در این مقاله نقش فهم متعارف در شکلگیری کجفهمیها برای نوآموزان فیزیک بررسی شده است
نویسنده این مقاله به برخی از کج فهمیها که دانشآموزان در فرایند یادگیری با آنها مواجه میشوند اشاره کرده است که عبارتند از:
- کج فهمی در باب قوانین نیوتون
- کج فهمی در حوزه نجوم
- کج فهمی در موضوع گرما و ترمودینامیک
- کج فهمی درباره پرتابه ها
- کج فهمی در حوزه الکتریسیته
در توضیح کج فهمی در حوزه نجوم میخوانیم: «از دانش مکانیک آموختهایم زمین در مسیری بیضوی به دور خورشید میچرخد، به گونهای که خورشید در یکی از کانونهای بیضی است. اگر از نوآموز نجوم پرسیده شود انقلاب تابستانی و زمستانی را روی شکل بیضی نشان دهید احتمالاً کوتاهترین مسیر تا خورشید را انقلاب تابستانی معرفی میکند و طولانیترین را انقلاب زمستانی. زیرا فهم متعارف مبتنی بر تجارب روزمره این نوآموز، این نگرش را در وی ایجاد کرده است که هر چه به منبع گرما نزدیکتر باشد گرمتر است. در حالی که واقعیت امر، با این فهم عمومی وی در تضاد است.»
نویسنده در ادامه تاکید کرده است: «در برخی نظریههای یادگیری، برای آنکه یادگیری معنادار شود باید میان آموختههای جدید و آموختههای پیشین دانشآموز ارتباط برقرار شود. با توجه به اینکه دانشآموزان در محیط زندگی خود تجربههای یادگیری داشتهاند و همین تجارب، فهمی متعارف برای آنها شکل داده است، در یادگیری مطالب جدید توجه به این فهم متعارف و برقراری ارتباط آموزههای جدید با آموزههای پیشین اهمیت دارد. این فهم متعارف در بسیاری موارد منجر به کج فهمی میشود، از این رو برای یادگیری مطالب علمی جدید، ضروری است نسبت به این فهم متعارف شناخت پیدا کرده و ارتباط کج فهمی با آن مورد توجه قرار گیرد تا بتوان اصلاحاتی در نگرش و فهم دانش آموز انجام داد. در حین این فرایند آموختههای جدید با آموختههای پیشین مرتبط میشوند و یادگیری معنادارتر، پایدارتر و جذابتری برای دانشآموز شکل میگیرد. در این فرایند نفش معلم هم تغییر مییابد و شناخت نگرش دانشآموزان به موضوعها و نیز شناخت کج فهمیها و ارتباط آن با فهم متعارف آنها اهمیت بیشتری در فرایند یادگیری مییابد.»
متن کامل این مقاله به قلم سید هدایت سجادی در فصلنامه رشد آموزش فیزیک، شماره 113، زمستان 1394 منتشر شده است.
کلیدواژهها: فهم متعارف، کج فهمی، آموزش فیزیک