«فصلنامه رشد آموزش زبان و ادب فارسی» گفتگویی با فریدون اکبری شلدره، مدیر گروه زبان و ادب فارسی دفتر برنامهریزی و تألیف کتب درسی انجام داده است. تغییرات و تحولات در کتابهای درسی زبان و ادب فارسی مهمترین محور این گفتوگو است
دکتر اکبری در پاسخ به سوالی مبنی بر ملاکها و معیارهای تغییر کتابهای درسی گفته است: «راه و رسم همیشگی ما این است که از آغاز آموزش رسمی، یعنی پایه نخست دبستان، تا فرجام کار آن، بنیانهای تغییر کتابهای درسی توجه به مبانی نظری اسناد و اسناد فرادستی مانند سند تحول، برنامه درسی ملی، رهنامه و فلسفه تعلیم و تربیت، است. اینها سندهای مادر و رسمی نظام تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش ما هستند و البته ویژه گروه ادبیات فارسی هم نیستند. این اسناد نوپدیدند و تقریباً از سال نود ابلاغ شدهاند. پیداست که کتابهای درسی در همه حوزههای یاددهی و یادگیری باید خود را با این برنامهها همسو و همراه کنند. دومین دسته از سنجههای تغییر، توجه به دگردیسیهای ساختار فرهنگی، اجتماعی جامعه تعلیم و تربیتی ماست. به سبب اینکه همه مسائل اجتماعی همسو با تواناییهای ادراکی اهل زبان در جامعه به سمت رشد و ارتقا گام برمیدارند، منطق برنامهریزی درسی هم حکم میکند که هر چند سال یک بار برنامهها را نوسازی کنیم و برنامهها نیز نوزایی را تجربه کنند. دسته دیگر از این سنجهها توجه به ناز و نیازهای مخاطبان ماست. دو واژه ناز و نیاز را آگاهانه به کار بردم؛ برای آنکه ما از دبستان با کودکان سر و کار داریم. بخشی از برنامه باید توجه به لطافتهای روانشناختی و روحی و به زبان سادهتر، نازهای کودکان ما باشد. باید به اینها در پردازش متن و محتوا و چگونگی سازماندهی ساختار کتاب درسی توجه کنیم. از سوی دیگر نیازهای نوجوانان و جوانان در سطوح بالاتر یعنی متوسطه دوره اول و دوره دوم مطرح است. سنجه دیگر توجه به پژوهشها، یافتهها و نتایج سراسری آموزش عمومی است.»
توجه به چالشهای مناطق دو زبانه موضوع بخش دیگری از این گفتگوست. مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دفتر تالیف کتابهای درسی دراینباره گفته است: «اصل پانزده قانون اساسی ما بر به کارگیری معیار زبان فارسی برای مکاتبات و آموزش رسمی در همه سطوح و پایهها تاکید دارد. در ادامه این اصل، توجه به ادبیات بومی، محلی و منطقهای را روا دانستهاند. به همین دلیل باید مرز میان زبان و ادبیات را بازشناسی و تفکیک کنیم. آنچه در قانون اساسی مورد تاکید قرار گرفته، زبان معیار است اما در کنار آن بهرهگیری از ادبیات بومی و محلی جایز است. با رعایت همین موضوع، بر اساس این طرح در برنامهریزی جدید به بخش دوم قانون اساسی هم توجه کردهایم. یعنی با آنکه برنامهریزی درسی ما در نظام آموزش و پرورش متمرکز است – یعنی برنامهها تمرکز محورند و یک کتاب درسی برای همه گستره فراخ فرهنگی است- ما آمدیم و از دل آن بخش دوم اصل 15 فرصتی ایجاد کردیم و فصلی با عنوان «ادبیات بومی» را در کتاب تولید جدید گنجاندیم. گنجاندن این مطلب و ایجاد فرصت برای حضور مناطق مختلف به نوعی توجه به همان بیست درصد مشارکتی است که در برنامه درسی ملی مورد نظر است.»
اکبری در بخش دیگری از گفتگو درباره چگونگی انتخاب متون کتابهای درسی چنین گفته است: «ما متنهایی داریم که از اقیانوس فرهنگی زبان و ادبیات فارسی و آثار ارزشمند ما گزینش میشوند. گزینش ما بر پایه سنجهها و معیارهایی است که هم معیار برنامه است و هم معیار نیازهای گروههای سنی. تواناییهای زبانی و ادراکی و توجه به اهداف آموزشی برنامه درسی موضوعها و مفاهیمی هستند که باید براساس برنامه انتخاب شوند. غیر از اینها فصلها و موضوعهای ما هستند که در ادبیات پیشینه ما نبودهاند. امروزی هستند و ما اینها را ناگزیر تدوین میکنیم؛ مینویسیم یا از نویسندگان امروزی میگیریم. سفارش میدهیم به افرادی که تواناییهایی در نوشتن دارند و امروزی هستند و مربوط به عصر سعدی نیستند. بنابراین، کتاب درسی ما بخشی گزینش متون از گنجینه ادبیات است و بخشی تدوین مولفان و بخشی هم از معاصران استفاده میکنیم تا این کتاب سازماندهی و تدوین شود.»
متن کامل این مقاله در فصلنامه رشد آموزش زبان و ادب فارسی، شماره 115، پاییز 1394 منتشر شده است.
کلیدواژه: آموزش زبان و ادب فارسی، کتابهای درسی، تغییرات و تحولات در کتابهای درسی