فصلنامه «رشد آموزش قرآن و معارف اسلامی» در مقالهای به موضوع فطرت الهی انسان با استفاده از آرا و اندیشههای علامه طباطبایی پرداخته است
نویسنده در ابتدا به سه جنبه
طبیعت، غریزه و فطرت اشاره کرده و آورده است: «فطرت مانند طبیعت و غریزه، امری
تکوینی است، یعنی جزء سرشت انسانی است. (اگر میگوییم تکوین میخواهیم بگوییم
اکتسابی نیست.) امری است که از غریزه آگاهانهتر است. انسان آنچه را که میداند،
میتواند بداند که میداند. یعنی انسان یک سلسله فطریات دارد و میداند که چنین
فطریاتی دارد.»
«فطری بودن دین و تقدم توحید
بر شرک» عنوان بخشی از مقاله است. در این بخش میخوانیم: «انسانها دارای دو گونه
هدایت هستند: هدایت فطری و هدایت به اصطلاح اکتسابی. قرآن میخواهد بگوید، تا کسی
چراغ هدایت فطریاش روشن نباشد، هدایت اکتسابی برای او فایده ندارد. یعنی تعلیمات
انبیا برای اشخاص مسخ شده و انسانیت را از دست داده، مفید نیست. آنچه که پیغمبران
عرضه داشتهاند، نه چیزی است که انسان نسبت به آن یک حالت بیتفاوتی و یک حالت
تساوی داشته است، بلکه چیزی است که اقتضای آن در سرشت و ذات انسان هست.»
نویسنده مقاله ویژگیهای فطرت
را نیز چنین برشمرده است: «از آنجا که فطرت همان خلقت ویژه انسانی است و همین فطری
بودن مقوم نوعیت ویژه او بهشمار میرود، بنابراین منطقاً میتوان امور زیر را
استنتاج کرد:
فطرت (و امور فطری) تحمیلی
نیست؛
با تحمیل و فشار زایل نمیشود
(تغییرناپذیر و تبدیلناپذیر است)؛
فراگیر و همگانی است.
در ادامه مقاله به موضوع فطرت
در تفسیرالمیزان اشاره شده است. برخی از مهمترین موارد کاربرد فطرت عبارتاند
از:
پیروی از فطرت ضامن سعادت
انسان و تخطی از آن مخالف نظام آفرینش است و عکسالعمل نظام وجود را در پی دارد.
حضرت ابراهیم (ع) نماد فطرت
پاک و صاف و طاهر است که دعوت به توحید میکند. وی حقیقت توحید و سایر معارف حقه
را با صفای فطرت و نور بصیرت درک کرد، بدون آنکه به تعلیم و تذکر کسی محتاج باشد.
انسان فطرتاً پروردگارش را میشناسد
و هنگام اضطرار به او مراجعه میکند. پس وی فطرتاً خداشناس است. حتی اگر به این
شناخت توجه نداشته و شاعر نباشد.
انسان فطرتاً به دنبال حق و
خیر و سعادتش است، اما در موارد متعددی در تطبیق مفهوم با مصداق اشتباه میکند.
مثلاً به جای آنکه «الله» را معبود خویش قرار دهد، رو به هواپرستی میآورد.
فطرت انسان را بهسوی اعتقاد
به حق و عمل صالح که کمال وی و موجب صلاح جامعه انسانی است، هدایت میکند.»
نویسنده: دکتر فضلالله خالقیان،
مدرس دانشگاه فرهنگیان