از عوامل اصلی نفوذ فرهنگی ایرانیان در امور خلافت عباسی یکی وزارت خاندان برمک و دیگری وزارت خاندان سهل بود که فضلبنسهل در راس این خاندان بود. فصلنامه «رشد آموزش تاریخ» در مقالهای به این شخصیت تاریخی پرداخته است
در ابتدای مقاله میخوانیم: «ابوالعباس فضلبنسهل، ملقب به ذوالریاستین یعنی کسی که دارای دو مقام قلم و شمشیر است، مهمترین شخصیت خاندان سهل در دوره خلافت عباسی، در زمان قدرت هارونالرشید، خصوصاً در زمان مأمون بود. نقش و جایگاه فضل در خاندان سهل همچون نقش و جایگاه یحییبنخالد برمکی در خاندان برمک بود. وجود فضل برای خاندان سهل، همچون وجود یحیی برمکی، موجبات قدرت گرفتن عباسیان شد و در عین حال به افول و قراموش گردیدن خاندان سهل انجامید.»
«اقدامات فرهنگی فضلبنسهل»، عنوان بخشی از این مقاله است. در این بخش میخوانیم: «فضلبنسهل بدون شک با توجه به نفوذی که در دربار مأمون داشت در زمینه احیای ادبیات و زنده نگه داشتن مواریث کهن ایرانی تلاش و کوشش مجدانه و حتی متعصبانهای داشت. در زمینه شعر بر اساس الفهرست ابنندیم وی شهر کم سروده ولی در زمینه ترجمه کارهایی انجام داده است. از جمله اینکه فضلبنسهل برای یحییبن خالد برمکی کتابی از فارسی به عربی ترجمه کرد. در نتیجه، یحیی از نحوه بلاغت و فضاحت او در امر ترجمه بسیار متعجب شد. همین کتاب انگیزههای یحییبن خالد برمکی را برای ترغیب فضل جهت گرویدنش به اسلام بیشتر کرد تا اسلامپذیری فضلبنسهل موجب نفوذش به دربار خلافت مأمون گردد. یکی دیگر از موارد شهرت فضل در امر توقیعات بود. توقیع به معنای نگاشتن امر یا مطلبی در ذیل نامه یا عریضه است. ایرانیان مانند سایر ملتهای دیگر، نامهها و مطالب خود را به نام عریضه به حاکمان و امیران خود تقدیم میکردند. در زمان خلافت عباسی توقیع تمام امور را فرا گرفت و چون وزیران و نویسندگان همگی ایرانی بودند، بنابراین دیوانی تحت عنوان دیوان توقیع به وجود آمد.»
نویسنده مقاله در آخر چنین نتیجهگیری کرده است: «روند قدرتگیری فضلبنسهل در دربار خلافت عباسی همانند خاندان برمک بود. وزیران ایرانی با همت فراوان توانستند در استحکام هر چه فزایندهتر خلافت عباسی گام بردارند، اما مزد آنها از سوی خلفا جز فنا و نابودی خودشان نبود. خدمت این وزرا در دوره اول خلافت عباسی نه تنها آن را به طلاییترین دوران خلافت مبدل ساخت بلکه پایههای خلافت اسلامی را محکمتر نمود. خلفا از ترس چیرگی عناصر ایرانی بر دستگاه خلافت، این وزرا را عامل تهدید تلقی میکردند و از میان بر میداشتند. با قتل فضلبنسهل، جایگاه وزارت موقعیت سابق خود را از دست داد. افرادی که بعد از فضلبنسهل از سوی مأمون به این مقام منصوب شدند، بیشتر به عنوان مشاور و رایزن مأمون بودند نه مانند فضلبنسهل که مقام وزارت داشت و صاحب قدرت و نفوذ بود.»
نویسنده: امین فرامرزی، دبیر شهرستان ممسنی
کلیدواژهها: ذوالریاستین، مامون، امین، فضلبنسهل