«نیازهای بنیادین، سبک زندگی» عنوان مقاله ایست که در جدیدترین شماره فصلنامه رشد آموزش مشاور مدرسه منتشرشده است. علیرضا زندی دانشجوی دکتری روانشناسی دانشگاه اصفهان نویسنده این مقاله است
در ابتدای مقاله میخوانیم: «نیازها بهعنوان خوراک درونی و روانشناختی شناخته میشوند که برای رشد و دوام روان شناختی و بهزیستی و انسجام ضروری هستند. لذا ارضای نیازها از جهت اینکه شرایط لازم برای رشد و بالندگی، انسجامیافتگی و بهزیستی روانشناختی شخص را فراهم میآورند و زیربنای گستره وسیعی از رفتارهای ما را قابلفهم میسازند مفهوم جالب و جذابی در روانشناسیاند. این سه نیاز بنیادی عبارتاند از خودمختاری، شایستگی و ارتباط. شلدون و همکاران 10 نیاز روانشناختی را که از نظریههای اصلی انگیزشی در حوزه روانشناسی استخراج کرده بودند مورد آزمون قراردادند و نهایتاً به این سه نیاز دست یافتند. آنها این نیازها را در چارچوب نظریه خود ـ تعیینگری سازماندهی و مفهومسازی کردند. خودمختاری، اسناد درونی رفتار است که به اراده و اختیار فرد اشاره دارد. شایستگی یعنی احساس اثربخشی در فعالیتها که در جهت انسجامبخشی به خود است. ارتباط با دیگران نیاز به برقراری ارتباط صمیمی و گرم با سایر افراد است.»
این مقاله در تعریف سبک زندگی آورده است: «سبک زندگی، رویههای رفتاری است که اشخاص بر اساس آن زیست میکنند. این، مبنای طرح و پرداختن به مفهوم سبک زندگی در چارچوب پزشکی رفتاری و روانشناسی سلامت است. اما والش معتقد است متخصصان سلامت از نقش حیاتی سبک زندگی در عرصه سلامت روان غافل ماندهاند لذا تغییرات شفابخش سبک زندگی را مطرح میسازد. »
«جایگاه نیازها در سبک زندگی» عنوان بخش دیگری از این مقاله است. در این بخش میخوانیم: «آیا افراد ارضای نیازها را طی سبک زندگیشان دنبال میکنند؟ به نظر میرسد طی آنچه سبک زندگی ناسازنده معرفی شد نیازها در سایه، غیرمستقیم و ناآگاهانه دنبال میشوند. لذا افراد به بیراهه میروند. به نظر میرسد مشوقها را پوشاندهاند. مثلاً نیاز به رابطه (دیده شدن) را در پولدار شدن (ارزش) جستوجو میکنند. بهعبارتدیگر، مشوقها، نیازها را پوشاندهاند و افراد در عوض اینکه نیازها را ارضا کنند و سازش بهینه را تجربه کنند، مشوقها را دنبال میکنند و پس از دستیابی به آنها تجربه ارضاکنندهای نخواهند داشت. ازاینرو حرکت روبهجلو نیست و نوعی در جا زدن نشان میدهد. شکایتهای افراد از شرایط و دلزدگی از داشتهها و یکنواختی دال بر این ادعاست. چنانچه هدفی محقق شود، احساس توانایی و مهارت ایجاد میشود، آنگاه فرد احساس میکند میتواند سبک زندگی خود را تغییر دهد. برای نمونه میتوان به اشخاصی اشاره کرد که با جراحی بینی و تغیر در ظاهر خود به دنبال شایستگی و کسب رابطهاند. سبک زندگی مبتنی بر مشوق و در جستوجوی انگیزههای بیرونی بهجای سبک زندگی مبتنی بر نیازهای بنیادین روانی که به دنبال انگیزههای درونی نشسته و آن را ماسک کرده است. البته شاید آنچه به دنبال آن هستیم در سیر تحولی اشخاص رخ دهد که آن را با واژه پختگی میشناسیم. اما ما نیازمند آنیم که این پختگی زودتر رقم بخورد. از سوی دیگر شاهد اتفاق ناگواری هستیم و اینکه سن پختگی در حال افزایش است.»
نویسنده درنتیجهگیری این مقاله آورده است: «آنچه در ذهن است (سبک نگرشی) با آنچه در عمل است (سبکرفتاری) تفاوت دارد. پس شناسایی و ارائه الگو میباید در راستای هر دو بعد باشد و بهگونهای طراحی شود که فاصله این دو مرتفع گردد. یکی اینکه طراحی در سطح رفتاری جذاب باشد و پیشروی کننده در جنبههای نگرشی باشد و دیگر آنکه، الگوی پیشنهادی باید عملیاتی و پوششدهنده جنبههای آرمانی نیز باشد. بر این اساس، جهت طراحی سبک زندگی باید بر مبنای ارضای نیازهای روانشناختی باشد. ترکیبی از جنبه مشوق – بیرونی که جذابیت ایجاد کرده و چرخه رفتاری را فعال میکند و جنبه نیاز – دورنی که محور نوشتار حاضر است و هدفش ایجاد چرخه نگرشی است. این سبک زندگی متعادل و پویاست.»
متن کامل این مقاله در فصلنامه رشد آموزش مشاور مدرسه، شماره 42، زمستان 1394 منتشرشده است.
کلیدواژهها: نیاز بنیادبن، نیاز روان شناختی، سبک زندگی