پذیرفته شد مشروط بر اینکه فقط دختران ۴ تا ۶ سال در مدرسه تحصیل نمایند و کلمه دوشیزه نیز از تابلوی مدرسه حذف شود. پس از آن طوبی آزموده «مدرسه دخترانه پرورش» را تأسیس کرد که در چهارمین روز تشکیل به دلیل مخالفت به تعطیلی کشیده شد. (بامداد، ۱۳۴۷: ۴۱-۳۹)
پس از پیروزی انقلاب مشروطه، در خصوص تأسیس مدارس جدید، در مجلس اختلاف نظر وجود داشت. مشروطهخواهان و نمایندگان مجلس اول، در خصوص مدارس جدید به سه دسته تقسیم شدند: دسته اول بر این عقیده بودند که دختران علاوه بر یادگیری خواندن و نوشتن، بایستی مطالبی همچون تربیت اطفال و خانهداری و حفظ مراتب ناموس و شرف و بعضی از علوم مقدماتی را که به اخلاق معاش و معاشرت با خانواده مربوط است یاد بگیرند، ولی در امور خاصه رجال، از قبیل علوم پلیتیکی و امور سیاسی، مداخلهشان اقتضا ندارد. دسته دوم از مشروطهخواهان که بیشتر آنها از منورالفکران بودند، معتقد بودند که نهتنها نباید برای آموزش دختران محدودیتی قائل شد، بلکه باید تمهیدی اندیشید تا تعلیم آنها اجباری باشد و در شهرها و دهکدهها باید مدارس جدید تأسیس شود و مکتبخانههای قدیم بسته شود. دسته سوم از مشروطهخواهان با تأسیس مدارس دخترانه به سبک جدید مخالف بودند و همان مکتبخانهها را برای آموزش دختران کافی میدانستند. (زنجانیزاده، ۱۳۹۲: ۱۰۴)
سرانجام اولین دستور تعلیمات مدارس ابتدایی و متوسطه تدوین شد و از تصویب گذشت و در سال ۱۲۸۸ه.ش مدارس عفاف، تربیت، شمسالمدارس و حجاب در تهران تأسیس شد، ولی همچنان بیشتر دختران و پسران به مکتبخانه میرفتند. مجلس در سال ۱۲۸۹ ه.ش قانون اداری وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه را تصویب کرد و رسیدگی به امور تمام مدارس را به این وزارتخانه سپرد. (ترابی فارسانی، ۱۳۸۷: ۹۳و۹۴) وزارت معارف در سال ۱۲۹۷ ه. ش، آماری از مدارس دخترانه دولتی منتشر کرد که در محلههای مختلف تهران فعالیت داشتند. اسامی این مدارس به گونهای انتخاب میشد که بر اعتماد عمومی تأثیر گذارد. (سالنامه آماری، ۱۲۹۷: ۷۵-۷۳) در همین سال وزارت معارف، اداره تعلیمات نسوان را ایجاد کرد و دو مدرسه ابتدایی دولتی رایگان برای دختران تأسیس و مقرر شد در هر ناحیه یک مدرسه دولتی رایگان افتتاح گردد. تعداد دبستانهای دخترانه رو به افزایش گذاشت، ولی تا اواخر دوره قاجاریه برای دوره اول متوسطه دختران، تنها مدرسه فرانسوی «ژاندارک» وجود داشت. (ترابی فارسانی، ۱۳۷۸: ۹۵)
منابع
۱. بامداد، بدرالملوک؛ زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، تهران: ابنسینا، ۱۳۹۴
۲. ترابی فارسانی، سهیلا؛ اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی، تهران: سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۸
۳. حافظیان، محمدحسین؛ زنان و انقلاب: داستان ناگفته، تهران: اندیشه برتر، ۱۳۸۰
۴. راوندی، مرتضی؛ سیر فرهنگ و تاریخ تعلیموتربیت در ایران و اروپا، رشت: نشر هدایت، ۱۳۶۹
۵. رشدیه، شمسالدین؛ سوانح عمر (مجموعه متون و اسناد تاریخی) کتاب دوازدهم (قاجاریه)، تهران: نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۲
۶. شیخالاسلامی، پری؛ زنان روزنامهنگار و اندیشمند ایران: (نخستین پژوهش درباره زنان روزنامه نگار)، تهران: زرین، ۱۳۵۱
۷. صدیق، عیسی؛ تاریخ فرهنگ ایران، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۳۶
۸. قاسمی پویا، اقبال؛ مدارس جدید در دوره قاجاریه، بانیان و پیشروان، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۷
۹. کسری، نیلوفر؛ نظام آموزش دختران در عصر قاجار، قم: مؤسسه فرهنگی واطلاعرسانی تبیان، ۱۳۸۷
۱۰. محبوبی اردکانی، حسین؛ تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران (جلد اول)، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۷۰
۱۱. مستوفی، عبدالله؛ شرح زندگانی من: (تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه) (جلد اول) تهران: زوار، ۱۳۲۱
۱۲. یغمائی، اقبال؛ مدرسه دارالفنون، تهران: انتشارات سرو، ۱۳۷۶
۱۳. باغدار دلگشا، علی؛ بررسی نامهنگاری زنان در روزنامه صوراسرافیل (با تأکید بر نظریه تحلیل گفتمان)، مجله تاریخپژوهی، شماره ۶۲، سال ۱۳۹۴
۱۴. ترابی فارسانی، سهیلا؛ روند آموزش زنان از آغاز نوگرایی تا پایان عصر رضاشاه، مجله علمی پژوهشی دانشنامه، شماره ۳، پاییز ۱۳۸۷
۱۵. حسینی، رباب؛ مدارس نسوان از آغاز تا ۱۳۱۴، مجله گنجینه اسناد، دوره ۱، شماره۱، بهار ۱۳۷۰
۱۶. زنجانیزاده، هما؛ باغدار دلگشا، علی؛ سیر شکلگیری مدارس زنان در دوره مشروطه (باتأکید بر مطالبات اجتماعی زنان) مجله جامعهشناسی آموزشوپرورش، شماره ۵، پاییز و زمستان، ۱۳۹۲
۱۷. قلیزاده مهدیخان محله، سولماز؛ نگاهی به وضعیت آموزشوپرورش دختران و زنان ایرانی در دوره مشروطیت، روزنامه شهروند، سال چهارم، شماره ۹۹۴، سال ۱۳۹۵
۱۸. سالنامه آماری؛ وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه، ۱۲۹۷.
۲۳۱۷
کلیدواژه (keyword):
آموزش و پرورش، آموزش دختران،آموزش مکتب خانه ای، قاجار، پهلوی