استاد مرتضی رسولی پور از جمله پیشکسوتان و فعالان عرصه تاریخ شفاهی است. فصلنامه «رشد آموزش تاریخ» در جدیدترین شماره خود گفتوگویی با وی انجام داده است
استاد مرتضی رسولیپور در بخشی از این گفتوگو درباره ارکان و اصول حاکم بر تاریخ شفاهی میگوید: «به گمانم تاریخ شفاهی را با سه رویکرد میتوانیم دنبال کنیم: یک رویکرد این است که ما تاریخ شفاهی را ابزاری برای جمعآوری اطلاعات بدانیم. در این نگاه مثلثی ما سه ضلع داریم. یک ضلع راوی است، ضلع دیگر مصاحبهکننده است، و ضلع دیگر اندیشه میان ذهنی که دستگاه ضبط صوت یا تصویر به وجود میآورد. اگر یکی از این اضلاع غایب باشند تاریخ شفاهی صورت نمیگیرد. تقریباً تمام مراکز پژوهشی و مؤسسات تاریخ شفاهی با چنین رویکردی تاریخ شفاهی را دنبال می کنند.»
وی ادامه میدهد: «رویکرد دیگر آنکه تاریخ شفاهی را به مثابه «روشی برای جمعآوری اطلاعات» بدانیم. در این دیدگاه که مبتنی بر نوعی رویکرد پدیدارشناختی است در مورد شیوه پرسشها صحبت میشود که آیا باید با سؤالات از پیش طراحی شده گفتوگو کرد؟
رویکرد سوم که به آن کمتر توجه میشود یا اصلاً توجه نمیشود این است که ما تاریخ شفاهی را به مثابه نوعی معرفت تاریخی قلمداد کنیم.»
وی در ادامه درباره نسبت میان تاریخ شفاهی و تاریخ به صورت عام میگوید: «در نگاه مدرن، که متأثر از کانت است، نزدیک بودن به رخداد به معنی آن نیست که رخداد بهتر شناخته شود. بلکه گذشت زمان و بهرهگیری از علوم جدید به شناخت و تفسیر ما از گذشت کمک میکند و تاریخ شفاهی نیز کمک میکند به اینکه با تجمیع روایتهای مختلف، بهتر به واقعیت تاریخی دست پیدا کنیم.حداقل حُسنش این است که ذهن افراد برای درک واقعی رخدادهای گذشته از سادهاندیشی فاصله میگیرد.»