در ابتدای مقاله آمده است: «مباحث اخلاقی فارابی در خلال کتابهای وی پراکنده است و او نوشته مستقلی در این باب ندارد. فارابی در «التنبیه علی سبیل السعاده» اخلاق در عرض فلسفه سیاسی را مطرح کرده است. وی فلسفه را فنی دانسته که مقصود آن تحصیل جمیل است نه تحصیل نافع. سپس آن را به دو صنف تقسیم کرده است، صنفی که تنها علم به موجودات را شامل میشود و صنف دیگری که در آن علم و عمل توأمان است و فلسفه مدنی نامیده میشود.
فلسفه مدنی نیز شامل دو بخش است. بخشی که مقصودش کسب دانش افعال شایسته و نیکو و راههای کسب آنهاست و «اخلاق» (صناعت خلقی) نامیده میشود و بخش دیگری که دانش نیل به امور شایسته و قدرت کسب و حفظ آنها را در اجتماع بررسی میکند و فلسفه سیاسی نامیده میشود.»
در ادامه میخوانیم: «بخش اخلاق شامل تعریف سعادت، بازشناسی سعادت حقیقی از سعادتپنداری، تعیین افعال و رفتار و اخلاق دارای شایسته و چگونگی تشخیص سنن فاضل از غیر فاضل است. بدین ترتیب فارابی مانند افلاطون و ارسطو، اخلاق را اصلاً و اولاً در مدن مطرح کرده است و نگاهی اجتماعی به آن دارد و به همین جهت نه تنها برای نفس، بلکه برای مدینه نیز صحت و مرض قائل شده است. وی صحت مدینه را اعتدال اخلاق اهل آن و مرض مدینه را انحراف اخلاق افراد آن دانسته است.»
در بخش دیگری از مقاله آمده است: «سلامتی و اعتدال جان انسان به این است که واجد ویژگیها و حالاتی باشد که همواره از آن زیباییها و نیکیها پدید آید و بیماری جان، وجود ویژگیها و حالاتی است که همواره منشأ بدیها و کردار ناشایست شود.»
منبع: فصلنامه رشد آموزش قرآن و معارف اسلامی، شماره 102، زمستان 1395
نویسنده: مهناز قانعی خوزانی، دکترای فلسفه تطبیقی
کلیدواژهها: حکمت عملی، اخلاق، فارابی
برای دریافت فایل پیدیاف این مقاله کلیک کنید.